اگر مخاطب رسانه‌های غربی از جمله «وار آن راکز» باشید احتمالا تصور می‌کنید که ریشه بخش اعظمی از مشکلات خاورمیانه را می‌توان در محرومیت اهل‌تسنن بخصوص در سوریه و عراق یافت اما واقعیت این است که غرب درک نادرستی از ماهیت فرقه‌ای خاورمیانه دارد.

آمریکا درک کاملا ناقصی از فرقه‌گرایی در سوریه و عراق دارد/ فریب غرب با آدرس غلط سعودی‌ها

به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس، وب‌سایت تحلیلی «وار آن راکز»(War On Rocks) از زبان یک شهروند غربی_با نام مستعار_ که تجربیات فراوان میدانی در عراق و سوریه داشته توضیح می‌دهد که درک غرب از هویت فرقه‌ای در خاورمیانه کاملا ناقص است. وی اطلاعات جدیدی از جنگ‌ها در این دو کشور و عوامل آن ارائه می‌نماید.

در این گزارش تحلیلی آمده است: رهبران ارشد شیعه در نیروهای بسیج مردمی(P.M.F) عراق اخیرا نشستی برگزار کرده که یکی از فرماندهان بسیج مردمی اهل سنت نیز در میان آنها حضور داشت؛ فرمانده‌ای که بعدها این داستان را برایم بازگو نمود. هنگامی که این رهبران برای برپایی نماز جلسه را ترک کردند این فرمانده سنی در جای خود مانده و به آنها ملحق نشد. یکی از رهبران شیعه از وی پرسید که: چرا به ما ملحق نمی‌شوی؟ و وی پاسخ داد: «من نماز نمی‌خوانم. اگر نماز بخوانم همانند داعشی‌هایی هستم که با شما می‌جنگند.»

اگر مخاطب رسانه‌های غربی از جمله «وار آن راکز»  باشید احتمالا تصور می‌کنید که ریشه بخش اعظمی از مشکلات خاورمیانه را می‌توان در محرومیت اهل‌تسنن بخصوص در سوریه و عراق یافت. رویکرد اصلی غربی‌ها در قبال جنگ‌های داخلی کنونی در خاورمیانه ناشی از درک نادرستی است که آنها از ماهیت فرقه‌ای این منطقه دارند. نخبگان(سیاسی) واشنگتن تصور می‌کنند بیشترین احساس تعلق اهل تسنن به مذهب خود تنها در عربستان و سرزمین‌های تحت اشغال گروه‌های جهادی وجود دارد. این تصور تاثیر جانبی بر تشدید سیاست‌هایی دارد که هیزمی بر آتش سوریه و بخش‌هایی از عراق به شمار می‌آید. روایت دیگری نیز وجود دارد که بر اساس آن، نیروهای بسیج مردمی بعنوان شبه‌نظامیانی تشنه به خون اعراب سنی عراق دست به هر نقض قانونی می‌زنند؛ موردی که صحت آن قابل‌اثبات نیست.

همین اظهارات درباره دولت سوریه بعنوان یک «حکومت علوی» که به سنی‌ها ستم می‌کند نیز بیان می‌گردد. این در حالی است که حضور پررنگی در تمامی سطوح دولت بشار اسد دارند. بخش اعظمی از سرزمین‌های کنونی تحت حکومت اسد و همچنین تمام مناطق این کشور پیش از آغاز جنگ دارای جمعیت حداکثری سنی می‌باشد. و هنوز هم نیروهای مسلح سوریه اکثرا سنی‌مذهب هستند. نیروهای امنیتی این کشور عموما علوی هستند اما این بدان معناست که این افراد بیشتر در معرض مرگ قرار دارند. پس اگر دمشق یک «رژیم علوی» است، آیا این میزان بهره‌مندی و مزایا برای غیرعلویان غیرعادی نیست؟ اهل‌تسنن در سوریه در راس قدرت سیاسی نیستند اما دارای قدرت اجتماعی، فرصت‌های بیشتر و طیف وسیع‌تری از گزینه‌های انتخابی درزندگی در مقایسه با سایر کشورهایی هستند که حکام آن مذهب سنی دارند. اوج این سوء‌تفاهم پرغفلت کنونی در خاورمیانه، پذیرش و جریان‌سازی مفاهیم ماهیتی اهل‌تسنن است که توسط افراطی‌ترین جبهه‌ها در جهان اهل سنت از جمله عربستان‌سعودی، القاعده و داعش تبلیغ می‌گردد.

