قدس آنلاین/ مجید تربت زاده: همه چیز از خرداد ماه سال ۸۸ شروع شد. ظاهر ماجرا این بود که «شهرام امیری» پژوهشگر و متخصص رادیوایزوتوپ های پزشکی در دانشگاه «مالک اشتر» - وابسته به وزارت دفاع - در سفر عمره ناپدید شده است. اخبار رسیده حاکی از آن بود که در لپتاپ شخصی وی اطلاعات ارزشمندی وجود داشته که همراه خودش ناپدید شده است! شبکه «ای بی سی» آمریکا چندی بعد اعلام کرد امیری در سازمان انرژی اتمی ایران کار می کرده و اکنون به آمریکا پناهنده شده است.

ماجرای این یکی «شهرام»

بعد از ماجرای سیاسی -جنایی «سعید» ها ( سعید امامی ، سعید حجاریان ، سعید عسکر و سعید حنایی)که چند سال پیش از این نقل فضای رسانه ای ایران شد شاید کمتر کسی فکر می کرد بار دیگر افراد همنامی پیدا بشوند که با وجود یک دهه فاصله میان رو شدن پرونده شان ، بتوانند در یک هفته به سرخط اخبار ایران و جهان برسند و با یک روز فاصله ، بشوند سوژه «گزارش از شخص»!

منظورم ماجرای «شهرام ها» ست که نسخه «جزایری» اش پس از مدتها سکوت و بی خبری دو روز پیش و بار دیگر در مشهد دستگیر شد و نسخه «امیری» اش که مدتها پیش دستگیر شده بود ،خبر اعدامش آمد. البته فراموش نکنید که اولی یک «شهرامِ» سرتا پا اقتصادی بود و دومی یک «شهرامِ» کاملاً سیاسی - امنیتی. با این همه یقین دارم شما بعد از سالها روزنامه خواندن و دنبال کردن اخبار سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی، آنقدر کارشناس شده اید که بدانید اگرچه کوه به کوه نمی رسد اما مسایل و آدمهای حوزه سیاست و اقتصاد بالاخره یک روز به هم می رسند . ساده تر اینکه اقتصاد و سیاست با همه تفاوت هایشان ، یکجورهایی به هم ربط دارند!

پروژه فرار مغزها

مفهومی که شما از فرارمغزها توی ذهنتان دارید در واقع «مهاجرت نخبگان» است و ربطی به گزارش ما ندارد. پیشینه فرار مغزها بر می گردد به دوران جنگ سرد میان آمریکا و شوروی سابق که سازمان جاسوسی  آمریکا سعی کرد با جذب دانشمندان و مقامهای سیاسی یا نظامی شوروی از برنامه های سرّی این کشور اطلاع پیدا کند. قانون تصویب شده در سال 1949 به سازمان «سیا» این اجازه را می داد که هر سال 100 نفر را جدای از برنامه مهاجرت ، به آمریکا منتقل کند و به آنها اجازه اقامت و امکانات بدهد. سال 2007 هم همین پروژه در باره برنامه هسته ای ایران کلید خورد. اینها ادعای ما نیست بلکه «لس آنجلس» تایمز در 9 دسامبر سال 2007 می نویسد:« جورج بوش برنامه تاز‌ه‌ای را به آژانس‌های اطلاعاتی سفارش داده است. برنامه‌ای که دو هدف عمده را دنبال می‌کرد؛ دستیابی به اطلاعات طبقه‌بندی‌شده و تضعیف توان برنامه نوپای اتمی ایران». در راستای همین برنامه «سیا» پروژه فرار مغزها را دوباره کلید زد و از محل«بودجه سیاه» نهادهای اطلاعاتی پولهای کلانی را به فریب دانشمندان هسته ای ایران اختصاص داد.

ماجرای «امیری» چطور شروع شد؟

همه چیز از خرداد ماه سال 88 شروع شد. ظاهر ماجرا این بود که «شهرام امیری» پژوهشگر و متخصص رادیوایزوتوپ های پزشکی در دانشگاه «مالک  اشتر» - وابسته به وزارت دفاع - در سفر عمره ناپدید شده است. اخبار رسیده حاکی از آن بود که در لپتاپ شخصی وی اطلاعات ارزشمندی وجود داشته که همراه خودش ناپدید شده است! شبکه «ای بی سی» آمریکا چندی بعد اعلام کرد امیری در سازمان انرژی اتمی ایران کار می کرده و اکنون به آمریکا پناهنده شده است. علی اکبر صالحی اما گفت چنین کسی را نمی شناسد و او در این سازمان مشغول به کار نبوده است و معاون وزیر خارجه وقت-قشقاوی- او را یک بازرگان جوان و فعال در امور اقتصادی نامید. البته چند ماه پیش از این ،رئیس جمهور سابق-احمدی نژاد – در پاسخ به یک خبرنگار گفته بود: «اینها از طرف سازمانهای اطلاعاتی آمریکا ربوده شده اند».در هر حال شهرام امیری پس از 13 ماه و در حالیکه چند پیام ویدیویی ضدو نقیض از او در باره ربوده شدن و پناهندگی اش در رسانه ها پخش شده بود در میان استقبال خانواده و معاون وزیر خارجه به کشور بازگشت و به نظر می رسید ممکن است به قهرمان هسته ای کشور که توانسته از چنگ سازمانهای اطلاعاتی بیگانه بگریزد ، تبدیل شود. وزیر خارجه اماچند روز بعد اعلام کرد: باید درستی ادعاهای امیری در باره ربوده شدنش ثابت شود و اینکه این دو سال کجا بوده و چه بر او گذشته است و بعد ببینیم آیا قهرمان است یا خیر؟ شهرام امیری پس از این ماجرا بازداشت شد و تا همین امسال تنها خانواده او بودند که خبربازداشت، محکومیت به حبس ، اعتصاب غذا و سرانجام اعدامش را اعلام کردند.

