رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در کافه خبر اثرات انتخابات آمریکا بر ایران و برجام را مورد بررسی قرار داد.

تحریم‌ها تا اندازه‌ای زیاد می‌شوند که برجام برجا بماند/سیاست خارجی ترامپ نامشخص است/ ادبیات نامزدها وقتی رئیس‌جمهور شوند فرق می‌کند

به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرآنلاین ، تنها چند ماه دیگر تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا زمان باقیست و هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ شانه به شانه یکدیگر حرکت می کنند. اما صرف نظر از مباحث داخلی، موضوع نگاه سیاست خارجی این دو کاندیدا به ویژه در قبال ایران بیش از دیگر مسائل مورد توجه محافل ایرانی قرار گرفته است. برای بررسی سناریوهای محتمل از دکتر محمدرضا تخشید خواستیم تا به کافه خبر بیاید و پیرامون نتایج و اثرات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر موضوعات سیاست خارجی به ویژه در خصوص تحولات و حوادث منطقه خاورمیانه به بحث بنشینیم. رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران معتقد است حتی اگر هیلاری تحریم ها علیه ایران را هم افزایش دهد، این افزایش تا حدی خواهد بود که اصل برجام لطمه نبیند. مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:

هرچند در جبهه دموکرات ها قابل پیش بینی بود که هیلاری کلینتون نامزد نهایی آنها باشد اما کمتر کسی تصور می کرد از طرف جمهوری خواهان دونالد ترامپ بتواند افرادی چون جب بوش و تد کروز و مارکو روبیو را کنار بزند و به عنوان گزینه نهایی آنها وارد رقابت اصلی برای ورود به کاخ سفید شود. بحث مقدماتی اما مختصری در این خصوص داشته باشیم و قدری از چرایی وقوع این رخداد پیش بینی نشده بگویید. 

روند انتخابات آمریکا به ویژه در حزب جمهوری خواه در یکی دو دهه اخیر بیشتر به سمت محافظه کاران گرایش داشته است. 

به این ترتیب که نامزدهای جمهوری خواه با اینکه می دانستند در رقابت نهایی باید دیدگاه های خود را تعدیل کنند و اساسا شعارهایی که در پرایمری سر می می دهند قابلیت اجرا در دور نهایی را ندارد اما تلاش می کردند با وعده ها و شعارهای تند طرفداران رادیکال و محافظه کار حزب را به خود جلب کنند.  این روند با گذشت زمان بدتر هم شده است. در انتخابات اخیر دونالد ترامپ در حالی وارد شد که محافظه کاران بسیار تندروتری نسبت به او وجود داشتند. افرادی مانند مارکو روبیو، تد کروز یا تیم کرسون بسیار هم از ترامپ تندتر بودند و هیچ کس هم فکر نمی کرد کسی جز این افراد کاندیدای حزب شود ولی ترامپ که آمد از همان روز نخست دیدگاه های افراطی و تندی که هیچ سیاستمداری در آن خصوص صحبت نمی کرد اتخاذ کرد. به قول خودشان حرف هایی زد که اگر هر سیاستمدار دیگری زده بود پایان عمر سیاسی اش محسوب می شود. ولی او هرچه آن صحبت ها را تندتر می زد، طرفداران بیشتری پیدا می کرد. 

مثلا صحبت های اولی که در خصوص مکزیکی ها به زبان آورد که آنها را مشتی افراد متجاوز و قاتل و … دانست و در ادامه اظهار داشت باید بین آمریکا و مکزیک دیوار بکشیم همه گفتند کار ترامپ به پایان رسیده و بسیاری از شرکت های تجاری که اجناس و کالاهای ترامپ را می فروختند با این کمپانی قطع رابطه می کردند ولی هرچه گذشت طرفداران این پدیده بیشتر شد و یک رای خفته و کسانی که تا کنون هیچ وقت رای نداده بودند به صحنه آمدند. از سوی دیگر افراد نژاد پرستی که حرف دل آنها را می زدند  و ضد یهود و مسلمان و مسیحی های تندرو بودند و همچنین قشری افراد بیکار و مشکل اقتصادی دار به تدریج به آنها گرایش پیدا کردند و هرچه گذشت و او حرف هایش را تکرار کرد و حتی بر آنها شدت بخشید، توانست برای خود یک زمینه اجتماعی ایجاد کند و به تدریج این زمینه اجتماعی را هم گسترش داد. تا جایی که خودش یک بار در یک مناظره تلویزیونی گفت اگر من با هفت تیر هم کسی را بکشم هیچ تاثیری روی آرای من نخواهد گذاشت و این یک واقعیت است. به این معنا که بخشی از جامعه آمریکا طرفدار او شده اند که هر چه ترامپ بگوید برای آنها جذاب است. ولی این برای رقابت های مقدماتی جمهوری خواهان می خورد ولی بعد از آن مسئله دیگری مطرح است. 