برخی از تحلیلگران آمریکایی هیاهوی کسانی مانند عادل‌الجبیر وزیر خارجه سعودی را که ادعای نمایندگی اهل‌سنت در جهان عرب را دارند، پذیرفته‌اند. آنها روایت شورشیان سوری و سخنگویان‌شان_که ادعای نمایندگی اکثریت ملت سوریه و سنی‌های این کشور را دارند_ درباره«قربانی‌شدن فرقه‌ای» را باور کرده‌اند.  آنها درخواست برای حمایت از مخالفان خشمگین سنی در عراق را پذیرفته‌اند. بر اساس سال‌ها کار و زندگی در خاورمیانه باید بگویم که این اظهارات آنگونه که ادعا می‌شود، نیست. تنها درخواست سعودی‌ها از دیگر اعراب پول است. سخنگوی شورشیان سوری نماینده بخش بسیار کوچکی از سنی‌های سوریه است. رهبران خودخوانده سنی در عراق نه بر مردم و نه بر منطقه‌ای در این کشور حکمرانی ندارند. ایالات‌متحده شنونده قسمت نادرستی از جهان سنت است.

هنگامی که اوباما، پترائوس یا سایرین توهم محرومیت این قشر از جهان عرب(اهل سنت) را تکرار کرده در واقع روایت فرقه‌ای خطرناکی را تقویت و تبلیغ می‌کنند که باید با آن مقابله نمود. ایدئولوژی جایگزین برای دولت اسلامی خودخوانده(داعش) چه در خاورمیانه، چه در محله‌های فقیرنشین اروپا و چه در شوروی سابق ترویج ماهیت تسنن نیست؛ ماهیتی که دولت بوش نیز آن را تحت عنوان «متحدان میانه‌روی سنی» در دستور کار داشت.  در عوض، یک ایدئولوژی متقابل باید شهروندی و دولت‌های سکولار را ترویج نماید؛ الگویی که هم‌اکنون در سوریه در حال نابودی است.

نویسنده این مقاله در ادامه نوشت: در دو بخش ذیل توضیح خواهم داد که چرا دیدگاه فرقه‌گرایی غرب در منطقه عمیقا نادرست بوده و نتیجه آن سیاست‌هایی است به جای حل و فصل، جنگ‌های به‌هم‌پیوسته خاورمیانه را بدتر و بدتر می‌کند. در بخش نخست حقایقی را بیان می‌کنم که بر اساس سال‌ها حضور در خاورمیانه بدست آورده و توضیح می‌دهم که چگونه چشم‌انداز عراق و سوریه برای واشنگتن با آنچه در واقعیت این کشورها موجود است، همخوانی ندارد. در فصل دوم نیز جایگزین متقابلی برای روایت فرقه‌ای غرب در منطقه ارائه خواهم داد و پیشنهاد می‌کنم که غرب و مخصوصا ایالات‌‌متحده شناخت بیشتری در مورد خاورمیانه کسب نماید. آنچه می‌گویم بی‌شک چالش‌برانگیز است و ممکن است برخی سخنانم را رد کنند؛ مخصوصا با توجه به اینکه با نامی مستعار آنها را بیان میدارم. من فقط می‌خواهم شما با نزدیک‌شدن به وقایع و تحلیل و ارزیابی انتقادی دریابید که سیاست غالب غرب در منطقه در راستای تحقق منافع آمریکاست؛ سیاستی که منطقه را در معرض سقوط به جهنم قرار داده است.