روی دیگر سکه

تا اینجا قطعی بودن دو مسأله را لابد متوجه شدید. اول همان پروژه «فرار مغزها» و اینکه شهرام امیری چه ربوده و چه پناهنده شده باشد توی دام همین پروژه افتاده و با بودجه و سازوکار آن به آمریکا رفته یا برده شده است. دوم اینکه در این ماجرا رد پای رقابت و نبرد سازمانهای اطلاعاتی حداقل سه کشور بخوبی مشهود است و البته شما خودتان در پایان کار قضاوت کنید که کدامشان برنده و کدامیک بازنده این نبرد بودند. حالا حرفهای «فیلیپ جرالدی» مأمور سابق بخش مبارزه با تروریسم سازمان «سیا» را بخوانید که دو روز پیش با «بی بی سی» گفت و گو کرد: «در واقع دستگاه‌های اطلاعاتی عربستان و آمریکا امکان سفر آقای امیری به آمریکا را فراهم کردند و اینکه او ربوده شده "داستانی تخیلی" بوده است.او داوطلبانه و به میل خودش به آمریکا اطلاعات داد اما اینکه چقدر این اطلاعات صحت داشتند معلوم نیست... سیا قصد داشت از آقای امیری استفاده کند تا دانشمندان هسته‌ای ایران را که به ترکیه یا دوبی سفر می‌کنند، برای رفتن به آمریکا ترغیب کند».

این هم جالب است!

ادعاهای یک ضد انقلاب سرشناس یعنی «امیر فرشاد ابراهیمی» هم جالب است. او 26 تیر ماه سال 89 در وبلاگش می نویسد:« شهرام 16 خرداد 88 برای من ایمیل فرستاد و کمک خواست. او را نمی شناختم و اطلاعاتش را به «نوری زاده» دادم تا پیگیری کند. 20 روز بعد دوباره ایمیل زد که در عربستان است و وضع مالی و امنیتی خوبی ندارد. مرا قسم داد کمکش کنم. در اسکایپ با هم حرف زدیم و من به «کمیته نجات» اطلاع دادم...چند روز بعد به من گفتند بگو خودش را به سفارت آمریکا در ریاض یا کنسولگری در مدینه برساند...چند هفته بعد مطلع شدم به کشور امن منتقل شده است».

مرد 5 میلیون دلاری

مقامهای رسمی آمریکا اگرچه هرگز به موضوع پرداخت پول ، پیشنهاد اقامت و اطلاعاتی که از «امیری» گرفته اند، اشاره ای نکردند اما به صورت رسمی اعلام کردند او به آمریکا پناهنده شده است. روزنامه و رسانه های آمریکایی از جمله «آسوشیتدپرس» همان زمان نوشتند آمریکا 5 میلیون دلار در قبال دریافت اطلاعات ارزشمند در باره برنامه هسته ای ایران از جمله «فردو» و امکان اقامت در غرب را برای او فراهم کرده اند . اطلاعاتی که بعدها ادعا شد دستاویزی شده اند برای تحریم های بیشتر علیه ایران. «فیلیپ جرالدی» البته اصرار دارد که: «سیا خبر پرداخت پنج میلیون دلار به آقای امیری را به خبرگزاری آسوشیتدپرس درز داد. این مبلغ برای کسی که اطلاعات کمی داشت پول زیادی بود». البته این را هم بگویم که شهرام امیری نه به این پول زیاد که به حسابش در خارج کشور ریخته شده بود دست پیدا کرد و نه به اقامت در غرب. چون تحریمها مانع دستیابی به پول شد و به قول آمریکایی ها: نگرانی برای خانواده و دلتنگی سبب شد به ایران برگردد در حالیکه پولها و اطلاعاتی که داد نزد ما باقی ماند!

سکه روی سوم ندارد

سکه روی سومی ندارد که من در باره آن حرف بزنم اما سکه ماجراهای جاسوس بازی پیچیده ای مثل این وقتی پای سازمانهای اطلاعاتی سه کشور می آید وسط ، ممکن است سه یا حتی چهار رو داشته باشد!

 اینها را بی خیال شوید...بگذارید گزارش را با سخنان جالب سخنگوی قوه قضاییه در این باره تمام کنیم:« یکی از رودست‌هایی که آمریکایی‌ها از سیستم اطلاعاتی کشورمان خورده‌اند در مورد همین پرونده بود آن‌ها تصور می‌کردند که ایران از ارتباطات این فرد خبر ندارد ... این فرد از فرصتی که بعد از صدور حکم اعدام در اختیار او گذاشته شده بود استفاده نکرد و نه تنها جبران نکرد بلکه سعی کرد از درون زندان اطلاعاتی را به دروغ به بیرون منتقل کند».

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.