آمار دقیقی از انگیزههای تحصیلی در مقاطع تکمیلی وجود ندارد، اینکه داوطلبان با چه هدف و امیدی درس میخوانند. اما آنچه مشترک است اینکه کسی بدش نمیآید پیشوند دکتر کنار اسمش بچسبد؛ گویی همین «دکتر»، «مهندس» گفتن دیگران، پاسخگویی به یک نیاز روانی بعضیهاست. در سالهای اخیر تب این نیاز روانی در کشورمان شیوع پیدا کرده است؛ نیازی صرفاً جهت فخر فروشی.
فقط نوشته بود: آقا
مهدی گلشنی دارای دکترای فلسفه علم است و نقدی اساسی به این ماجرا دارد. او دلیل این موضوع را که دکتری به پز بدل شده چنین میداند: علم، معنای واقعی خودش را از دست داده است. در گذشته افراد برای این پی علم میرفتند که جهانبینی آنها تکمیل شود اما اکنون دلیل تحصیل علم، فهم جهان و انسان و رابطه اینها با هم نیست، همه به دنبال گرفتن مدرک و کسب درآمد بیشتر و مقام بالاتر هستند.
از نظر او، مدرک چیز بیارزشی شده است، مثلاً در خارج از کشور، کسی به دکترای خودش نمینازد. گلشنی تعریف میکند: برای یکی از فضلای غرب نامه نوشتم و پیشوند نامش، دکتر آوردم. جواب من را به همراه نامه خودم در همان پاکت گذاشت و «دکتر» را از کنار نامش خط زده و به جای آن نوشته بود «آقا».
اشتهای کاذب برای گرفتن دکتری
یکی هست که مدرک دکتری ندارد، اما استاد دانشگاه است، چون سوادش او را به مقام استادی رسانده نه مدرکش. به باور گلشنی، در کشور ما یکی که میخواهد استاد دانشگاه شود باید مراحلی طولانی را طی کند بدون اینکه واجد برخی ویژگیهای اصلی و اولیه باشد. به نظر او، مدرک واقعاً بیارزش شده است. برای اعطای مقام و کار باید شایستگیها را در نظر گرفت، نه فقط مدرک دانشگاهی را.
این استاد دانشگاه معتقد است: اگر در کنار آموزشهای آکادمیک، آموزشهای اخلاقی و تربیتی هم داده شود، افراد مسؤول و متعهد تربیت میشوند. در حالیکه اکنون اینطور نیست و در دانشگاهها فقط به معلومات آکادمیک افراد اضافه میشود. به گفته این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در کشور ما اشتهای بسیار کاذبی برای گرفتن دکتری بوجود آمده و بسیاری پی این هستند که فقط مدرک بگیرند، الان شرایطی بوجود آمده که بین دانشآموخته باسواد و بیسواد تفاوتی قایل نمیشوند. به باور وی تغییر این فضا نیاز به تجدید نظر اساسی دارد و راه آن، فرمولهای مصنوعی همچون مقالات ISI نیست، بلکه راه سنجش بهتری وجود دارد.
گلشنی راهحلهای پیشرو را مستلزم این میداند که افراد دلسوز، صاحبنظر و دارای صلاحیت، تدبیر کنند که چه باید کرد، در حالیکه چنین چیزی کمتر صورت میگیرد.
رشتههایی که روی خط مُد حرکت میکنند
چرا نسبت به کسانی که تحصیلات دانشگاهی ندارند، دید بدی به وجود آمده است؟ این چهره ماندگار کشورمان، دلیلش را جو کاذب مدرکزدگی میداند و معتقد است: همین جو به افراد میگوید که همه باید بروند دانشگاه، رشته مهندسی بخوانند و مثلا نروند رشتههای علوم انسانی و علوم پایه.
او با اظهار تاسف از حاکمیت این جو کاذب در محیط کنونی جامعه میگوید: در آمریکا اصلا چنین نیست. افراد باهوش، ترجیح میدهند علوم انسانی و علوم پایه بخوانند، ولی اینجا فضا کاملاً متفاوت است.
این استاد دانشگاه میگوید: انتخاب رشته در کشور ما تبدیل به مد شده است. دانشجویان بسیاری داشتم که به من مراجعه میکردند و میگفتند وارد رشتههای مهندسی شدهاند، در حالیکه تمایل و علاقهشان به رشتههای علوم انسانی بوده است، اما بدلیل فشار والدین رشتههای مهندسی را انتخاب کردهاند. به گفته وی وظیفه استادان دانشگاه و رسانهها این است که نسبت به اهمیت همه رشتهها، روشنگری کنند، نه اینکه انحصاراً به رشتههای خاصی توجه شود یا در دادن مسؤولیت به اشخاص هم به حوزههای خاص علوم بها داده شود.
باور به کارآیی بدون داشتن مدرک
نرخ بیکاری در میان دانشآموختگان بیشتر از دیپلمههاست. گلشنی دلیل آن را به همان جو کاذب ایجاد شده در جامعه ربط میدهد که همه را پی مدرک گرفتن میفرستد. او میگوید: باید جو جامعه طوری شود که جوانها فکر کنند بدون داشتن مدرک ارشد و دکتری هم میتوانند در جامعه مفید واقع شوند.
شما به هیچ وجه در آمریکا این حالت مصنوعی را نمیبینید. افراد به حوزههای علاقهمندی و کارآیی خودشان گرایش پیدا میکنند و هیچ لزومی برای گرفتن دکترا نمیبینند، این جو مصنوعی که برای گرفتن دکتری در کشور ما حاکم شده، تعادل را بر هم زده است.
او ادامه میدهد: نمیدانم وزارت علوم چه اصراری دارد که پذیرش دانشجوی دکتری را زیاد کند.
دوره دکتری برای دانشجوی متوسط به بالاست نه اینکه همه وارد این دوره تخصصی شوند. آنوقت آن بیسواد به خاطر ارتباطات و نفوذی که دارد شغل و منصب پیدا میکند و آن یکی که باسواد است بیکار میماند.
نظر شما