مدیریت با جهان بینی انسان در ارتباط است
مدیریت یک فکر است؛ یک اندیشه. به تعبیری دیگر، یک ایدئولوژی است از مجموعه آنچه باید محقق شود و آنچه در خارج دارای وجود و هستی است. مدیریت با چنین اموری ارتباط و پیوستگی دارد. مدیریت یک تفکر و یک نظر محسوب میشود و با جهان بینی انسان در ارتباط است. اگر جهان بینی، مادی باشد، مدیریت انسان، مدیریت غربی است و اگر جهان بینی، الهی و توحیدی باشد، مدیریت اسلامی میشود.
بعضی غربزدهها میگویند، مدیریت یک علم است و اسلام متعهد و تضمین کننده ورود در مسایل علمی نیست. این بسیار دور از اعتبار و توجه است. مدیریت یک فکر و یک علم است و اسلام و پیشوایان معصوم ما درباره آن نظر دادهاند.
اگر کسی تصور کند، اسلام در زمینه زندگی انسان و دورههای مختلف حیات بشری قوانین، ضوابط، ملاک و معیاری پیشبینی نکرده، در حقیقت قرآن و کتابهای آسمانی را انکار کرده است. در اسلام آنچه میتواند در تحقق ضرورتها و نیازهای زندگی جوامع بشری نقش داشته باشد، به عنوان قانون آمده است.
چند آفت مدیریت
اکنون چند عامل که آفت مدیریت است، ذکر میکنیم. در هر مدیریتی که این عوامل راه یابد، دیر یا زود مجموعه یا سازمان تحت نظر آن مدیریت شکست میخورد؛ یعنی نه تنها مدیر به اهداف و سیاستهای اصولی خود نمیرسد، بلکه سازمان هم نابود میشود.
استفاده نکردن از تجربه دیگران
نخستین آنها استفاده نکردن از انسانهای باتجربه و دانشمند است. استفاده نکردن از انسانهای خبره و آگاه، باتجربه، دانشمند، برخوردار از اخلاق، تفکر و اندیشهای که نشان دهنده پایبندی او به مقررات نظام اسلامی باشد، بدون تردید زمینه سقوط سازمان را فراهم میکند.
براستی چرا از چنین افرادی استفاده نمیشود؟ یکی از دلایل میتواند این باشد که چون مدیر خود را ناتوان مییابد، نمیتواند افراد توانمند، مجرب و برخوردار از دانش را تحمل کند. وقتی خود دارای نوآوری، خلاقیت و ابتکار نیست، نمیتواند همکاری انسانهای خلاق، مبتکر و برخوردار از تدبیر را جذب کند.
دلیل دیگر استفاده نکردن از تجربههای دیگران، تنگ نظریها، محدودنگریها و یا مسایل سیاسی است.
بنابراین به عنوان یک دستور اداری الزامی و به عنوان یک فرمان ولایی میگویم: باید نیروهایی را به کار گیرید که از علم، اخلاق، ایمان، تقوا، خلاقیت، ابتکار و اقتدار تصمیمگیری برخوردارند.
مشورت نکردن و استفاده از یک سلیقه
آفت دوم این است که مدیر اهل مشورت و احترام به افکار و نظرات دیگران نباشد و تنها نظر و سلیقه خود را ملاک عمل بداند. با اطمینان کامل میتوان گفت، هیچ مجموعه مدیریتی با یک سلیقه نمیتواند اداره شود. از همهی سلایق، دیدگاهها و نظرات باید استفاده کرد. البته کسانی که طرف مشورت قرار میگیرند، باید از درکی عمیق با جنبههای فکری و اعتقادی و جریانهای فکری سالم نظام برخوردار باشند، ولو همراه ما نباشند یا اختلاف نظر با آنها داشته باشیم.
بیتوجهی به مسایل اخلاقی و ارزشی
یکی دیگر از آفتهایی که یک مجموعه مدیریتی را ساقط میکند، این است که مدیران نگاهشان تنها به یافتهها و داشتههای علمی خودشان باشد و مسایل اخلاقی و ارزشی را فراموش کنند.
ویژگیهای مهم برای مدیر را برشمردیم: علم، ایمان، تقوا، تدبیر، خبرویت، آشنایی با مسایل فنی و حرفهای، اما ایمان [از همه مهمتر است]. اگر مجموعهای را به دست یک مدیر عالم، اما فاقد جنبههای اخلاقی، اعتقادی و ایمانی بسپریم، قطعاً مدیریتی که او به کار بگیرد، مدیریت غربی خواهد بود. چنین فرد و افرادی نمیتوانند به مسایل ارزشی و اخلاقی فکر کنند.