* کج‌فهمی ماهیت فرقه‌ها در سوریه

اعتراضات مستمر و شدیدی وجود دارد که حمایت‌های دولت آمریکا از شورشیان سنی سوریه کافی نیست. در این مرحله از جنگ، کاملا مشخص شده که «میانه‌روی‌های عرب سنی» با القاعده همکاری داشته اما وانمود می‌کنند که هنوز هم سزاوار دریافت کمک‌های واشنگتن هستند. گاها اینگونه نشان داده می‌شود که قصد آنها از کمک به القاعده پیروزی در سوریه و جلوگیری از پیوستن غربی‌های بیشتر به این گروه است. سال گذشته، دیوید پترائوس پیشنهاد تسلیح القاعده را برای مبارزه علیه داعش مطرح کرده بود. همچنین ایده مشارکت روسیه و آمریکا علیه جبهه‌النصره_بعنوان زیرشاخه القاعده_ نیز مطرح گردیده است.

ظاهرا این مساله نادیده گرفته شده که شورشیان سنی به اندازه کافی کمک‌ دریافت کرده و اینکه بسیاری از نخبگان سیاسی و نظامی دولت سوریه اهل‌سنت هستند. بله، درباره دولت بشار اسد صحبت می‌کنم. کسانی که به عدم‌ارائه کمک‌ مالی و نظامی کافی آمریکا به شورشیان سوری اعتراض دارند باید بدانند که این شورشیان بیشترین حمایت از یک گروه شورشی در طول تاریخ را دریافت کرده‌اند. بخش‌های زیادی از کشور بواسطه همین نیروهای تحت‌حمایت آمریکا درگیر آشوب و هرج و مرج است. در حقیقت کمک‌های خارجی به این شورشیان به قدری کافی و موفق بوده که برای جلوگیری از سقوط دولت سوریه، روسیه را وادار به مداخله مستقیم در این جنگ نموده است. اوایل ماه جاری تروریست‌های سلفی به سرکردگی یک سعودی در بخش‌هایی از حلب که تحت‌کنترل ارتش سوریه قرار دارد عملیات‌های انتحاری اجرا کرده و رسانه‌های غربی و رهبران معارضین سوری_مورد حمایت غرب_ قهرمانانه آنها را تحسین کردند. تداوم این روند جان بیش از یک و نیم میلیون شهروند سوری در حلب در معرض خطری بزرگ قرار خواهد گرفت.

بخش‌هایی از جامعه سوریه مخصوصا طبقات روستایی و فقیرنشین این کشور مرکز اصلی شورشیان محسوب می‌گردد. این بخش‌ها پس از اخراج دولت تحت کنترل فرقه‌گرایان سنی قرار دارد. نتیجه منطقی چنین جنبش‌هایی «افراط‌گرایی» است. نمی‌توان انگشت اتهامی بسوی همه یا بخش اعظمی از روش‌های خصمانه حکومت سوریه نشانه رفت. طرفداران حمایت بیشتر(آمریکا) از به اصطلاح شورشیان میانه‌رو فراموش کرده‌اند اگر دولت فروپاشی شده و شبه‌نظامیان به قدرت برسند، چه اتفاقی خواهد افتاد. مردم هویت‌های کهن خود را روی کار آورده و شورشیان افراطی بر کشور مسلط می‌شوند. آنها همچنین از یاد برده‌اند که سوریه در منطقه‌ای قرار دارد که دارای سوابق فرقه‌ای می‌باشد. سعودی‌ها و قطری‌ها امیدوارند با براندازی دولت سوریه حکومت آن را به یک «حاکمیت سنی» تغییر داده و در واقع از سوری‌ها بعنوان ابزاری برای دست‌یابی به اهداف خود استفاده کنند.

ایران برای جلوگیری از وقوع چنین اتفاقی دست بکار شده است. کشورهای حوزه خلیج‌فارس نقش مهمی در حمایت از شورشیان ایفا نموده و این گروه‌های معارض غالبا متکی به بازیگران خارجی هستند. همین امر موجب شده آنها قرابت با جامعه خویش را از دست بدهند. معارضینی که با جامعه خود در ارتباطند برای تامین منابع، سرپناه و سایر اشکال پشتیبانی به مردم خود نیازمندند اما هنگامی که گروهی از خارج تامین شود دیگر این نگرانی‌ها را نداشته و با تحمیل وحشت و ترور علیه مردم، این واقعیت را نادیده می‌گیرد که عملکرد آن موجب نابودی جامعه می‌گردد.

