تب شهر شدن روستاها ۱۰ سال پیش بسیار گرم بود و به قدری جدی گرفته شد که حتی به عنوان وعده انتخاباتی اکثر نامزدهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی مطرح می‌شد. تصور مردم بر این بود که اگر روستایشان تبدیل به شهر شود در کوتاه‌ترین زمان ممکن غرق در خدمت رسانی دستگاه‌های مختلف خواهند شد و اصطلاحاً همه چیز دم دست خواهد بود.

شهرهای عقب مانده بجای روستاهای آباد

علی محمدزاده:اما این موج به ظاهر زیبای شهر آفرینی که قرار بوده با خود مروارید به ساحل روستانشینان بیاورد با گذشت چند سال نشان داد که نه تنها سود چندانی نداشته، بلکه بسیاری از داشته‌های ساکنان این مناطق را هم بلعیده است.

 ماد تا مشروطه

قبل از ورود به مسئله، توجه به پیشینه تاریخی هر موضوعی می‌تواند در تصمیم گیری نهایی مؤثر باشد، بنابراین با نگاهی به تاریخ ایران می‌بینیم از زمان شکل گیری سرزمین ایران از دوره مادها، «محدوده جغرافیایی» نقش آفرین بوده است به طوری که تقسیماتی چون ماد کوچک (آذربایجان) و ماد بزرگ (کرمانشاهان، ری، کردستان و هگمتانه) و هیرکانا را شاهد هستیم.

در دوره هخامنشیان هم تقسیمات سرزمینی به شکل ایالت مطرح شد و هیرکانا، پارت، قومس زرنگ، سگستان، کرمانیا، گدروزیا از جمله این ایالات بودند.

اشکانیان کشور را به ۷۲ بخش تقسیم کردند و ملاک آن‌ها برای تقسیم بندی و اداره کشور شهرهایی بود که خودمختاری نسبی داشتند. در زمان ساسانیان بود که بخش بندی کشوری شاکله‌ای پیدا کرد که می‌توان گفت هنوز هم برهمان منوال عمل می‌شود.

آنانی که یکشبه شهری شدند

حال اگر به شروع بحث برگردیم، می‌بینیم در دهه ۸۰ و شاید از نیمه‌های دهه ۷۰ به هر دلیل تب تولید شهرهای جدید در کشور بالا گرفت و بچه‌هایی که به عنوان یک بچه روستایی به خواب می‌رفتند، وقتی صبح روز بعد بیدار می‌شدند و می‌دیدند، تابلویی در ابتدای روستایشان نصب شده و آنجا دیگر روستا نیست و یک شبه بچه شهر شده‌اند!

هرچند در ابتدا و در حوزه نظری، این موضوع، جذاب بود، اما وقتی قواعد بازی شهرنشینی در روستاهایی به اجرا گذاشته شد که هیچ پیش زمینه‌ای نداشتند و هیچ اتفاق جدیدی هم رخ نداده بود و تها می‌گفتند، اینجا شهر است، آرام آرام روستاییان خوشحال دیروز و چه بسا بسیاری از مجریان و مروجان این اتفاق فهمیدند که یکشبه نمی شود راه چند ساله را پیمود.

روستانشینی با هزینه شهری

آنچه مسلم است براساس قانون ضوابطی برای تبدیل وضعیت یک روستا به شهر یا شهر به شهرستان وجود دارد که یکی از آن‌ها جمعیت است که می‌گوید هر روستایی که جمعیت آن از مرز ۱۰ هزار نفر گذشت باید به شکل شهری اداره شود.

از این رو به استناد همین بخش از قانون صدها روستا در کمتر از ۱۰ سال به شهر تبدیل شدند و حالا شمار شهرهای ایران به مرز ۱۲۰۰ رسیده است که بسیاری از آنان از وضعیت خود بشدت گلایه دارند.

«خانلق» روستای کوچک در دو کیلومتری شهر شیروان در خراسان شمالی است و حالا چند سالی است که نام شهر را یدک می‌کشد. «لوجلی» هم که روستایی قدیمی است در ۲۵ کیلومتری شیروان  و «زیارت» هم در پنج کیلومتری این شهر سرنوشت مشابهی دارند. اگر تا قبل از شهر شدن یک روستایی می‌توانست مانند تمام روستاییان دیگر خانه‌ای برای پسر جوانش بسازد، حالا دیگر باید پول بدهد، مجوز بگیرد و تمام قصه‌های دیگر شهری.

اما اهالی این شهرها یک جمله را بیشتر تکرار می‌کنند: «از شهر شدن روستایمان فقط پول دادن بیشتر برای هر چیز نصیب ما شده و اتفاق دیگری رخ نداده است.

