تحولات لبنان و فلسطین

داستان ‌نویسی ما به خلأ بزرگ تجربه زیسته دچار شده است و همه داستان‌های ما محدود و بسته و خالی‌اند؛ به دو دلیل، یکی کمبود تجربه زیسته نویسندگان و دیگری بسته بودن مضمون‌هایی که نویسندگان به آن‌ها می‌پردازند.

این «رست‌خیز» عام که نامش محرم است

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی قدس آنلاین، در معرفی کتاب نوشته‌اند:« کتاب «رست‌خیز» کتاب دوم از مجموعه‌ «کآشوب»، روایت رست‌خیزِ هرساله است که هنوز هم رستگاری‌ها کوچک و بزرگ می‌آفریند و ما را نو می‌کند. این کتاب، روایت کرامت‌ها،‌ شفا و معجزه‌های بزرگ نیست. شرح زنده شدن ذره‌ای از درون انسان در فراخوان هرساله محرم است.»

این کتاب پس از «کآشوب» مجموعه‌ای از روایت‌های مختلف افرادی از دل اجتماع است از مواجهه هرساله‌شان با رویدادی به نام محرم. روایت‌هایی که گاه به بیان دغدغه‌های کلان اجتماعی روایتگران منجر می‌شود. نفیسه مرشدزاده دبیری این مجموعه را برعهده داشته است. نویسنده و روزنامه نگاری که تجربه موفق سردبیری نشریه همشهری داستان او را به اهمیت روایت و مستندنگاری در ادبیات بیشتر از گذشته واقف کرده است و امروز به عنوان مدیر نشر اطراف بازهم دغدغه پرداختن به قالب‌های ادبی غیرداستانی را دارد.

گفت و گوی ما را با او بخوانید: 

از نظر خودتان چه تفاوتی است میان کتاب اول مجموعه یعنی«کآشوب» و کتاب دوم یعنی«رست خیز»؟
«رست‌خیز» کمی‌ بالغ‌تر و پخته‌تر از «کآشوب» شده است. «کآشوب» کار اول ما بود و وقتی که ما آن را به دوستان نویسنده سفارش دادیم، نشرئهنوز شکل نگرفته بود و هنوز مجوز هم نداشتیم و نمی‌دانستیم این کتاب قرار است کجا منتشر شود. دوستانی هم که به ما اعتماد کردند و به ما مطلب دادند، درحقیقت لطف کردند، ولی امسال فضا شکل گرفته‌تر بود و فرصت این که روی روایت‌ها کار کنیم بیشتر بود و به همین دلیل شاید روایت‌ها پخته‌تر باشد. تنوع روایت‌ها هم در این کتاب بیشتر از کتاب اول است. 

معیارتان برای گزینش نویسندگان روایت‌ها، چه بوده است؟
ما اول به این فکر می‌کنیم که روایت‌ها چطور از زاویه‌های مختلف باشند. چه کنیم که نگاه‌ها از یک گوشه نباشد و از انواع طیف‌ها و سبک‌های مختلف زندگی و زاویه دیدهای متفاوت فکری در مجموعه، روایت داشته باشیم بعد سفارش می‌دهیم. در درجه اول قلم نویسنده برایمان اولویت نیست بلکه اولویت ما این است که آن طیف تشکیل شود و تکثر نسبت آدم‌های مختلف جامعه با این اتفاق در کتاب نمایش داده شود.

چیزی که در کتاب مشهود است این است که تجربه‌های اجتماعی مختلف در آن برجسته شده و شاید نخ تسبیح روایت‌ها دغدغه تعارض زندگی سنتی و مدرن باشد. قبل از شروع کار فکر می‌کردید این اتفاق بیفتد؟
بله، از روایت‌ها متأسفانه چنین نگاهی بیرون می‌آید و به همین دلیل مجبور شدم در «رست‌خیز» هم برخی روایت‌ها را که این صدا از آن بیرون می‌آید، حذف کنیم. با این کار دوستانی را هم ناراحت می‌کنیم چراکه روایت‌هایشان را حتی با وجود اینکه روایت‌های خوبی هستند، کنار می‌گذاریم ولی ما باید مواظب آن کلیتی باشیم که تشکیل می‌شود و به صدایی که از این کار بیرون می‌آید، توجه کنیم.بعضی وقت‌ها از روایت‌ها تعارض زندگی مدرن و سنتی و گم شدن این اتفاق یعنی محرم در زندگی مدرن بیرون می‌آید.

چرا می‌گویید متأسفانه؟ اگر نگاه کل نگری داشته باشیم می‌توانیم بگوییم این روایت‌ها بخش‌هایی از واقعیت منتشر در اجتماع است. 
بله، این یک مضمون است که می‌تواند نشان دهنده اشتراک فضای اجتماعی امروز باشد، اما ما دلمان می‌خواهد مضمون‌های متعدد در کتاب باشد، اما این تنها یک مضمون است که از آن در کتاب «رست‌خیز» هم چندتایی هست. 

شاید نزدیک به یک کلان روایت شده باشد.
بله به این دلیل این مضمون تکرار می‌شود که وقتی به افراد سفارش می‌دهیم و آن افراد می‌نشینند و به نسبت خودشان با این واقعه فکر می‌کنند، همه خاطره‌های زندگی‌شان مرور می‌شود و خیلی سریع به همین کلان روایتی می‌رسند که شما گفتید.