از دیدگاه من بعنوان فردی که در منطقه زندگی و کار کرده، تحلیلگران آمریکایی فرقه‌گراتر از مردمی هستند که در خاورمیانه زندگی می‌کنند؛ این تحلیلگران بیش از مردم بر طبل جدایی شیعه و سنی می‌کوبند. جنبش‌های فرقه‌گرایانه و فرقه‌گرایی‌های آمریکایی حامی‌ اهل تسنن از منظر اعراب متمدن در هر دو جبهه تشیع و تسنن نفرت‌انگیز و خطرناک شمرده می‌شود. گاها اینگونه استدلال می‌شود که تا زمانی که بشار اسد در راس حکومت سوریه قرار دارد داعش نیز قابل‌شکست نیست چرا که حضور اسد آهنربایی برای این جهادی‌ها بوده، آمریکا به متحدانی از اهل‌تسنن نیاز داشته و سنی‌ها احساس می‌کنند که از سال 2003 به بعد همه چیز را از دست داده و تحت ظلم هستند.

این مفاهیم ناقص بر پایه فرضیاتی نادرست راجع به هویت منطقه بنا شده و تهدید بزرگی در سوریه، عراق و کل خاورمیانه به شمار می‌آید. این تفکر معیوب آمریکایی در مورد خاورمیانه اخیرا توسط «رابرت فورد» سفیر سابق ایالات‌متحده نیز در نشریه«نیویورکر» تکرار شد. حتی اکنون نیز تعداد زیادی از کارکنان دولتی، مقامات ارشد حکومت،  سربازان ارتش، طبقات شهرنشین و مرفه، مقامات رده‌بالای امنیتی و بعضی از خلبان‌هایی که بمب‌ بر سر شورشیان می‌ریزند همه اهل‌تسنن هستند. این سنی‌ها در سراسر سوریه از مناطق تحت اشغال داعش مانند رقه و دیرالزور گرفته تا سرزمین‌های در کنترل شورشیان مانند شرق حماه، درعا و حومه حلب سکونت دارند. راز بقای حکومت سوریه همین است.

رییس امنیتی شمال‌شرق استان حسکه خود یک سنی بوده و در حالی که منطقه وی در اشغال داعش است، بسیاری از بستگانش به گروه‌های شورشی پیوسته‌اند. بنابراین ارتباط دولت سوریه هرگز با مناطق تحت اشغال داعش یا شورشیان قطع نشده و هنوز هم در برخی از این مناطق حقوق دولتی به کارمندان پرداخت می‌گردد. دمشق همچنان با چنگ و دندان تلاش می‌کند تا کنترل خود بر حلب و دیرالزور را حفظ نموده و خدمات دولتی را به اقلیت سنی این دو شهر ارائه دهد. نهایتا اینکه، رهبران ائتلاف نماینده دولت سوریه در مذاکرات ژنو نیز همگی از اهل‌سنت بودند. بنابراین ادعای«رابرت فورد» درباره اینکه اعراب سنی در سوریه بیش از داعش، نگران تداوم حکومت بشار اسد هستند، یک اشتباه خطرناک است. بخش اعظمی از «جامعه عرب سنی سوریه» که فورد از آنها نام برده در سرزمین‌های تحت کنترل دولت سوریه باقی مانده و از آنجا نگریخته‌اند.  دمشق شهری با جمعیت اکثرا عرب و اهل‌سنت است.

اگر این جمعیت، اسد را معضلی بزرگتر از داعش می‌دانست باید این شهر نیز به اشغال شورشیان درمی‌آمد و یا دست‌کم مانند بغداد شاهد انفجار روزانه خودروهای بمب‌گذاری‌شده بود. بغداد در مقایسه با دمشق جمعیت سنی کمتری دارد اما جهادی‌ها توانسته‌‌اند پناهگاه‌های امنی در این شهر برای خود بیابند. با این حال نمی‌توان دمشق را نیز ایمن از چنین حملاتی دانست. اکثر حملات موشکی و راکتی شورشیان به دو شهر دمشق و حلب_با بیشترین جمعیت سنی _ بوده و تلفات این حملات نیز از میان پیروان اهل‌تسنن هستند. در حقیقت جنگ سوریه در اکثر مواقع جنگ سنی علیه سنی است. اینگونه نیست که همه سنی‌های ساکن دمشق عاشق«بشار اسد» باشند اما زمانی که با آنها صحبت می‌کنم به وضوح مخالف گروه‌های معارض بوده و ثبات اولویت آنهاست.

