الرأی‌الیوم/ ترجمه:دکتر محمد جواد گودینی: به تازگی خبری از شبکه فاکس نیوز آمریکا منتشر شده مبنی بر این که جمهوری خلق چین می‌کوشد نخستین پایگاه دریایی خود را در خارج از مرزهای این کشور در قاره آفریقا (جیبوتی) تأسیس کند. به گزارش این شبکه تلویزیونی، پکن در تلاش است سیطره و نفوذ خود را بر آب‌های منطقه‌ای و جهانی افزایش دهد.

راهبرد جدید چین در  منطقه

آنچه درباره این پایگاه دریایی شایان توجه است، اینکه مسافت آن تنها چند کیلومتر با پایگاه نظامی آمریکا که در کشور آفریقایی جیبوتی مستقر است و بزرگ ترین پایگاه نظامی ایالات متحده آمریکا در قاره سیاه به شمار می‌رود، فاصله دارد.
این اقدام جمهوری خلق چین، چارچوب راهبرد نوین این کشور را در سطح بین‌المللی که از سال 9291 تاکنون بی‌سابقه بوده است، مشخص می‌سازد. آنچه می‌تواند به ایجاد بحران در حجم جهانی منجر شود، افزایش دامنه اختلاف‌ها و کشمکش‌های میان چین و ایالات متحده آمریکاست که به نوبه خود می‌تواند تغییر گسترده و شگرفی در موازنه قدرت‌های جهانی ایجاد کند.
آنچه ضروری به نظر می‌رسد، بازخوانی راهبرد کشور چین در بُعد بین‌المللی بویژه کشمکش میان دو قدرت جهانی یعنی آمریکا و چین است، زیرا تحول راهبردی این کشور در ساخت و تأسیس پایگاه‌های دریایی و توسعه دامنه آن از دریای چین به دیگر مناطق آبی (دریاها و اقیانوس‌های بین‌المللی) بر حجم اختلاف و تیرگی میان این دو کشور خواهد افزود.
شاید این رویکرد اختلافی میان چین و ایالات متحده آمریکا محدود به دریای چین و اقیانوس آرام نباشد و به همه مناطق و قاره‌های جهان امتداد یابد. چین تاکنون بر اساس سیاستی که در پیش گرفته بود، از افزایش درگیری و نزاع با ایالات متحده آمریکا خارج از مرزهای خود بشدت دوری می‌کرد، اما با این حال، هنگامی که آمریکا به خطوط قرمز چین از جمله دریای چین یا امور داخلی این کشور نزدیک می‌شد، واکنش چین محکم و راهبرد این کشور، تدافعی و قدرتمند بود.
چین با پیش گرفتن این راهبرد کوشیده تا آنجا که ممکن است با ایالات متحده آمریکا در سطح جهانی به نزاع برنخیزد و از سوی دیگر، هر اقدام منفی آمریکا علیه خود و منافع ملی این کشور را مهار کند و بدان پاسخی مناسب دهد.
چین با اتخاذ این سیاست توانسته روابط دوستانه‌ای با ایالات متحده آمریکا و برخی قدرت‌های غربی بویژه در بخش اقتصادی و بازرگانی برقرار کرده و مناسبات اقتصادی خود با غرب را افزایش دهد.
چین برای توسعه اقتصادی و گسترش حجم مبادلات بازرگانی، بهبود توان علمی و فناوری نظامی، تولید ملی و زیربنایی و دیگر امور به زمان نیازمند بوده است. از سوی دیگر، ایالات متحده آمریکا پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی و پایان دوران جنگ سرد، به روسیه فدرالی این فرصت را بخشید تا توان خود را در سطح جهانی بازسازی کرده و اکنون روسیه به عنوان قدرتی بزرگ در سطح جهانی مطرح است.
آمریکا همچنین این فرصت را به کشور چین داد تا بر رشد و توسعه خود در بخش‌های گوناگون بیفزاید و گام‌هایی بلند، رو به جلو بردارد. علاوه بر چین و روسیه که به عنوان دو قدرت جهانی از جایگاهی ممتاز برخوردارند، قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای دیگری همانند هند، ایران، ترکیه، برزیل و آفریقای جنوبی نیز به عنوان قدرت‌های نوین ظهور کردند.
در شرایط کنونی، کشورهایی همچون روسیه، چین، هند و شماری دیگر از قدرت‌های نوظهور منطقه ای، جایگاه ویژه‌ای در تصمیم سازی و برقراری موازنه‌های منطقه‌ای و جهانی دارند.
دولت ایالات متحده آمریکا در حال حاضر ناگزیر است در اولویت‌های راهبردی خود بازنگری کرده و با این حقیقت روبه رو شود که از یک رقیب بزرگ در سطح جهانی برخوردار است و آن رقیب، جمهوری خلق چین به شمار می‌رود.
شاید در آینده شاهد نوعی تنش میان ایالات متحده آمریکا و چین در سطح جهانی باشیم که این رویارویی و رقابت میان دو قدرت بین‌المللی، تنها محدود به مرزهای دریای چین و اقیانوس آرام نخواهد بود. در آن زمان، چین خواهد کوشید جایگاه خود در سطح جهانی را تثبیت، بلکه ارتقا بخشد و به آرامی و به دور از هر گونه اقدام تنش زا و تحریک آمیز، نفوذ خود را در مناطق گوناگون توسعه بخشد.
به دیگر سخن، پیش بینی می‌شود چین در حل بحران‌های منطقه‌ای و جهانی در آینده نزدیک به بازیگری مهم و اساسی تبدیل شود و حضور گسترده تری در تحولات و رویدادهای بین‌المللی داشته باشد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.