حمیدشکارسری: «از تو خواهند پرسید/ جدایی‌مان از چه خاطر است/ نمی‌خواهد از عشق حرف بزنی/ طالبان مسؤولیت همه چیز را به عهده می‌گیرد»*

شعر با ترکیبی خاص، ویژه و بدیع از عناصر عینی جهان نه‌تنها از ساخت تقلید (آن‌چنان که افلاتون ادعا می‌کند) فاصله می‌گیرد بلکه به بازنمودی خلاقانه از واقعیت بدل می شود که چهره‌ای نوین از واقعیت را فاش می‌کند.

به همین دلیل است که ارسطو در دفاع از شعر در مقابل افلاتون جبهه می‌گیرد و حتی شعر را از تاریخ و فلسفه جدی‌تر و برتر می‌داند. تاریخ به ثبت حوادثی می‌پردازد که روی داده است اما شعر از حقایق پرده برمی‌دارد و با راهیابی به ساخت درونی احتمالات و علیت‌ها، به برجسته‌سازی اجزایی می‌پردازد که می‌تواند در مورد هر زنجیره دیگری از رخدادها هم صدق کند. شعر با سامان‌بخشیدن بی‌سابقه عناصر هستی، یک جهان تازه خلق می‌کند و ضمن خودبسندگی و استقلال، نمایشی واقعی از جهان نیز هست و به تفسیر و تحلیلی درست از حوادث تاریخی هم منجر می‌شود.

سارا محمدی در شعر خود ترس، نفرت و اندوهی عمیق را همزمان به اجرا می‌گذارد و به مخاطب منتقل می‌نماید. لحن سرد و گزارش‌گونه اثر، ضمن همگرایی با جهان رسانه‌زده امروز، بی‌طرفیِ لازمة هر اثر هنری را به نمایش می‌گذارد اما همین لحن سرد، ترس و نفرت را اجرا می‌کند. همین لحن اما اندوه ترس‌خورده و معصومانه راوی را نیز برجسته می‌نماید.

شعر معمولاً فاقد اسامی خاص است تا اسیر تاریخ مصرف نشود و به تقلید افلاطونی جهان، آلوده نگردد. «طالبان» در شعر محمدی اما تا حد نمادی خودساخته ارتقا یافته و نمایندگی طالبان‌های سفاک و جلادِ تاریخ بشری را پذیرفته است.

پس بنا بر نظر ارسطو، این متن از متنی صرفاً تاریخ‌نگارانه فراتر رفته زیرا عناصرآن علی‌رغم واقعی‌بودن، در نظامی ابداعی و فراواقعی به ماهیت عناصر و ابعاد روان‌شناسی انسان پرداخته است که اساساً در متنی تاریخی وجود ندارد. در عین حال این شعر یک سند هنری و تاریخی از دوره‌ای سیاه از زندگی بشر است؛ آن‌قدر سیاه که نقد آن وظیفه انسانی یک شاعر باشد. شعر محمدی را هراسی از گذر روزگار و تاریخ مصرف نیست زیرا تاریخ هرگز از «طالبان» خالی نبوده و نخواهد بود.

* «قندپارسی» (ویژه نامه هشتمین جشنواره قند پارسی)/ خانه ادبیات افغانستان/ اسفند 1394/ صفحه 29.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.