یکی از بحث هایی که در بحبوحه رقابت های انتخابتی مطرح می شد این بود که شاید جمهوری خواهان خود هم نمی دانند با این پدیده چه برخوردی داشته باشند. مثلا بعد از کنار رفتن روبیو بعد از پرایمری فلوریدا و اتحاد کروز و کیسیک برای مقابله با ترامپ هر روز یک راهبرد جدید برای کنترل و شکست ترامپ به کار گرفته شد و عموما هم شکست خورد. یا مثلا پل رایان یک روز تاکید می کرد باید حمایت حداکثری جمهوری خواهان حول ترامپ ایجاد شود، روز دیگر همین فرد صحبت های ترامپ را مصداق نژادپرستی می دانست. 

جمهوری خواهان سنتی یعنی کسانی که طبق معمول در انتخابات شرکت می کردند و افراد تندرو، معتدل و محافظه کاران حزب جمهوی خواهان را تشکیل می دهند خیلی قبول ندارند که ترامپ یک جمهوری خواه است. چرا که او دموکرات بوده، جمهوری خواه شده، بعد مستقل شده و دوباره جمهوری خواه شده و به هر حال در هر دوره ای یک نگاه سیاسی متفاوتی داشته است و خود او هم می گوید یک تاجر است و هر حزبی که روی کار باشد و من با آن جریان تعامل خواهم داشت و حتی به مقطعی به کمپین انتخاباتی کلینتون هم کمک کرده است. در نتیجه آنها اصلا ترامپ را قبول نداشتند و حرف های او با فرهنگ و تعریف آمریکایی متضاد بود. 

مثلا می گفت من کسانی که علیه امنیت ملی آمریکا اقداماتی را انجام دهند شکنجه خواهم کرد و این خلاف اخلاق و قانون آمریکا است و برای اولین بار بخشی از افراد نظامی گفتند اگر ترامپ رئیس جمهور شود ما امر او را اطاعت نمی کنیم و این نخستین باری است که در تاریخ آمریکا چنین صحبت هایی مطرح می شود. از سوی دیگر در خصوص جمهوری خواهان باید به این موضوع توجه کرد که آنها از دو بعد در خصوص مسئله ترامپ نگرانی دارند. یکی خود او و انتخابات ریاست جمهوری است و دیگری تاثیری است که ترامپ و مواضع جمهوری خواهان در قبال او می تواند روی انتخابات کنگره و فرمانداری ها که همزمان با انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود بگذارد. 


 از سوی دیگر اندیشه های ترامپ در برخی موضوعات مانند سقط جنین یا مهاجرت با ایده های جمهوری خواهان همخوانی داشت ولی در موضوعات اقتصادی کاملا در نقطه مقابل نگاه جمهوری خواهی تعریف می شود. به عنوان مثال جمهوری خواهان طرفدار اصلی بالا بردن بودجه نظامی و همکاری با ناتو هستند در حالی که ترامپ انزوا را دنبال می کرد. اینها خلاف ایدئولوژی جمهوری خواهان بود. در نتیجه خود جمهوری خواهان هم اکراه داشتند و نمی دانستند چه موضع گیری در قبال او انجام دهند. از یکسو اگر حمایت نمی کردند باید یک چهار سال دیگر هم شاهد استمرار حضور یک دموکرات در کاخ سفید باشند از سوی دیگر ترامپ هم چندان جمهوری خواه نبود و در وضعیت دشواری قرار گرفته اند. 

یکی از بحث هایی که به ویژه در فرآیند انتخاباتی آمریکا باید مد نظر قرار گیرد موضوع تاثیر کارگزار و ساختار بر یکدیگر است. به این معنا که برخی بر این باورند حلقه مرکزی که در واشنگتن قدرت را در دست دارد چندان اختیاری برای ساکن کاخ سفید باقی نمی گذارد و هر کسی که رئیس جمهور شود در یک حیطه محدود قادر به تغییر خواهد بود. از سوی دیگر برخی استدلال می کنند کارگزار می تواند تاثیرات جدی و فراوانی بر ساختار بگذارد و مثلا در انعطاف بیشتر سیستم نقش آفرین باشد. در این دوگانه در مورد آمریکا کدامیک بر دیگری اولویت دارد و اساسا اندازه این تاثیرگذاری را چگونه باید تحلیل کرد؟

اساسا همه کشورها و نظام های سیاسی یک چارچوبه کلی دارند که در آن حرکت می کنند و هیچکس نمی تواند تغییر غیر عادی در آن ایجاد کند و به این چارچوبه کلی مثلا منافع ملی گفته می شود. از سوی دیگر برای ایجاد یک تغییر غیر عادی مانند خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا باید به رای عمومی گذاشته می شود. مثلا در آمریکا این اصول کلی هم پیمانی با ناتو، توجه به متحدان، حفظ امنیت در جهان برای مسائل انرژی و تجارت و حمایت بدون قید و شرط از اسرائیل و .. از جمله سیاست های کلی است. ولی در این سیاست های کلی کارگزار می تواند تصمیماتی بگیرد که درجه انحرافی داشته باشد. 

