اهواز_ اوایل دهه۸۰بود که ریزگردها میهمان خوزستان شدندو آبی آسمانش را شکلاتی کردن، کام مردم اما در روزهای گردو خاکی شیرین نشد نفس ها تنگ تر شد...

قدس آنلاین- گروه استان ها- محمدعلی بهوندی: اوایل دهه۸۰بود که ریزگردها میهمان خوزستان شدندو آبی آسمانش را شکلاتی کردند، کام مردم اما در روزهای گردو خاکی شیرین نشد نفس ها تنگ تر شد و ریزگردها صمیمی تر، آسمان هم دراین سالها کمتر بارید و خشکسالی ماندگاری ریزگردها را جدی تر کرد. مالچ پاشی نشدن بیابانهای عربستان و عراق خشک شدن هورهای داخلی، کمتر شدن کشاورزی در استان خوزستان و کاشته نشدن درخت های بیشترباعث شد که گرد خاک ۱۳ ساله شود و مردم گلایه مند تر

 روزگار مردم خوزستان  این روز ها این چنین است. خوزستان این روزها حال خوشی ندارد ریز گردهای چند برابر بیش از حدمجاز جولان می دهند. نفس کشیدن شاید این روزها سخت ترین کار باشد ...

راه‌ها بسته می‌شود، پرواز ها لغو می شوند، ادارات تعطیل و زندگی مختل. هوای گرفته، غیر قابل تنفس و آلوده؛ نه تنها یک روز بلکه برای روزها وماه ها، سالها... آسمان شهر ما غبار و خاک است؛ نه آبری و نه آفتابی، فقط غبار و غبار ... انگار خوزستانی ها باید خود را به این وضع عادت بدهند.

قانون، یک قاعده است و یک آرزو! قاعده است چون بر همه، یکسان تحمیل می شود، و یک آرزو است چون تمایل و خواست مردم را بیان می کند، آرزویی که مردم با «شعار  ما که هوا نداریم، دیدی هواتو داریم» یا واضحتر «رای» نشان می دهند انتخابی که با شعار هایی فراتر از تصور همراه بود وعده هایی که برای کاهش فشار و رفع تبعیض از هم استانی هایم بود، انتخابی بود که وعده تامین حق آبه های تالاب های خوزستان بود تا دیگر شاهد ریزگردهای سرطان زا نباشیم تا شاهد ریزگردهای سفید «طوفان نمک از تالاب ها بدلیل عدم ابگیری» نباشیم ریزگردهایی که نفس و امان ما را بریده بود و خواهد برید انتخابی بود که آینده فرزندانمان را ایمن نگه داریم.

خیالی بود که دیگر شاهد انتقال غیر قانونی و غیر کارشناسی آب خارج حوضه ای نباشیم. تا شاهد از بین رفتن جلگه سرسبز «بیابان خوزستان» نباشیم.  تا شاهد ازبین رفتن نخلستان های بلند قامتی که در برابر آن همه موشک و تانک دشمن استقامت کردند و با خون هزاران شهیدی که جان دادند تا جان نخلستان هایمان در امان باشد، نباشیم.

دیروز هم وزیری آمد از جنس کویر و بیابان، وزیری که در دوره هایش آغاز این طرح های انتقال آب بود، طرح هایی که فقط هدفشان انتقال آب بود دریغ از نگاهی به معضلات انتقال آب در مبدا،

انتقالی بود برای توسعه صنایع فولاد و صنایع آب بر و توسعه کشاورزی در بیابان ها. اما چه شد و چه خواهد شد؟ ما هنوز هم هوا نداریم با آنکه هوایش را داشتیم!

خوزستان منتظر کلید حل مشکل خود است و دیگر کار از دلسوزی واشک ریختن گذشته و منتظر اقدام عمل است. مردم  خوزستان این روزها حال خوشی ندارند. نفس کشیدن برایشان سخت است، با وجود نقش موثری که در اقتصاد نفتی و غیرنفتی ایران دارند، چشم انتظار یکی از کلیدهای دولتی هستند که وعده داده بود همه ی قفل ها را باز خواهد کرد...  ‌

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.