چه در نثر معمولی و چه در یک متن ادبی چون شعر، کلمات براساس روابطی کنار هم قرار میگیرند. استقرار تصادفی کلمات در کنار هم، نوشته را بیمعنی میکند، اما استقرار هدفمند آنها در کنار یکدیگر، یک متن ایجاد میکند.
پس برای ایجاد یک متن، روابط غایتمند کلمات شرط اصلی است. حال این نوع روابط واژگان با یکدیگر است که نوع متن را مشخص میکند.
این روابط در نثر، در اغلب موارد از نوع معنایی است، حال آنکه در متن ادبی یا شعر، روابط کلمات علاوه بر وجه معنایی، میتواند وجه تداعی یا موسیقایی هم داشته باشد. روابط شاعرانه کلمات را علاقه میگویند، که بدون آن، متن به نثری معمولی یا حتی بیمعنی تبدیل میشود.
رابطه بین توت و من در شعر «فاضل ترکمن» یک رابطه معنایی نیست. «ترکمن» کوشیده است علاقهای بین خود و توت برقرار نماید. علاقهای تشبیهی که براساس تداعی شکل میگیرد. افتادن توت از شاخه، افتادن من روی تخت را تداعی میکند، اما شاعر میداند این تداعی برای تشکل شعر کافی نیست، که اگر چنین بود، افتادن هرچیز افتادن هرچیز دیگر را میتوانست تداعی کند.
«ترکمن» به عنوان راوی، خستگی کاراکتر انسانی «من» را به توت نسبت میدهد و تمایل او به مرگ را هم همین طور. در این رهگذر شاعر نه تنها به توت شخصیتی انسانی داده است بلکه با ظرافت، درست در سطر آخر، به راوی هم یک شخصیت توتی بخشیده است!
حالا دیگر علاقه «من» و توت یک رابطه تشبیهی ساده با وجه شبه افتادن نیست بلکه این علاقه، لایههای درونیتری هم دارد که به شعر عمق میبخشد.
* یکی بیاید مرا له کند/ فاضل ترکمن/ مروارید/ 1392/ صفحه 11.
نظر شما