هرازگاهی خبر نشست زمین و شکافهای کیلومتری در گوشهای از کشور منتشر میشود، اما موقعیت جغرافیایی استانهای خراسان رضوي و خراسان جنوبی سبب شده تا پس لرزههای زلزله خشکسالی در این استانها شدیدتر باشد، به نحوی که خراسان جنوبی وضعیتی فوق بحرانی را تجربه میکند.
یکی از همین اتفاقات تلخ نشست زمین در دشت سرایان و فردوس در حال رخ دادن است. اتفاقی تلخ که از چند سال قبل آغاز شده، اما موارد فرونشست و شکاف زمین انگشت شمار بود، ولی از سال گذشته شدت بیشتری گرفته است.
* عطش مرگ آفرین
دشت سرایان و فردوس از گذشتههای دور یکی از دشتهای پرآب و البته آب شیرین محسوب میشده و در حالی که یافتن یک منبع آبی شیرین در شهرهای حاشیه کویر بسیار سخت است، تقریباً تمام چشمهها و قناتهای این محدوده دارای آب شیرین هستند.
اما هر روز جای مخازن آب گرانبهای این دشت تنگتر و شکافهای تشنگی آن عمیقتر میشود. برای آنکه حس بهتری از وضعیت این دشت داشته باشیم، سری به شهر کوچک سه قلعه در نزدیکی سرایان زدم، شهری که به بهشت منجمان ایران معروف است.
از سرایان به سمت جنوب راهی میشوم. شماری درخت سرسبز از دور دیده میشوند و اطراف جاده پر از درختان پیری است که نشان از آبادانی آن در گذشته نه چندان دور دارد، اما هر چه پیشتر میروم، نشانههای خشکسالی بیشتر میشود، اگر در ابتدای مسیر از هر 10 اصله درخت یک درخت خشک بوده، حالا تعداد درختان خشک بیشتر و بیشتر شده و همان درختان زنده هم حال و روز خوبی ندارد و بعضی از درختان نیمی از شاخههای خود را از دست دادهاند و برخی فقط یک شاخه سبز دارند و دیگر شاخههایشان خشکیده است.
کمی آن سوتر تنه درختان خشک بی هیچ شاخ و برگی نظارهگر مسافرانی هستند که دیگر کنار هیچ درختی توقف نمیکنند؛ چون سایهای نیست و گویی ایستاده مردهاند تا یک پیام را به همه رهگذران برسانند و آن اینکه «خشکسالی مرگ آفرین در کمین زندگی است».
* لشکریان خشکسالی
در میانه راه، آب انبارهای مخروبه و رو به تخریب هم به چشم میخورد که تنها کاربرد این روزهایشان برای جانورانی چون مارمولکهاست تا لحظاتی برای فرار از تیغ آفتاب به زیر سایه دیوار یا سرداب آن آرام بگیرند.
تپه شنهای روان هم در چند نقطه چون غدههای سرطانی خودنمایی میکنند و گویی پیشقراول لشکری خفته در دشتهای اطراف هستند که به یک باد حملههای خود را آغاز خواهند کرد و اگر امروز جدیتر از همیشه در حوزه بیابان زدایی کار نکنیم، پیشروی لشکر شنهای روان سریعتر از قبل بر زندگی دشتها، روستاها و شهرهایمان خواهند تاخت.
تاغهای کوتاه و خشک هم روایتی دیگر از تشنگی دشت دارد که در اطراف جاده به چشم میخورد و انگار ساکنان قدیمی دشت هم طاقتشان تمام شده است.
وارد شهر سه قلعه میشوم و میدانی که المانی از خوشههای گندم دارد، جلب توجه میکند. با خودم میگویم اگر اوضاع خشکسالی به همین روال ادامه داشته باشد، گندم هم در بسیاری از نقاط به گیاهی اساطیری تبدیل خواهد شد و گرمای زمین تشنه و آسمانی که دیگر نمیبارد و یا ناچیز میبارد، فرصت رویش گندم دیم را هم نخواهد داد.
