ایران به دلیل منابع سرشار طبیعی، اعم از منابع نفتی و کشاورزی و همچنین موقعیت جغرافیایی خاصش، همواره مورد تهاجم کشورهای استعمارگر بوده است. آغاز استثمار ایران به مفهوم جدیدش، به اوایل قرن نوزدهم و نیز دوره قاجار برمیگردد که طی قراردادی، ایران رسماً بهعنوان مستعمره روسیه و انگلیس بین دو کشور تقسیم گردید. از آن دوره به بعد، تا قبل از پیروزی انقلاب، کشور وابسته به بیگانگان بود. طی این دوره، جنبشهایی چون انقلاب مشروطه، نهضت تنباکو یا ملی شدن نفت صورت گرفت، اما کارشکنی بیگانگان و بهخصوص انگلیس و بعدها آمریکا مانع از موفقیت کامل آنها میگردید. با این حال، جنبش ملی شدن نفت، در دورهای که بسیاری از کشورهای آسیایی زیر یوغ استعمارگران بودند، جنبشی مهم برای رهایی از وابستگی بود که با آگاهی کامل مردم و نیز همراهی روحانیون صورت گرفت.
نفت یا طلای سیاه از همان ابتدای کشف، با طمع قدرتهای استعمارگر بینالمللی مواجه شد. البته ریشه تسلط انگلیس بر نفت ایران را باید در قرارداد دارسی جست. یکی از امتیازات این قرارداد، که در سال 1910 با دارسی بسته شد، حق کشف و استخراج نفت به مدت شصت سال بود که سهم ایران در صورت کشف و استخراج، تنها شانزده درصد بود. زمانی که اولین چاه نفت در ایران در منطقه مسجد سلیمان در استان خوزستان توسط یک شرکت انگلیسی کشف شد، دولت وقت ایران هیچ آگاهی و درکی از این اتفاق مهم نداشت. اما کاشفان آن بهخوبی میدانستند به چه ثروت عظیمی در ایران دست یافتهاند و پایههای استعمار خود در ایران را با قراردادهای استثماری استخراج، تولید و فروش نفت خام ایران بنا نهادند و وارد حوزه فعالیتهای نفتی ایران شدند و سالها سرمایهی مردم ایران را به تاراج بردند.
طی دوران مذکور، انگلستان اولین و مهمترین بازیگر خارجی و رسمی در امور سیاسی و اقتصادی ایران بود. این کشور که از دوران قاجار توانسته بود ایران را تحت سلطهی خود درآورد، از طریق نفت سلطه سیاسی هم یافته بود، زیرا تمام اقتصاد ما بر پایه نفت بود و نفت در اختیار انگلستان قرار داشت. بنابراین از دست دادن امتیازات نفت بهنوعی پایان سلطه سیاسی نیز محسوب میشد. نفوذ سیاسی انگلیس در حدی بود که شاه عملاً در بسیاری از امور، کاملاً تابع دولت انگلستان بود: «انگلیسیها نفوذ فوقالعاده و شناخت بسیار از اوضاع اجتماعیاقتصادی ایران در طول یک قرن و نیم به صورت ممتد داشتند که قدرت مانور شاه را شدیداً محدود میکرد.»
طی این دوران، دولت انگلستان در بسیاری از امور سیاسی ایران، اعم از انتقال قدرت از رضاشاه به فرزندش و... نقش مستقیم داشت و از این راه منافع خود را تأمین میکرد. از طرفی محمدرضاشاه نیز بهنوعی مجبور به تبعیت از خواستههای انگلیس بود. بنابراین طبیعی بود که استقلال اقتصادی، زمینهاستقلال سیاسی را نیز فراهم کند.
تبعات ملی شدن صنعت نفت آنچنان ضربه هولناکی بر استعمار انگلستان وارد نمود که به تحریم صادرات نفت ایران مبادرت کرد. این موضوع
«دولت را با مشکلات حاد اقتصادی مواجه کرد و علاوه بر سیاست خارجی و داخلی اقتصاد نیز درگیر مشکل نفت شد. این مشکلات اقتصادی بدون شک در زمینهسازی کودتا و سقوط دولت ملی، مؤثر بود.» و متأسفانه با تشکیل دولت کودتا، دولت انگلستان، به همراه رقیب نوظهور خود، آمریکا توانست بسیاری از امتیازات ازدسترفته را به دست آورد.
بنابراین گرچه حرکت ملی شدن صنعت نفت تاحدودی توانست منافع مردم ایران را در قراردادهای نفتی حفظ کند، اما تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تمام قطعات و تجهیزات مورد نیاز صنعت نفت از خارج وارد میشد و پایانی برای حضور شرکتهای نفتی خارجی در صنعت نفت ایران متصور نبود. با این حال، این جنبش قدمی مهم در مبارزه با استعمار و رهایی از وابستگی از کشورهای استعمارگر برداشت که نشان از آگاهی مردم و روحانیون و نیز عزم آنان در مبارزه با غارت و چپاول بیگانگان داشت.
همانطور که رهبر انقلاب نیز فرمودند: «انگلیسیها نفت ایران را مِلک شخصى خود به حساب آورده بودند و دهها سال استفاده غاصبانه مىکردند و مال ملت ایران را تقریباً مفتِ مفت مىبردند... اما این بساط را نهضت ملى شدن صنعت نفت به هم زد.» بنابراین هرچند این نهضت نتوانست اهداف آرمانی خود را تحقق بخشد، اما پیشرو در راه آزادی و استقلال بود و با الگوسازی خود برای سایر کشورها، موقعیت استعمار انگلیس را در منطقه خاورمیانه بهشدت به خطر انداخت و نقطه آغاز خروج انگلیس استعمارگر از منطقهی خاورمیانه را رقم زد.
(برگرفته از سایت برهان با اندکی تلخیص)
۲۷ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۶:۵۰
کد خبر: 360825
نظر شما