جریان اصلی شورشیان سوری(ارتش آزاد) نه تنها در اماکن مناسب برای انجام حملات علیه داعش مستقر نشده بلکه مشوق‌های صحیحی نیز برای این کار ندارند. این گروه طی چند سال اخیر عملکردی کاملا وابسته و محدود از خود نشان داده است. هدف آنها از مبارزه مسائل محلی، دفاع از روستاهای خود و دستیابی به امکانات رفاهی بوده و فاقد انگیزه برای پیشروی فراتر از این اهداف و جنگ با داعش هستند. شورشیان اسلامگرای دیگری مانند گروه احرارالشام نیز در عرصه ناآرامی‌های سوریه حضور دارند. آنها تنها زمانی علیه داعش می‌جنگند که مورد حمله واقع شوند. بسیاری از اعضای این گروه تمایل چندانی به جنگ با برادران«سنی» خود ندارند. نکته جالب توجه اینجاست که تیمی متشکل از هزاران سنی در عراق، شبه‌نظامیان شیعه خوانده شده و مشابه این تیم در سوریه شورشی نامیده می‌شوند. احرارالشام بدون حضور یا مجوز جبهه‌النصره ناتوان از مبارزه است و با توجه به اینکه النصره اخیرا جدایی خود از القاعده را مطرح نموده، همکاری با احرارالشام مورد استقبال القاعده قرار گرفته است. القاعده معتقد است که یک النصره مستقل_یا دستکم در ظاهر مستقل_ می‌تواند در حالی حملات خود به حلب را ادامه دهد که از سوی روزنامه‌نگاران غربی تحت‌عنوان«شورشی» نامیده شود. از هزاران گروه شورشی فعال در سوریه، برخی از آنها فاقد هرگونه ایدئولوژی بوده و صرفا چریک‌هایی با روند شکل‌گیری اتفاقی محسوب می‌شوند اما اکثر آنها دارای ایدئولوژی سلفی جهادی که یک تفکر وارداتی است، می‌باشند.

*عراق و دروغی بنام«شبه‌نظامیان شیعه قاتل»

روایت غربی از ماهیت درگیری‌های جاری در عراق شباهت بسیار اندکی با واقعیات روی زمین در این کشور دارد بخصوص در حوزه هویت فرقه‌ای و عدالت در قبال اقوام و مذاهب آن. این روایت نادرست بیش از هرجای دیگری در نیروهای بسیج مردمی(P.M.F) قابل مشاهده است؛ نیروهایی که برای مبارزه با داعش گردهم جمع شده‌‌اند. طی جنگ فلوجه که اکنون به پایان رسیده، مقالاتی منتشر می‌گردید که درباره نقش نیروهای بسیج مردمی در این مبارزه هشدار می‌داد. PMF در این مقالات به اشتباه شبه‌نظامیان شیعه‌ای معرفی شدند که علیه اهل‌تسنن خشونت و ستم روا می‌دارند. این در حالی است که این گروه زیرمجموعه‌ای از دولت عراق، در مشارکت با نیروهای امنیتی عراقی و مسئول پاسخگویی_در قبال اقدامات خود_ به نخست‌وزیر این کشور هستند.

