محمّدجواد شاهمرادی(آسمان) شاعر معاصر یکی از سروده‌های رضوی خود را در اختیار قدس آنلاین قرار داده است که می خوانیم:

آهی کشیدم، «یا رضا!» گفتم

پریشب‌ها، به چشمم، زندگی مانند زندان شد

امید، از ناامیدی‌های من ترسید و پنهان شد

نشستم پیشِ سقّاخانه‌ آیینه، با حسرت،

دو شمعِ اشک روشن کردم و آیینه حیران شد

دلم تاریک بود، آهی کشیدم، «یا رضا!» گفتم

زوایایِ دلم، مثل حرَم، آیینه‌بندان شد

الهی من فدایِ عطر طاقت‌سوز ایوانت

که با یادش، شبستان مشامم نورباران شد

به چشمم، مژده‌ وصل تو را گنبدنما دادم

دلم لرزید، چشمم خیس شد، جانم چراغان شد

اگر مهتاب، با یک کاسه نور، آمد به پابوسَت،

نصیبش تا ابد، دربانیِ درگاهِ رضوان شد

هزاران کاسه گندم، نذرِ کفترهای آزادت

دلم پر زد به شوق دامت و حالم پریشان شد

...خودت امّیدوارم کرده‌ای؛ دستم به دامانت

به دریا رهنمون شو، ابرِ بُغضی را که باران شد...

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.