از یکی از اهالی سراغ محل فرونشست یا شکاف زمین را میگیرم، او میگوید پیدا کردن شکافها در میان جنگل تاغ برای من امکان ندارد و حتی احتمال دارد، نتوانم مسیر برگشت راپیدا کنم و به زبان ساده در میان تاغزار گم شوم.
از وی میخواهم کسی را معرفی کند که محل دقیق شکافها را بشناسد و او نیز شماره یکی از اهالی سه قلعه به نام رضا شاه محمدی را به من میدهد. با وی تماس میگیرم و در حالی که ساعت نزدیک سه بعدازظهر و اوج گرماست، وقتی از او میخواهم مرا همراهی کند، بی وقفه و بی آنکه بداند از کجا و چرا آمدهام، قبول میکند و چند دقیقه بعد با خودرو راهی جنگل میشویم.
* شکافهای سهل انگاری و افراط
کمتر از صد متر از راه اصلی را طی کردهام که با اشاره دست شاه محمدی وارد راه فرعی میشوم که چندمتر آن سوتر در میان تاغها گم میشود. باورش سخت است و تا از نزدیک نبینید نمیتوانید تصور کنید. چه فضای خاص و متفاوتی دارد در دشت پوشیده از تاغها رانندگی کنید.
تاغهای جوان در حال جان سپردن هستند و تاغهای مسن هم ماههاست که مردهاند و تنها تاغهایی که کمی ریشه دارترند و تاب تشنگی را دارند، به سختی زنده ماندهاند و در همه جای تاغزار میتوان شبح مرگ را دید.
شاه محمدی میگوید: در سالهای گذشته نمیشد 10 متر آن طرفتر را دید، تاغها سبز بود و متراکم، ولی در کمتر از 10 سال گذشته خیلی از تاغها خشک شده و رویش تاغ جدید هم نیست.
او ادامه میدهد: سالهای قبل ما بالای جنگل (شمال دشت) کشاورزی میکردیم، ولی با پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی ما هم به سمت جنوب عقب نشینی کردیم و به سه قلعه نزدیک و نزدیکتر شدیم. در گذشته آب چاه و قنات از سطح زمین و به شیوه سنتی جاری بود و با توجه به نوع خاک شنی باز هم آب تا سه قلعه میرسید، اما در سالهای اخیر آب آن قدر کم شده که بناچار طول مسیر لوله گذاری شد تا آب به شهر برسد.
این مرد میانسال میافزاید: سالهای قبل با حفر چاه کمتر از 50 متر به آب میرسیدیم، ولی اکنون بیش از 100 متر باید حفاری کرد. حتی قسمت شمالی جنگل تاغزار باید از این هم بیشتر تا عمق زمین رفت تا به آب رسید.
او میگوید: سالهای قبل شکافهایی در چند نقطه دشت ایجاد شد که اهالی با ریختن خاک، آن را پر کردند یا با گذشت زمان پر شده، اما شکافهایی هم در چند ماه اخیر ایجاد شده است که هنوز تازه است و در برخی نقاط تصور میکنم ادامه دارد و به طول آن افزوده میشود.
لحظاتی بعد با اشاره رضا توقف میکنیم، او از خودرو پیاده میشود و چند متر عقبتر میرود و شاخههای خشکی را که روی حفرهای گذاشته شده برمیدارد و میگوید: سال گذشته این محدوده شکاف بزرگی برداشت و بخش عمدهای از جاده از بین رفته بود که به وسیله تراکتور محل شکاف را پر کردیم و این حفره بخشی از شکاف سال قبل است.
لحظاتی بعد و با گذر از میان تاغزارها به مکانی میرسیم که ترکهای بزرگ و شکافهای عمیقی بر تن دشت دیده میشود. شاه محمدی میگوید: در زمان بارندگی تمام آبهای روان اطراف این شکاف به درون آن میریخت، ولی انگار انتهایی ندارد؛ چون لحظهای آب بالا نمیآمد و فقط بسرعت به داخل آن فرو میرفت.
رضا شاه محمدی از وجود شکافهای ریز و درشت فراوانی در میان جنگل خبر میدهد و میگوید: بعضی از جاها کاملاً معلوم است که کل زمین فرورفتگی دارد و سطح آن یک متر یا بیشتر گودتر از زمینهای اطراف است.