توجه به مستندنگاری و روایت از کجا برای شما اینقدر اهمیت پیدا کرد؟
این مسئله برای من از همشهری داستان برجسته شد، چرا که داستان ‌نویسی ما به خلأ بزرگ تجربه زیسته دچار شده است و همه داستان‌های ما محدود و بسته و خالی‌اند؛ به دو دلیل، یکی کمبود تجریه زیسته نویسندگان و دیگری بسته بودن مضمون‌هایی که نویسندگان به آن‌ها می‌پردازند. باید این خلأها را برطرف کرد تا پایه‌ای برای رشد داستان‌ نویسی کشورباشد. یک دلیل این توجه برای من این بود که ثبت تجربه زیسته افراد به هرکسی که کار دراماتیک انجام می‌دهد، کمک می‌کند هم از نظر مضمون و هم از این نظر که تجربه دیگران، تجربه او هم می‌شود. یک دلیل دیگر هم که تجربه مستند باید اتفاق می‌افتاد، این بود که با وجود اینکه ما در دنیای اطلاعات جدید به سر می‌بریم؛ از هم بی خبریم ولی به فضای زندگی هم نوک می‌زنیم و سرک می‌کشیم ولی طیف‌های مختلف جامعه تصویر درستی ازفضای زندگی یکدیگر نداریم. روایت‌های مستند موجب می‌شود افراد جامعه از فضای فکری و زندگی هم درک درستی داشته باشند و در فضای سیاست و اجتماع بین آدم‌های جامعه تعامل ایجاد شود.

به نظر شما مستند نگاری در ادبیات چه جایگاهی دارد؟ پشت سر داستان است یا هم‌ ارز آن؟
امروزه ما در قالب‌های ادبی دو نوع «فیکشن و نان فیکشن» یا «داستانی و غیرداستانی» را داریم که قالب‌های غیرداستانی هم وقتی به بالاترین سطح خود برسد، کاملاً ادبیات محسوب می‌شود. ادبیات غیرداستانی مموآر، جستارروایی،زندگینامه،اتوبیوگرفی همه قالب‌های ادبی محسوب می‌شوند و لزوماً پیش‌ زمینه داستان نیستند و خودشان می‌توانند به طور مستقل اثر ادبی محسوب شوند منتها معیارهای خودشان را دارند.
موج نگاه به مستندنگاری که امروز اتفاق افتاده، به حق نتیجه کار شما در همشهری داستان است اما این دلهره هست که این عطش یک موج ادبی باشد و بعد از مدتی فروکش کند. با این نظر موافقید؟
فرم روایت غیرداستانی به اندازه فرم داستان ریشه دار است و می‌تواند دوام بیاورد و ماندگار باشد، منتها دقیقاً مانند همه انواع ادبیات و فرم‌های داستانی در ادبیات، آن هایی ماندگار می‌شوند که ارزش‌های خاصی داشته باشند و بقیه ریزش می‌کنند. به نظر من باید این قالب هم مسیر خود را برود. ممکن است آن هایی که به صورت موج همراهش شده‌اند و ارزش‌های ماندگاری ندارند یا صرفاً علاقه ‌مندی سطحی داشته باشند؛ ریزش کنند ولی می‌توان امید داشت که نویسندگانی هم در این ژانر تربیت شوند که آثار با ارزش و ماندگار خلق کنند.

چه شد که به حوزه نشر وارد شدید؟ برای همین که این قالب را در ادبیات برجسته کنید؟
بله، واقعاً به این دلیل وارد این فضا شدم که به نظرم آمد هیچ جای دیگری نیست که بتوان به صورت مستقل و با اقتصاد کوچک شخصی در کار فرهنگی سرمایه‌گذاری کرد و درعین حال وابسته به هیچ نهاد دولتی و سازمانی و نیازمند بودجه دولتی نبود؛ کاری که ماندگاری داشته باشد و با آمد و رفت مدیران تعطیل نشود. فکر کردم فقط نشر چون کوچک‌تر است وهزینه‌هایش قابل تحمل‌تر است این ظرفیت را داشت و برای من مهم بود که یک نهاد فرهنگی تولید کرد که این ویژگی‌ها را داشته باشد.

و امروز هم هنوز بر نظر اولیه ‌تان همچنان هستید؟
آغاز فعالیت ما در بدترین شرایط اقتصادی مملکت که بدترین شرایط برای شروع کار بود، رخ داد ولی خوشبختانه استقبال از کتاب‌ها خوب بوده است ولی وضعیت خیلی سخت‌تر از چیزی است که در ابتدا فکر می‌کردیم.

به نظرتان کار نشر چقدر بدون کمک دولت قابل ادامه است؟
به نظر من قابل ادامه است، خیلی زحمت و زهد و سختی دارد ولی جواب می‌دهد. محصول فرهنگی هم مانند هر محصول دیگری نیاز جامعه است و اگر مردم درست به سمت آن هدایت شوند، آن را می‌خرند و به نظرم نشر هم می‌تواند روی پای خود بایستد. با وجود همه سختی‌ها هنوز به این حرف ایمان دارم.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.