در سالروز عملیات کربلای ۴ و ۵ به یک دعوت متفاوت می‌روم. دعوتی که شبیه هیچ دعوت رسمی نیست. اینجا سنگر غواصان شهید است.

 از اخراج به خاطر فعالیت‌های انقلابی تا دفن شبانه شهدا

وارد که می‌شوم می‌دانم باید با نام و ذکر یا الله بروم. آخر اینجا حرمت دارد. سنگری که پایین یک منزل اهل دل، یعنی علیرضا دلبریان، راوی و جانباز جنگ بازسازیی شده است. کسی که به قول خودش سنگرش دلی است نه دولتی. این دعوت به بهانه سالروز شهدای ایام دی برگزارشد. ۱۷ خانواده شهید که فرزندشان را در حادثه خونین دی‌ماه ۵۷ از دست داده بودند. علیرضا دلبریان راوی دفاع مقدس در بدو شروع این دیدار توضیح می‌دهد: این سنگر رسانه شهداست وما برای خانواده شهدا همیشه وقت داریم. پدر شهید دهنوی در بدو این دورهمی دوستانه می‌گوید: خدمت و ارادت به خانواده شهدا چیزکمی نیست و هر کسی از ما یاد می‌کند ما قدردان آن‌ها هستیم.

    اجازه مادر سه شهید

حالا مادر سه شهید، می‌گوید: بچه‌هایم از ابتدای انقلاب برای پیروزی این انقلاب صادقانه دویدند و از جانشان گذشتند. مادر شهیدان علی، اسماعیل و ابراهیم توکلی توضیح می‌دهد: اسماعیل شهید انقلاب است و تمام مدت زندگی‌اش برای به ثمر رسیدن انقلاب تلاش کرد. او حالا از شهادت علی می‌گوید: علی چون سنش برای رفتن به جبهه کم بود. اجازه مرا می‌خواست. او به من می‌گفت مادر اجازه بده، بروم تا اجر داشته باشی. می‌گفت، دعا نکن، برگردم. من دلم می‌خواهد، شهید شوم.

مادر شهید علی اکبر برغمدی هم اهل سبزوار است و در ادامه تصریح می‌کند: ما در یکی از روستاهای سبزوار زندگی می‌کردیم اما علی اکبر فعالیت‌های انقلابی و ضد شاه را از شهر شروع کرده بود. او با ذکر خاطره‌ای می‌گوید: می‌خواستیم از روستا با ماشین به مشهد بیاییم. عکس امام را روی ماشین زد و در طول مسیر عکس ایشان بر روی خودرو بود.

    فراق و دفن شبانه

حالا همه خانواده شهدای اول انقلاب از دی‌ماه خونین ۵۷ یک خاطره فراق مشترک دارند و آن هم ندیدن جنازه فرزندانشان به دلیل حکومت نظامی و دفن شبانه شهداست.

مادر شهید ماشاالله محمدزاده بیش از دیگران توجهم را جلب می‌کند، او که عکس سیاه و سفید فرزند شهیدش رادر تمام مدت روی قلبش گذاشته است، اظهار می‌دارد: پسرم سال آخر دبیرستان بود و معمولاً قرارشان ازمدرسه با سایر بچه‌های انقلابی مقابل منزل آیت‌االله شیرازی بود و شب‌ها برای کمک به بیمارستان می‌رفت. آخرین بار به یاد دارم صبح روزی بود که کت و شلوارش را پوشید و رفت. وی خاطرنشان می‌سازد: همان شب خبر آوردند در شلوغی حمله ارتش پسرم به شهادت رسیده است. داغ بدی بود اما بدتر از آن این که نگذاشتند برای آخرین بار پسرم را ببینم و بدون ما در بهشت رضا دفنش کردند.

    شهیدان غریب

مادر شهید حسین شیروانی اول هم از آن که پسرش ۱۹ ساله و جزو تیزهوشان بود، برای همه ما تعریف می‌کند و خاطرنشان می‌سازد: حسین از شهدای انقلاب بود و در تظاهرات شرکت می‌کرد و غریبانه به شهادت رسید و غریبانه بدون تشییع جنازه و بدون خانواده دفن شد. مادر و پدر شهید علی اکبر علی‌آبادی هم حضور دارند و مادر این شهید می‌گوید: از سال ۵۶ متوجه شدم پسرم با پدر شهید کاوه و شمقدری که همسایه‌های ما بودند هر شب سه شنبه جلسه دارند و کتاب‌هایی بین‌شان رد و بدل می‌شود. وی از خاطرات مبارزات پسرش می‌گوید: مدیر مدرسه که ساواکی بود، پسرم را به دلیل فعالیت‌های انقلابی‌اش کتک زد و اخراج کرد. چند ماه طول کشید تا توانستیم در یک مدرسه دیگر اسم او را بنویسم. او تأکید می‌کند: پسرم باز هم با افتخار در تظاهرات‌ها و راهپیمایی شرکت می‌کرد عکس امام را جلوی سینه‌اش می‌زد و بازوبند «انا فتحنا» را به بازویش می‌بست و جلوی مدرسه می‌ایستاد. شب قبل شهادتش خواب دیده بود که یک آقای نورانی به سراغش آمده و گفته تو از فردا شب میهمان ما هستی برای همسایه‌مان خوابش را تعریف کرده بود و قسمش داده بود به من نگویند.

    بانوان شهید انقلاب

مادر شهیدان مریم و الهه زینال‌پور هم می‌گوید: راهپیمایی چهارراه لشکر بود و کنارخیابان با دخترهایم ایستاده بودیم و تانک در چهارراه استانداری ناگهان به طرف مردم هجوم آورد و مردم را له کرد. دو دختر من هم لابه‌لای چرخ تانک لباس‌هایشان گیر کرد و هر دو به شهادت رسیدند. حالا مادر شهید مهری زارع و مادر شهیدان الهه و مریم زینال‌پور هم از شهادت دخترانشان می‌گویند. مادر شهید مهری زارع‌پور بیان می‌کند: ۹ دی برای تظاهرات و راهپیمایی به چهارراه لشکر رفتیم. ما و خانم زینال‌پور همسایه بودیم و بچه‌هایمان هم همراه ما بودند. وقتی تانک به میان مردم رفت، مهری برای کمک به دختران همسایه‌مان رفت، اما خودش هم زیر تانک ماند و به شهادت رسید. لحظات زیادی همه بغض می‌کنیم و می‌گرییم. آخر غم فراق و داغ فرزند که عادت نمی‌شود، اما مادران شهدا، مادرانی متفاوت هستند، ساده و صبور و بی‌ادعا درست مثل فرزندانشان.

منبع: روزنامه قدس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.