قدس‌آنلاین/ آرش شفاعی: «مانی حقیقی» یک کارگردان متفاوت است. این جمله‌ای است که خود وی همیشه به دنبال آن است که دربارۀ کارهایش گفته شود.

پیگیری ساخته‌های وی در این سال‌ها نشان داده است، او همواره به دنبال ساخت فیلم‌هایی بوده است که از فیلم‌های بدنۀ سینمای ایران فاصله داشته باشد. فیلم‌هایی که در مضمون، روایت و جزئیات خاص باشند و درعین حال دغدغه‌های روشنفکرانۀ کارگردان را نیز بازتاب دهند.

«خوک» از این منظر، فیلم معیاری برای بازخوانی سینمای مورد نظر اوست. فیلمی‌که سوژه ای خاص را انتخاب کرده است و در روایت آن نیز مرزهای ژانری شناخته شده را می‌شکند. از سوی دیگر فیلم، به بازتعریف مفهوم «فرهیختگی» در عصر اطلاعات می‌پردازد و چگونگی استحالۀ یک شخصیت روشنفکر و بدل شدن وی به یکی از انسان‌های رسانه زده و روزمرۀ معمول را هدف خود قرار داده است.

یک کارگردان مشهور و صاحب سبک که مانند هر روشنفکر مطلوبی، میان خود و جامعه، فاصله‌ای زیاد احساس می‌کند، سرانجام برای اعاده حیثیت از خود به چیزی متوسل می‌شود که زمانی از آن متنفر بود، صدای برتر رسانه‌های جدید که در آن به راستی «دوغ و دوشاب یکی است». این روند استحاله، در یک وضعیت بحرانی ایجاد می‌شود. بحرانی که باعث می‌شود او از آمال و آرزوهای روشنفکرانه اش دست بکشد و با همان روشی که شخصیت‌های موهوم، ناشناس و سلبریتی‌های دست ساز شبکه‌های اجتماعی به جنگ او آمده اند، با آنان بجنگد. در زمانه ای که اعتبار منابع و مرجعیت اجتماعی نخبگان از کف رفته است، او چاره ای جز این ندارد که از برج عاج روشنفکری خود بیرون بیاید و با کنار گذاشتن رؤیای ساخت فیلم‌های هنری، مانند همه به جعل واقعیت دست بزند تا خود را از بحران خارج کند.

از این منظر فیلم،به روز است و دغدغه‌ای امروزین دارد اما مسأله این است که اصرار کارگردان برای وارد کردن فانتزی به داستان باعث شده است فیلم دچار تشتتی شود که از آن خلاصی ندارد. سکانس‌های اضافی و خوشمزگی‌های بی دلیلی که در قصه وارد شده است، گاه به روایت سالم و منطقی داستان ضربه وارد کرده است و حتی باعث شده است ضربه‌ها و تکانه‌هایی که کارگردان درصدد القای آن‌ها بوده است، در متن داستان کمرنگ شود و از قدرت و برانگیزانندگی لازم برخوردار نباشد. شخصیت‌های کاریکاتوری فیلم در بسیاری موارد نمی‌توانند نقشی را که باید در فیلم، بازی کنند، اجرا کنند.

«خوک» روایتی از تشتت دوران پست مدرن است که در آن همۀ بنیادهای زندگی اجتماعی به هم ریخته است. جهانی که بنیادهایش را از دست رفته می‌بیند و این از دست رفتگی چنان در همۀ ابعاد زندگی رواج یافته است که دیگر کسی متوجه آن نمی‌شود. کارگردان برای روایت این وضعیت زبانی طنزآمیز را به کار برده است. اینکه یک مأمور دولتی مرگ زنی را به کارگردان تسلیت می‌گوید که با او در رابطه ای غیررسمی‌بوده است، نشان دهندۀ وضعیت طنزآمیز اما تلخی است که کارگردان درپی توصیف آن است اما دراین میان اصرار به اضافه کردن شوخی‌های کلامی‌و خوشمزگی‌های دیگر باعث شده است طنز موقعیتی که باید در فیلم به روشنی و صراحت نشان داده می‌شد، کاسته شود.

«خوک» از نظر سینمایی یک گام به عقب نسبت به «اژدها وارد می‌شود» و چندین گام به جلو نسبت به «50 کیلو آلبالو» است.   

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.