می‌شود از کنار مشکلات و تنگدستی دیگران به این بهانه که من خودم هزار و یک مشکل دارم و بتوانم گلیم خودم را از آب بکشم شاهکار کرده‌ام گذشت؛ اما کار دیگر این است که برای لحظه‌ای بیندیشیم که چگونه با همه مشکلاتی که داریم گرهی هر چند کوچک از کلاف مشکلات دیگران باز کنیم و این تصمیمی است که من و تعدادی از دوستانم چند ماهی است گرفته‌ایم و تا حالا نتایج خوبی داشته است.

با ۷۰۰ هزار تومان برای همه بچه‌ها کفش و لباس خریدیم

قدس آنلاین- می‌شود از کنار مشکلات و تنگدستی دیگران به این بهانه که من خودم هزار و یک مشکل دارم و بتوانم گلیم خودم را از آب بکشم شاهکار کرده‌ام گذشت؛ اما کار دیگر این است که برای لحظه‌ای بیندیشیم که چگونه با همه مشکلاتی که داریم گرهی هر چند کوچک از کلاف مشکلات دیگران باز کنیم و این تصمیمی است که من و تعدادی از دوستانم چند ماهی است گرفته‌ایم و تا حالا نتایج خوبی داشته است. بزرگ‌ترین نتیجه‌اش این بوده که حالا می‌دانم نباید حتماً آدم پولداری بود تا بتوان به دیگران کمک کرد و همین شد که تصمیم گرفتیم دم عیدی قدمی دیگر برای نیازمندان برداریم.

بچه‌ها ۱۰ نفر بودند

بچه‌ها ۱۰ نفر بودند. کوچک‌ترین آن‌ها عرفان بود که پنج سال داشت و بزرگ‌ترینشان مریم ۱۳ ساله. همه آن‌ها از خانواده‌های محروم بودند و ما یک میلیون تومان پول جمع کرده بودیم و با راهنمایی یکی از همکاران خوبم در روزنامه به فروشگاهی معرفی شدیم که به قول معروف هوای ما و بچه‌ها را داشته باشد. آن روز می‌شد ذوق و شوق را در چشم‌های بچه‌ها دید. آن‌ها اجازه داشتند به سلیقه خودشان بلوز، پیراهن و یک شلوار انتخاب کنند و ما هم در انتخاب لباس به آن‌ها کمک می‌کردیم. لباس‌ها یکی یکی انتخاب می‌شد و شادی بچه‌ها بیشتر می‌شد. نوبت به حساب و کتاب که رسید، چشمم به جوراب‌ها افتاد و از بچه‌ها خواستم هر کدام یک جوراب هم انتخاب کنند که فروشنده گفت: «جوراب‌ها هدیه فروشگاه به بچه هاست» و بعد هم ادامه داد: «دخترها بروند از قسمت زنانه هر کدام یک شال و یا روسری انتخاب کنند و پسرها هم هرکدام یک ست لباس زیر از انتهای فروشگاه.». با شنیدن این حرف ما بیشتر از بچه‌ها ذوق کردیم.

فقط ۳۸۰ هزارتومان

وقتی کارمان تمام شد، فروشنده غیر از هدیه هایی که به بچه‌ها داده بود، ۲۰ درصد هم تخفیف خرید داد و نکته جالب‌تر یکی از فروشنده‌ها که تا آن موقع ساکت مشغول انجام کارش بود، خواست که در کار خیر ما با ۵۰ هزار تومان شریک شود و با این کار همه پرداختی ما شد ۳۸۰ هزار تومان. و  در دل گفتیم خداوندا به این فروشگاه خیر و برکت بده. مقصد بعدی فروشگاه کفش بود، اما قبل از رفتن به کفش فروشی بچه‌ها را به خوردن بستنی دعوت کردیم تا خاطره‌ای خوب برایشان رقم بخورد. خوشبختانه بعد از نیم ساعت همه بچه‌ها کفش هایشان را انتخاب کرده بودند و حالا نوبت حساب کتاب بود با این که همه کفش‌ها مقطوع بود و به همین خاطر فروشگاه فوق العاده شلوغ بود، اما فروشنده به ما تخفیف داد. حساب و کتاب‌ها که تمام شد دیدیم با ۷۰۰ هزار تومان برای همه بچه‌ها کفش و لباس به انتخاب خودشان خریده‌ایم و بستنی هم خورده‌اند. بچه‌ها خوشحال بودند و ما خوشحال‌تر. یکی از بهترین بازارهایی بود که به قصد خرید رفته بودم. با خودم فکر کردم کاش پول بیشتری داشتیم تا برای تعداد بیشتری از بچه‌ها کفش و لباس می‌خریدیم، اما خیلی زود از ذهنم گذشت، روزی که این تصمیم را گرفتی، پول را خدا و دوستان مهربانت رساندند پس باز هم می‌شود برای تعداد دیگری از بچه‌ها به خرید رفت و دم عیدی کاری کرد که چشم آن‌ها به کفش و لباس نو بچه‌های دیگر نباشد.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.