مردم مظلوم خیال میکنند مسؤولان دولت، وقت بیکار و آزاد دارند که درد دلهای از سر مصیبت زدگیشان را در جراید بخوانند.
در روزنامه قدس خبری به نقل از تسنیم خواندم که روی قبضهای آب علاوه بر آب بها، کارمزد دفع فاضلاب، مالیات، عوارض تبصره دو و سهم آبفای روستایی دریافت میشود. امسال به میمنت و مبارکی آبونمان آب و فاضلاب، دو برابر و میزان محاسبه تبصره دو در قبضهای آب سه برابر شده است. من نمیدانم ماجرای مالیات بیادبی را برایتان تعریف کردهام یا نه. شاهزاده فیروز میرزا جد نصرت الدوله فیروز (و پدر همان شاهزاده فرمانفرمای معروف که بتازگی معلوم شده سفارت انگلیس را وصی ثروت خود و حق الارث فرزندانش قرار داده بود) حاکم کرمان و مکران (سیستان و بلوچستان) بود.
روزی در دهکدهای وقتی مردم را برای استقبال او گرد آوردند، پیرمردان و ریش سفیدان به صف ایستاده و نشسته بودند و به سختی و از سر اجبار نطق جناب شاهزاده را گوش میکردند. شاهزاده که در کشکول نطقش را باز کرده بود، در منزل قبلی هم بستی از تریاک ماهان کشیده بود، آن قدر صحبت کرد که مردم خسته و گرسنه و آفتاب زده و ناهار نخورده را به دهان دره کشیدن واداشت و چند تن از کدخداهای دهات اطراف روی زمین نشستند، ولی کدخدای پیر و اصل کاری که همه دهات زیر نظرش بود، به احترام شاهزاده ایستاده و در حال ایستاده چرت میزد.
فرمایشهای شاهزاده ایالات جلیله پایان یافت. به حاضران با اشاره فراشباشی و حاجب باشی بالفظ دورباش، کورباش اجازه مرخصی داده شد.
اما شاهزاده از دهان دره کردنهای پیرمردان و اینکه بعضی از آنان جسارت کرده روی زمین چهار زانو و دو زانو نشسته بودند، غضبناک شده و آتش خشم ایشان وقتی بیشتر شعلهور شد که کدخدای پیرمرد هشتاد ساله هنگام تعظیم، تلنگش در رفت و صدای مشکوکی از او خارج شد که چون پای پوشش گیوه و زمین خاکی بود، نتوانست با سر و صدای کفش، آن را لاپوشانی کند.
ناگهان شاهزاده نصرت الدوله (همان که باغ شاهزاده ماهان از اوست و دکتر باستانی پاریزی میگفت، الاغ و استر تمام دهاتیها را مصادره میکردند که آجر و گچ و خاک باغ شاهزاده را بار آن حیوانات کرده، مجانی به باغ ببرند و وقتی شاهزاده ناگهان سکته کرد و مرد، مردم همه جشن گرفتند) از خشم دیوانه شد و با فریاد به روستاییان گفت: پدر سوختهها، وقتی حرف میزنم، دهان دره میکنید و روی زمین میتمرگید و وقتی فرمایشاتم تمام میشود، خمپاره شلیک میکنید؟ آهای میرغضب باشی، اول سر آن کدخدای پیرمرد فضول را که مرتکب اسائه ادب شد، بگیر مثل هندوانه سر ببر، بعد هم این پدر سوختهها را بخوابان به هر کدام پانصد ترکه انار تازیانه بزن. با میانجیگری و وساطت اطرافیان، قرار شد کدخدای بیادب را صد ضربه ترکه انار بزنند. کدخدا هشتاد سال بل بیشتر داشت و بیست ضربه ترکه انار که خورد، مدهوش شد. حاضران جمع شدند و به گریه و فغان افتادند. مباشر شاهزاده و فراشباشی و حاجب باشی با گوشه چشم اشاره کردند باید حق و حساب داده شود تا جسارت کدخدا به مقام محترم ایالت جلیله جبران شود. با هزار مشقت و بدبختی کدخدا را از فلک شلاق و تازیانه آزاد کردند و قرار شد صد تومان بابت صدای مشکوک و صد تومان هم بابت دهان دره دسته جمعی رعیتهای فضول به حضور حضرت ایالت پناهی تقدیم شود و البته تعدادی گوسفند و بره زنده چاق و صد کیلو ماست آب کشیده و مقادیر زیادی محصولات روستایی و زعفران و پسته و زیره هم تقدیم شد و روز بعد شاهزاده راهی مقصد بعدی شدند.