برخی ملاکهای مدیریتی
1- ثبات در مدیریت
ما نباید هر دو سال یک بار یا بعد از یک سال یک مدیری را کنار بگذاریم، یکی دیگر بیاوریم. این نشان میدهد که گزینش ما درست نیست. باید مطالعه کرد، بررسی کرد، گذشتههای سیاسی افراد، مسایل فکری و اعتقادی افراد، مواضع سیاسی افراد، مبلغ ارتباط فکری و عاطفیشان با نظام، با رهبری، با امام جامعه. اینها را باید سنجید، میزان قدرت و توانمندی اینها راباید نگاه کرد، فکر کرد. همین جور دل را میزنیم به دریا؛ امروز یک نفر، فردا یکی دیگر.
یکی از خصوصیات برجسته یک مدیریت، ثبات مدیریت است و ثبات مدیریت به معنای ارث بردن نیست، این را بسپار به دست او، یکی باشد که این انتخاب آن چنان حساب شده است که اقلاً 10 سال از وجودش میشود استفاده کرد و ما کم نداریم. به اینها ما میگوییم شایسته سالاری.
2- گزینش صحیح
در مدیریت نباید رودربایستی باشد. این توهین به شماست [که] من عرض بکنم، دوست بازی نباید باشد. حتی به اینکه من یک مقداری با سوابق او آشنا هستم، کافی نیست. دقت میخواهد، مطالعه میخواهد، کار میخواهد، یک هسته گزینشی قوی میخواهد. هسته گزینشی که سیاسی نباشد، با این گروه و آن گروه ارتباط نداشته باشد، نفی و اثباتش براساس انگیزههای سیاسی نباشد. آنها کار کارشناسی بکنند، تحقیق بکنند. تحقیق هم به معنای اینکه به اعتبار یک فرد لطمه بزنند و زیر سؤال ببرند، نیست این کارها غلط است.
خیلی آرام، بدون سر و صدا یک بررسی شود و انتخاب بکنیم. در کنار گذاشتن هم همین طور است. آن جا هم باید اعتبار و موقعیت افراد را ملاحظه کرد، اما وقتی رسیدیم به اینکه فلانی باید برکنار بشود، باید تصمیم گرفت. هیچ جای معامله و مجامله و این حرفها نیست.
3- شایسته سالاری؛ ملاک مدیریت اسلامی
اولین بحث در مدیریت اسلامی بعد از آنکه خدای متعال رهبر و امام جامعه را نصب فرمود، شایسته سالاری است؛ یعنی همه مدیران در سطوح مختلف باید به این برنامه و این سیاست توجه کنند. عدول از شایسته سالاری، دستگاه مدیریت نظام و سازمانهای وابسته به نظام را ساقط میکند و لذا در اسلام شخص پیامبر و امیرالمؤمنین [علیهما السلام] در این مسأله با هیچ کس ملاحظه سیاسی نمیکردند. دقیقاً آن کسی که از بیشترین فضایل اخلاقی و عملی و شایستگیها برخوردار بود، او را به عنوان مدیر انتخاب میکردند.
رسول خدا [صلی الله علیه و آله] یک جوان بیست ساله را آن روز به فرمانداری مکه منصوب کرد و بعد فرمود اگر در تحقیقاتم به فردی بهتر از تو میرسیدم، او را منصوب میکردم. [همچنین] اسامه بن زید که یک جوان 19 ساله بود، به وسیله پیامبر [صلی الله علیهوآله] فرمانده لشکر اسلام برای حفاظت از حدود شام شد؛ چه مسؤولیت بزرگی!
قبیله سالاری، خویشاوندسالاری، دوست سالاری، فرزندسالاری، اینها در اسلام نیست؛ ملاک، شایستگی است که شایستگیها عبارت است از ایمان، تعهد دینی، علم و تجربه در مدیریت، تقوی و پرهیزگاری، قدرت نظارت و تصمیم گیری، نگاهی به آینده و دور و نزدیک، جامع نگر بودن، از شجاعت و شهامت لازم برای اجرای سیاستهای اصولی نظام برخوردار بودن، قدرت تصمیم گیری داشتن، اهل مشورت بودن و در برابر دشمن نظام و دشمنان نظام موضع گیری درست کردن اینها شاخصهاست، البته برخی از شاخصهاست.
برگرفته از مدیریت اسلامی بایدها و نبایدها و مدیریت موفق اسلامی
نظر شما