او در مسیر برگشت چند نقطه از شکافهای سالهای قبل را هم نشان میدهد و از رونق کشاورزی منطقه میگوید، از روزهایی که پنبه میکاشتند و آب فراوان چاههایی که همیشه جاری بود و حالا از کشت پنبه و آبهای جاری خبری نیست.
* دشت فوق بحرانی
آنچه به چشم میخورد، جولان خشکسالی در دشت سرایان است، ولی برای آنکه بدانیم زیر سطح این دشت تشنه چه میگذرد، با مدیر اداره منابع آب سرایان گفت وگو کردیم که او حرفهایش را این گونه آغاز میکند «وضعیت اینجا فوق بحرانی است».
سیدهاشم حجتی میافزاید: وضعیت چهار دشت در کشور فوق بحرانی اعلام شده که دشت سرایان یکی از این دشتهاست؛ زیرا برابر آمار میزان بارندگی سالانه در پنج سال اخیر نزدیک به نصف شده است.
وی ادامه میدهد: 147میلی متر بارندگی در سال 91-90 به 87 میلی متر در سال 95-94 کاهش یافته و از سوی دیگر افت شدید سطح آبهای زیرزمینی را داریم که نگران کننده است.
او اظهار میدارد: در دشت سرایان 201 حلقه چاه، 193 قنات و 102 چشمه وجود دارد که با نصب کنتورهای هوشمند میزان برداشت چاهها مدیریت و کنترل شده و کسری مخزن در زمان کنتورگذاریها 25 میلیون مترمکعب بود و اکنون به 5/15 میلیون مترمکعب رسیده و میتوان گفت، کمی از سرعت کسری مخازن آبهای زیرزمینی کاسته شده است.
وی میگوید: میزان تخلیه آب قناتها هم در پنج سال گذشته به یک سوم کاهش یافته و حتی ذخیره آب شهید پارسا حدود 200 هزار مترمکعب است، در حالی که ظرفیت ذخیره این سد 4 میلیون مترمکعب میباشد.
حجتی درخصوص نشست دشت سرایان و فردوس هم میگوید: نشست و شکاف زمین در نقاط زیادی از دشت اتفاق افتاده که ابعاد و وسعت متفاوتی دارد، حتی در بخشهایی شاهد نشست سه متر یا بیشتر زمین به مساحت حدود 5 کیلومترمربع هستیم.
* مرگ سفرهها
مدیر اداره منابع آب فردوس هم در گفت وگویی که با او داشتیم، مرگ تدریجی سفرههای زیرزمینی را تهدیدی اساسی میداند.
رحیمی میگوید: بی تردید اصلی ترین دلیل فرونشست زمین، برداشت بیش از ظرفیت منابع آبهای زیرزمینی میباشد؛ زیرا وقتی سطح آبهای زیرزمینی بیش از اندازه پایین میرود، لایحه تحت اشباع آب بالای سفره از آب تخلیه میشود و در نتیجه مقاومت خود را از دست داده و فرو میریزد.
وی اظهار میدارد: تهدید اصلی فرونشست زمین نه در سطح که در زیرزمین است؛ زیرا با ریزش لایه بالایی مجراها، مسیرها و در نهایت بستر آبهای زیرزمینی پر از خاک میشود و عملاً آبخوان از بین میرود و حتی اگر در سالهای بعد باران فراوان هم ببارد، دیگر محلی برای ذخیره آبهای جاری نخواهد بود و در نتیجه بارندگیها به صورت روان آب جاری شده و به صورت سیلاب درخواهد آمد که پیامدهای خاصی را به دنبال دارد.
رحیمی میگوید: نشست زمین همچنین سازههای خطی از قبیل خطوط انتقال آب، گاز، برق و جادهها را تحت تأثیر قرار داده و تخریب میکند و خسارتهای تبعی نشست زمین بسیار بیشتر از آن چیزی است که در ابتدا تصور میشود.
وی ادامه میدهد: دشت فردوس با کسری 20 میلیون مترمکعبی مخزن مواجه است و حتی برخی شهرهای اطراف از قبیل بشرویه با کسری بیشتری روبه رو هستند.
نظر شما