منشی و تحصیلدار شاهزاده این جریمه را به عنوان «مالیات بیادبی» جزو مبلغی که هر سال باید از طرف کدخدا و اهالی آن دهکده تقدیم دیوان عامره شود، در دفاتر خود نوشت و من سالها پیش از دهان مرحوم عبدالله بهرامی که مدتها معاون تأمینات، یعنی آگاهی پلیس سوئدی در تهران و سپس معاون داور در وزارت عدلیه و مدتی هم از مدیران ارشد وزارت مالیه بود و سرانجام وزیر مختار ایران در بلژیک شد و از ایران رفت، در سال 1345، در خانه آن مرحوم در خیابان آراسته در خیابان شاهرضا شنیدم که برایم نقل میکرد، این ماجرا صحت کامل داشته و حدود 80 یا 90 سال این مالیات از مردم آن دهکده وصول میشده تا اینکه مرحوم داور پس از تصدی متوجه این ردیف مالیات شده و شخصی را به کرمان فرستاده که ته و توی قضیه را درآورده و وزیر دستور لغو این مالیات عجیب، یعنی مالیات صدای مشکوک و دهان دره و اهانت به ایالت جلیله را صادر کرده است.
دولت جنایتکار و دزد و کلاهبردار آمریکا که به نظر من بسیار غارتگر و بی رحمتر از انگلستان قرن نوزدهم است، مثل آب خوردن میلیارد میلیارد دلار پولهای ملت ایران را که از سر بیفکری در دسترس آمریکاییها قرار داده شد، بالا میکشد و به زن و بچه و پیرمرد و پیرزن ایرانی رحم نمیکند و دولت و سازمانهای آن، هر روز به فکر یافتن پولی از جیب خالی مردم برای پر کردن چاله و چولههای خزانه دولت هستند. نمایندگان محترم ملت که این بار گفته میشود مجلس دهم، وارستهترین و بیشائبه ترین مجالس مقننه از صدر مشروطه تا امروز است و تمام وکلای محترم این مجلس نمایندگان طبیعی ملت هستند، همت و مناعت به خرج دهند و این بار اعلام فرمایند، بر خلاف نمایندگان مجلس گذشته که هر کدام 700 میلیون تومان بابت مخارج انتخابات و تبلیغات و مخارج جانبی و نیز هزینه تهیه مسکن در تهران و خرید خودرو دریافت داشتند، حتی حاضر نیستند یک تومان دریافت کنند.
برای اسکان آنان نیز به جای منازلی که قرار بوده مجلس برای اسکان نمایندگان بسازد که به طور موقت طی چهار سال در اختیارشان قرار گیرد، وزیر محترم راه و شهرسازی به جای تحلیل و به کاربردن واژههای پوپولیست و کمونیست و سایر مکاتب فکری و عقیدتی که ایشان درباره مسکن مهر و منشأ آن به کار میبرد، به تعداد نمایندگان شهرستانها که در تهران فاقد مسکن هستند، از آپارتمانهای شیک و خوش آب و هوای پردیس در اختیار آقایان و خانمها بگذارند و نمایندگان، صرفهجویی در هزینهها را از خودشان آغاز کنند.
بعضی از مسؤولان که حقوقهای بالای بیست سی میلیون تومان دریافت میکنند نیز مقادیری از حقوق و مزایای خود را در اختیار خزانه بگذارند که مسؤولان مثلاً سازمان آب و فاضلاب شرمنده مردم فقیر پاپتی مظلوم بی گناه بی دفاع نباشند و مرتب مالیاتها و عوارض من درآوردی و عجیب و غریب مانند مالیات بر دهان دره و صدای مشکوک بر مردم نبندند و سفره مردم را خالیتر نکنند!
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۷:۳۰
کد خبر: 380995
خسرو معتضد
نظر شما