این درجه انحراف در آمریکا چقدر است؟

مثلا خود اوباما را در نظر بگیرید. اگر به جای اوباما رامنی پیروز شده بود، یقین داشته باشید با ایران هیچ توافقی در کار نبود که هیچ حتی گرایشی به نزدیک شدن هم مشاهده نمی شد. یا مسئله کوبا که سالها روابط دو کشور قطع بود و تحریم اقتصادی و … وجود داشته هیچکس جز اوباما نمی توانست آن را به اینجا برساند. یا مثلا تفاوت نگاه سیاسی بین آمریکا و اسرائیل پیش آمد که نخست وزیر اسرائیل به کنگره آمریکا بیاید و علیه تصمیمی که رئیس جمهور آمریکا می خواهد بگیرد سخنرانی کند. تمام اینها حاصل اثرگذاری کارگزار است و مثلا اگر رامنی یا جرج بوش پسر در صحنه حضور داشت هیچ کدام اینها حاصل نمی شد. پس هم در مسائل داخلی و هم خارجی باید در نظر داشته باشیم که نقش کارگزار مهم خواهد بود و من تردید ندارم اگر به جای بوش، ال گور رئیس جمهور شده بود قطعا حمله ای همه جانبه به این صورت علیه افغانستان صورت نمی گرفت. 

بر این اساس نگاه خاورمیانه ای دونالد ترامپ در صورتی که رئیس جمهور شود چگونه خواهد بود؟ اظهاراتی که ترامپ در خصوص سیاست خارجی می زند، بسیار متناقض است. به نظر می رسد چارچوبه فکری منظمی در خصوص سیاست خارجی ندارد. سیاست خارجی خاورمیانه ترامپ چگونه قابل تحلیل است؟

باز هم مایلم یادآوری کنم کاندیداها در دوران مقدماتی یک طور صحبت می کنند، وقتی به مرحله نهایی رسیدند به نحو دیگر و وقتی هم رئیس جمهور شوند باز هم به صورت دیگری. مثلا بوش پدر وقتی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بود جمله معروفی گفت که تا مدت ها در محافل سیاسی و رسانه ای آمریکا نقل می شد. او در رقابت های انتخاباتی بارها تاکید کرد که من مالیات را افزایش نمی دهم ولی این کار را کرد. بنابراین برای ترامپ هم باید در نظر داشته باشیم اگر رئیس جمهور شود محدودیت هایی خواهد داشت و صحبت هایی که الان به زبان می آورد  بیشتر برای جلب پایگاه اجتماعی طرفدارش به زبان می آورد و می داند محدودیت هایی برایش پدید خواهد آمد. اخیر ا هم بیش از ۵۰ کارشناسان و متخصصان امور امنیتی و حتی یک رئیس پیشین سیا گفته اند سپردن کلید بمب اتم به دست ترامپ امری خطرناک است برای اینکه می گویند این فرد غیر قابل پیش بینی است. اما به صورت کلی باید اشاره کرد که ترامپ بسیار نامطمئن و متزلزل است و احتمال تصمیم گیری های آنی وجود دارد. تصمیم گیری های آنی که به سود یا به ضرر ایران باشد. برداشت من این است ممکن است ترامپ در خصوص کشورهای عربی به ویژه کشورهای خلیج فارس مواضع تندتری اتخاذ کند. حتی خود رادیکال های حزب جمهوری خواه هم به مواضع سعودی در ۱۱ سپتامبر و نقش داشتن اتباع سعودی در آن حادثه بسیار تاکید دارند.

ولی در مجموع و در مقام تحلیل من سیاست ترامپ در خصوص خاورمیانه و البته کل جهان را در این راستا می بینم که در کشورهای جهان سومی که دوست آمریکا هستند مدارا را ادامه دهد و تصمیم گیری تندی انجام نمی دهد که مثلا تسلیحات نظامی را به عربستان نفروشد یا در خصوص کمک های آمریکا به این کشورها تجدید نظر کند. به نظر من تجدیدنظری در قبال ناتو انجام نخواهد داد و بیشتر این صحبت ها را باید تنها در محدوده صحنه انتخابات مقدماتی ارزیابی و تحلیل کنیم. 

