۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۲۰:۴۹
کد خبر: 525507

گزارش از شخص

تروریست عهد قاجار

«کریم دواتگر» سیزدهم اردیبهشت سال 1296 به وسیله اعضای «کمیته مجازات» کشته شد.

مجید تربت زاده / برای بررسی تاریخچه «ترور» در ایران ناچارید نقب بزنید به 850 سال پیش و دل و روده رخدادهای این 850 سال را بریزید بیرون تا برسید به «حسن صباح» ، قلعه «الموت» و نخستین تروریست هایی که تربیت کرد تا از سلجوقی ها انتقام بگیرد. در گزارش از شخص اما قرار نیست ما اینقدر حوصله داشته باشیم و آنقدر به عقب برگردیم که سر از «الموت» در بیاوریم. به همین دوره معاصر و سلسله قاجار خودمان بسنده کرده و «کریم دواتگر» که ظاهراً دست پرورده «کمیته مجازات» بود را خدمت تان معرفی می کنیم.

تروریست عهد قاجار

از ناصرالدین شاه تا «کریم»

البته در میان تروریست های وطنی معاصر، نخستین شان نیست. پیش از او دیگران هم دست به دامان همین روش شده بودند. از ناصرالدین شاه که تروریسم را – با رگ زدن امیر کبیر – پایه گذاری کرد و بعدها آتش تروریسم دامنش را گرفت ، بگیرید تا ترور اتابک اعظم به وسیله «عباس آقا» و برخی طرفداران مشروطه. «کریم دواتگر» ادامه تروریسم نوپای قاجاری بود که پس از تحولات سیاسی دوران مشروطه و مشروطه خواهی ، راهی جز خشونت و بکُش بکُش برای رسیدن به اهدافش پیدا نکرده بود.

انتحاری نافرجام

یک لحظه چشم هایتان را ببندید و اوضاع و احوال آن دوره را برای خودتان تخیل و تجسم کنید. انقلاب مشروطه هرز رفته بود، قزاقها مجلس را به توپ بسته و نمایندگان را تار و مار کرده بودند. هر روزه مشروطه خواهان را دستگیر کرده و در باغشاه دار می زدند. آدمهای سرشناس عده ای به سفارتخانه ها پناه برده و بقیه خانه نشین بودند. استبداد صغیر «محمد علی شاه» زمینه را برای رواج خشونت بیشتر در جامعه فراهم کرده بود. در همین شرایط بود که جمعه شب دی ماه 1287 وقتی « شیخ فضل الله نوری»  از دیدن یکی از آشنایان باز می گشت ، به محض اینکه پایش را از کالسکه پایین گذاشت ، سروکله «دواتگر» و ششلولش پیدا شد. شاید چون بار اولش بود دستش لرزید...گلوله ها جز یکی دو تا که به پای شیخ خورد ،بیشتر به اطرافیان اصابت کرد... هنوز گوشی های موبایل اختراع نشده بود بنابراین دیگر اطرافیان ، ضارب را محاصره کردند تا از سر ناچاری لوله اسلحه را زیرچانه اش بگذارد و ماشه را بچکاند! 

باز هم انگلیس؟

تروریست و قربانی ترور هر دو در یک درمانگاه مداوا شده و زنده ماندند. گلوله از زیر چانه «کریم» وارد شده و بعد راهش را کج کرده ، به جای مغز از کنار گوشش بیرون رفته بود. دوران نقاهت را در زندان گذراند و شیخ فضل الله نوری نیز از خونش گذشت.

آن زمان هنوز «کمیته مجازات» را نیفتاده بود. اعترافات «کریم» اما نشان می دهد طرح ترور در سفارت انگلیس ریخته شده بود . با اعتراف «دواتگر» رابطان با سفارت نیز دستگیر شدند و دولت  انگلیسی به صورت رسمی از دولت ایران خواست دستگیر شدگان را بدون حضور نماینده سفارت محاکمه نکند!

دوباره دست به اسلحه شد

پس از پایان جنگ جهانی اول ، روسها و انگلیسی ها انگار بیشتر شخصیت ها و دولتمردان ایرانی را خریده بودند. «میرزا ابراهیم خان منشی زاده» به همین بهانه  افکارش را با رفیق گرمابه و گلستانش « ابوالفتح زاده» روی هم ریخت و «کمیته مجازات» را به راه انداخت تا وابسته های داخلی به انگلیس و روس را به حساب خودش ادب کند. بعدها «محمد نظرخان مشکات الممالک» هم به آنها پیوست. کمیته بسرعت پیشرفت کرد و در شهرهای مختلف ریشه دواند و ترورهایش را آغاز کرد. اولین قربانی رئیس انبار غله تهران بود. کافی بود پول و اسلحه را به «کریم» برسانند تا یک روز عصر ، رئیس انبار غله را داخل کالسکه اش ناکار کند. بعد هم مدیر روزنامه «عصرجدید» - عبدالحمید خان متین السلطنه -  ، میرزا محسن مجتهد ، منتخب الدوله خزانه دار کل ، احمد خان استواری ، سردار رشید و ... یکی کی از پای درآمدند. حالا «کمیته مجازات» که بعدها اسنادی از وابستگی اش به فرقه بهائیت به دست آمد به  تشکیلاتی تروریستی تبدیل شده بودند که نامش پشت دولتمردان آن دوران را می لرزاند.  

پایان کار حرفه ای

لابد تا حالا متوجه شده اید سوژه امروزمان همان «رضا خوشنویس» سریال هزار دستان است. «کریم دواتگر» شاید خیلی علاقه ای به «کمیته مجازات» نداشت. یک آدمکش حرفه ای قجری بود که فقط پولش را می گرفت و آدمش را می کشت. پس از ترور رئیس انبار غله هم با اعضای کمیته سرناسازگاری را گذاشته بود و پول بیشتری می خواست. همین شد که اعضای کمیته حکم به قتلش دادند تا همکار سابقش کار او را تمام کند. یکی از اعضای کمیته مجازات – حسین لله – می گوید: « ساعت سه از شب گذشته، رشیدالسلطان و من درِ خانه کریم دواتگر رفتیم. من در کوچه ایستادم و رشیدالسلطان در زد. زنی در را گشود و رشیدالسلطان را شناخت. رشیدالسلطان به آن زن گفت: کریم آقا منزل است؟ آن زن گفت: بله. گفت: به او بگو که رشیدالسلطان است و کار فوری با تو دارد...» چند ساعتی را با کریم به مشروب خوری گذراندند و آخر کار در کوچه ای خلوت « حسین لله» با چند گلوله کارش را ساخت.  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.