یکی می‌گوید: تنها نشانه شهر شدن روستاها آوردن یک خودپرداز و نصب تابلو خوش آمدگویی است دیگری خاطرنشان می‌کند: هزینه زندگی ما در روستای آبا و اجدادی‌مان بسیار بالا رفته، ولی خدماتی که دریافت می‌کنیم، هیچ تغییری نداشته است و خبری از مراکز اداری، درمانی، خدماتی مناسب نیست و ادارات در حد باجه و مراکز درمانی در حد خانه‌های بهداشت خدمت می‌دهند.

روستاهایی که فقط با یک تابلو شهر شدند

ساروق نیز یکی از شهرهای تازه تأسیس در استان مرکزی است. شهری که به اعتقاد مردمش تنها ارمغان تبدیل آن به شهر، تابلوی آهنین خوشامدگویی ورودی شهر است.

مصطفی بهرامی یکی از شهروندان این شهر تازه تأسیس در گفت‌وگو با خبرنگار «مهر» می‌گوید: انتظار می‌رفت با تبدیل ساروق به شهر با توجه به ظرفیت‌های این شهر شاهد احیای صنعت فرش بافی در آن یا توسعه بخش گردشگری به سبب وجود بقعه امامزاده ۷۲ تن ساروق باشیم که متأسفانه هیچ یک محقق نشد.

این شهروند ساروقی ادامه می‌دهد: تبدیل روستاهای ما به شهر حکایت دکمه‌ای را دارد که قرار است برایش کتی دوخته شود.

اهالی روستای «کارچان» در نزدیکی اراک نیز امروز دل خوشی از تبدیل روستایشان به شهر ندارند و سوغات این تغییر را مشکلات لاینحل فراروی مردمی می‌دانند که تکلیفشان معلوم نیست و خودشان هم نمی‌دانند که شهری هستند یا روستایی!

غلامرضا میوه فرماندار اسبق کمیجان در این باره می‌گوید: متأسفانه در شرایطی که روند توسعه زندگی شهرنشینی در دنیا به سمت برنامه ریزی برای بهره مندی شهروندان از امکانات به روز، تجهیزات الکترونیک و فناوری اطلاعات پیش می‌رود، ما باید در شهرهای تازه تأسیس خود به فکر آسفالت خیابان‌ها و سرو سامان دادن به سیمای شهری باشیم.

وی می‌افزاید: تبدیل نیمه کاره روستاها به شهر نمی‌تواند، سدی در مقابل مهاجرت جوانان به شهرها باشد، بلکه این شرایط انگیزه آن‌ها را برای رفتن از «روستاشهرها»ی فراموش شده به شهرها بیش از پیش افزایش می‌دهد.

وی ادامه می‌دهد: مردم این مناطق ترجیح می‌دهند، ساکنین یک روستا مورد خطاب بگیرند تا ساکنین شهرهای عقب مانده‌ای که هویت خود را بین شهر و روستا گم کرده است.

امید توسلی کارشناس مسائل شهری نیز می‌گوید: متأسفانه در سال‌های اخیر همراه با تبدیل روستاهای مستعد در بخش کشاورزی، گردشگری و فرهنگی به شهرهایی بی خاصیت که حالا لباس شهری به جای آنکه زینتشان دهد بر تنشان گریه می‌کند، همچون قاتلی، با دست‌های خود زمینه توسعه این مناطق را در نطفه کشته‌ایم.

توسلی ادامه می‌دهد: نخستین ارمغان زندگی شهری در روستاها تغییر سبک زندگی است؛ امر مهمی که در راستای آن بافت روستا از جمله باغ‌های سرسبز متلاشی شده و به مناطق مسکونی تبدیل می‌شود و همین مسئله به تنهایی مشکلات و پیامدهای ناگواری را در سال‌های آتی به وجود می‌آورد.

 کلام آخر

خلاصه اینکه به جای آنکه دولت را بزرگ و بزرگ‌تر کرده و روستاها را از بین ببریم و ذهنیت شهرنشینی را در مردم ایجاد کنیم، می‌شد روستاهای بزرگ و آبادتری داشت که زندگی در آن‌ها هزینه کمتری داشته باشد و در این حوزه هم مانند بسیاری از قوانینی که فراموش شده‌اند یا قانون و ملاک جمعیتی تقسیم بندی را فراموش می‌کردیم یا حداقل قانون را به شکلی اصلاح می‌کردیم که نه از لحاظ کمی و به صرف رسیدن به مرز ۱۰ هزار نفر جمعیت بلکه شرایطی چون دارا بودن یا ایجاد زیرساخت‌ها را شرط تبدیل روستاها به شهر می‌دانستیم.

ذکر این نکته شاید خالی از لطف نباشد که برای تهیه گزارش با شماری از مدیران در بخش‌های گوناگون و کارشناسان و جامعه شناسان تماس گرفتیم، اما هیچ کدام از آن‌ها در این حوزه بررسی خاصی انجام نداده بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.