در نقطه مقابل به نظر می رسد عملکرد خانم کلینتون به ویژه در سیاست خارجی بسیار چشم انداز مشخصی دارد. ایشان وزیر خارجه بوده و افرادی که در حوزه دیپلماسی اطراف ایشان هستند کاملا مشخص و شناخته شده اند. در نتیجه شما اشاره کردید مطمئن نیستید آمدن آقای ترامپ برای ایران بد باشد، حال سوال این است آمدن خانم کلینتون برای ایران چگونه خواهد بود؟ برخی معتقدند چون هیلاری مذاکرات هسته ای با ایران را استارت زده می تواند برای برجام و ادامه حمایت از برجام مطلوب باشد، این در حالیست که ما می دانیم کلینتون از تحریم های حقوق بشری و موشکی در قبال ایران حمایت می کند و برخی بر این باورند باید نگاهی جامع تر به این موضوع داشته باشیم و بحث را تنها به هسته ای محدود نکنیم و مثلا آمدن ترامپ می تواند رهبری آمریکا را در جهان با بحران مشروعیت مواجه کند و آن اجماع سازی جهانی علیه ایران را با چالش مواجه می سازد. 

کلینتون در خود جامعه آمریکا دیدگاه نسبتا تندی در سیاست خارجی و نظامی دارد، به جنگ عراق رای داده و در ماجرای لیبی و حمله به این کشور متهم است و خانم کلینتون هم این دیدگاه ها را دارد ولی با توجه به اینکه خود کلینتون هم قبول دارد که اگر الان بود شاید به جنگ عراق رای نمی داد و البته با توجه به تغییراتی که در این حزب ایجاد شده و از درگیری های نظامی فاصله گرفته کلینتون متوجه شده باید به نظرات بخش مترقی حزب توجه کند و این بخش مخالف جنگ افروزی است. منحصرا اگر به مسئله توافق هسته ای بپردازیم زمینه این مذاکرات در زمان وزارت خارجه خانم کلینتون شروع شده و برداشت من این است کسانی که در تصمیم گیری سیاست خارجی دولت خانم کلینتون می توانند نقش داشته باشند افرادی چون وندی شرمن، یا جیک سالیوان یا ویلیام برنز هستند. اینها افرادی هستند که یا شروع کننده مذاکرات هسته ای بوده اند و یا می خواستند این مذاکرات به نتیجه برسد و اگر نمی خواستند خود را با جان کری همراه نمی کردند. البته من هم قبول دارم که کلینتون علاقه زیادی که اوباما برای به نتیجه رساندن این مذاکرات داشت را ندارد ولی من باز تحلیلم این است تا زمانی که احساس نکنند ایران می خواهد برجام را نقض یا آن را زیر سوال ببرد و روح این توافق را مکررا نقض نکند آنها هم کاری نمی کنند. 

حالا اینکه در انتخابات چقدر ترکیب مجلس تغییر پیدا می کند یا خود کلینتون چقدر در مقابل فشارهای جمهوری خواهان اگر اکثریت را داشته باشند می ایستد باز هم تحلیل من این است تا حد امکان این توافق نامه حفظ و ادامه پیدا کند و تا حدی هم اگر بخواهد تحریم های زیادی که باعث شود ایران را به ترک توافق یا جدایی از آن تشویق کند به احتمال زیاد انجام نخوهد داد. 

اما این بحث در صورتی است که فقط بحث را به برجام محدود کنیم اما خانم کلینتون مثلا می تواند با تحریم های موشکی، به جرم حمایت ایران از تروریسم و حقوق بشری و امثالهم فضا را دوباره علیه ایران تنگ کند و از برجام جز امتیازات طرف مقابل چیزی باقی نماند. 

خانم کلینتون این کارها را تا اندازه ای انجام می دهد که تاثیر حیاتی روی برجام نداشته باشد و کاری نمی کند که ایران بگوید عطایش را به لقایش می بخشیم. شاید بخشی از تحریم ها بیشتر از دوره اوباما علیه ایران وضع شود ولی حد این تحریم ها تا اندازه ای خواهد بود که لطمه ای به برجام وارد نشود. البته این را هم در نظر داشته باشید اگر دموکرات ها مجلس سنا را بگیرند و نظرسنجی ها هم اینگونه می گوید شرایط مساعدتر خواهد بود.ولی در مجموع باید توجه کرد زمان هرچه بیشتر بگذرد به ویژه اگر کلینتون رای بیاورد و در ایران هم رئیس جمهور بعدی کسی باشد که از برجام حمایت کند و در این مدت ایران به توافقات اقتصادی با کشورهای اروپایی و آسیای شرقی می رسد که به هم زدن اینها خیلی راحت نخواهد بود. در نتیجه من تصورم بر این است باید یکی دو سال دیگر این روند ادامه داشته باشد تا برجام بیشتر پا بگیرد و قدرتمند شود، بعد از آن دیگر قابل تخریب و بر هم زدن نخواهد بود.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.