از آنجا که هدف اصلی شکل‌گیری این تیم، واکنش سریع به تهدیدات ناگهانی و فوری است روند سازمانی‌شدن آنها تدریجی بوده و در سال جاری ساختاری رسمی و نظامی به خود گرفته است. در حالی که اکثریت این گروه را اهل تشیع تشکیل داده‌اند اما بیش از 30 هزار سنی‌مذهب از جمله چندین فرمانده ارشد نظامی نیز در میان آنها حضور دارند. ظاهرا برخی از تحلیلگران غربی تصور می‌کنند که تنها به این دلیل که اکثریت نیروهای امنیتی عراق شیعه هستند، نمی‌توانند مانع کشتار یا آزار و اذیت سنی‌های این کشور شوند. حتی برخی دیگر مطمئن نیستند که آزادی فلوجه در عراق یا حلب در سوریه از حضور تروریست‌ها کار درستی باشد. آنها درباره عملکرد دولت عراق یا سوریه در قبال اهل‌تسنن نگرانی بیشتری دارند تا در قبال داعش. در حالی که تنها نگاه به وضعیت کنونی سامرا یا تکریت که از اشغال داعش آزاد شده‌اند به آنها نشان می‌دهد که از زمان آزادی ساکنین سنی‌مذهب آن آزار و اذیتی ندیده‌اند.

تنش‌های طبیعی میان احزاب، اقوام و مذاهب در سرتاسر عراق وجود داشته و دارد اما این بدان معنا نیست که این اختلافات به جنگ و کشتار یکدیگر کشیده می‌شود. جریان صدر، یکی از جناح‌های سیاسی تشیع در عراق در عرصه سیاست رقیب نه احزاب سنی که احزاب شیعه مانند بدر یا شورای‌عالی انقلاب است. جریان صدر این مساله را پذیرفته که حکومت در عراق بدون تسنن امکان‌پذیر نیست. دلیل ارتباط نسبی این جریان با سعودی‌ها نیز همین مساله می‌باشد. اگر رقبای منطقه‌ای ایران هوشمند باشند تلاش نمی‌کنند که با استفاده از تعداد انگشت‌شماری مخالف سنی، تعادل این کشور را در عراق برهم بزنند.؛ این تعداد مخالف کمتر از آن است که بعنوان تهدید محسوب شود.

با تمام این اوصاف می‌توان به وضوح دریافت که پروژه نمایشی «قربانی‌ بودن اهل‌تسنن در عراق» روایتی نادرست از سوی غربی‌ها بوده است. حتی حملاتی با تلفات بالا مانند حمله 3 ژوئیه سال جاری علیه شیعیان که بیش از 200  تن در آن جان خود را از دست دادند، علیه سنی‌های عراقی روی نداده است. بر اساس مصاحبه‌ها و تحقیقات من، افرادی که از مناطق  تحت‌اشغال داعش گریخته‌اند به مناطق تحت‌کنترل دولت و غالبا شیعه‌نشین پناهنده شدند؛ مناطقی که مطمئن هستند هیچگونه ارتباطی با داعش ندارد. فلوجه پس از آزادسازی در کنترل نیروهای دولتی قرار دارد. باتوجه به نقش کلیدی نیروهای بسیج مردمی در آزادی فلوجه، نمی‌توان هیچ جایگزینی برای این نیروها در عراق تعیین کرد. از زمانی که PMF کنترل فلوجه را بدست گرفته بسیاری از مردم این شهر به خانه‌هایشان بازگشته و زندگی در حالت عادی جریان دارد. عدم حضور PMF در پاکسازی الرمادی و فقدان چنین نیروهای زمینی باانگیزه‌ای در عملیات آزادی آن، تخریب و نابودی گسترده‌ای را در این شهر ایجاد نمود. بی شک PMF نیرویی ایده‌آل نیست اما پاسخی فوری به تهدیدات موجودیتی بوده که عراق را از فروپاشی کامل نجات داده است. مخالفان با این نیرو، باید دست مشارکت بسوی آن دراز کرده و با برنامه‌ریزی‌های مشترک اقدام به آزادسازی مناطق مختلف عراق نماید. این کار منجر به ادغام هرچه بیشتر نیروهای بسیج مردمی در داخل دولت عراق خواهد شد.

همانطور که پیشتر گفتم، روایت غرب از این درگیری‌ها و بخصوص ماهیت و نقش فرقه‌گرایی با واقعیات روی زمین در تناقض است. این امر منجر به اتخاذ سیاست‌های نه‌چندان مطلوب در این زمینه می‌گردد. نخستین اولویت همواره باید پایان دادن به جنگ باشد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.