لنین، به قدرت رسیدنش را مدیون بروز جنگ جهانی اول و شکست‌های پی در پی روسیه تزاری از آلمان‌ها و وضعیت نامساعد اقتصادی روسیه بود. روسیه‌ای که به رغم تشکیل مجلس دوما در آن، همچنان دارای اقتصادی کشاورزی و نظام اشرافی کهن و جامعه‌ای فئودال بود. بررسی فرزندان انقلاب اکتبر و سرنوشت آن ها، درس هایی دارد برای عبرت تاریخ.

انقلاب اکتبر و فرزندانش
عکس در 1300 (چهار سال پس از به قدرت رسیدن لنین) به ثبت رسیده است. در تصویر از سمت راست، «لئون کامونوف»، «ولادمیر لنین» و «لئون تروترسکی» دیده می شوند

به گزارش قدس آنلاین، انقلاب بلشویکی روسیه ۷ نوامبر ۱۹۱۷ رخ داد. انقلاب نوامبر یا آنگونه که مرسوم است و آن را در تواریخ برحسب روز شمار و ماه شمار تقویم قدیم روسی انقلاب اکتبر می‌نامند، در واقع کودتایی است که در 7 نوامبر 1917 علیه حکومت موقت روسیه که خود برخاسته از انقلاب ماه فوریه بود، بوقوع پیوست. در واقع انقلاب نوامبر دومین مرحله از انقلاب روسیه محسوب می‌شود. براثر این انقلاب دولت موقت روسیه سرنگون و دولتی بلشویکی با آرمان‌های کمونیستی بر سر کار آمد.

رهبران انقلاب نوامبر بلشویک‌ها ، سوسیالیست‌های چپ گرا وآنارشیست‌ها بودند.براساس تاریخ تقویم روسی یا گریگوری، نیروهای بلشویک تصرف ساختمان‌های دولتی را در 24 اکتبر آغاز کردند، ودر روز 25 اکتبر 1917(مطابق با تقویم روسی) کاخ زمستانی واقع در پتروگراد(در دوران اتحاد جماهیر شوروی لنین گراد و اکنون سن پترزبورگ) پایتخت وقت روسیه را به تصرف درآوردند و این گونه طومار حکومت موقت را که پس از استعفای نیکلای دوم آخرین تزار روسیه، بر سر کار آمده بود ، در هم پیچیدند و به مدت 74 سال یک نظام حکومتی کمونیستی را در سراسر روسیه و جمهوری‌های تابعه آن حاکم کردند.

انقلاب اکتبر و فرزندانش

اولین رهبر این حکومت جدید لنین بود که در صدد برآمده بود با استفاده از تفکرات مارکس روسیه را به کشوری چپ گرا تبدیل کند، همانگونه که او خود نیز گفته بود، او دیگر سوسیال دموکرات نبود، یعنی به نظام دموکراتیک برای اداره کشور و ترویج دیدگاه‌ها اعتقاد نداشت و به شاخه‌ای از سوسیالیسم نظر داشت که رادیکال ترین مبانی چپگرایی را ترویج می‌کرد.لنین در واقع به قدرت رسیدنش را مدیون بروز جنگ جهانی اول و شکست‌های پی در پی روسیه تزاری از آلمان‌ها و وضعیت نامساعد اقتصادی روسیه بود.

روسیه‌ای که به رغم تشکیل مجلس دوما در آن، همچنان دارای اقتصادی کشاورزی و نظام اشرافی کهن و جامعه‌ای فئودال بود.

انقلاب اکتبر و فرزندانش

در ابتدا از انقلاب دوم روسیه و یا اگر انقلاب 1905 را نیز به شمار آوریم، انقلاب سوم روسیه، تحت عنوان قیام اکتبر و یا قیام بیست و پنجم یاد شد. اما با گذر زمان واژگان انقلاب اکتبر جایگزین واژگان قیام اکتبر شدند. در1927 و در دهمین سالگرد انقلاب بلشویکی روسیه، حکومت کمونیست، به آن لقب انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر را داد. امروزه نیز این نام از سوی کمونیست‌های روسیه بر قیام 25 اکتبر اطلاق می‌شود.

انقلاب روسیه چگونه فرزندانش را دَرید؟

در سالی که گذشت انقلاب روسیه صد و چهار ساله شد. هرچند سرگذشت کسانی مانند لنین، تروتسکی و استالین کم و بیش آشکار است، زندگی و سرنوشت دیگر انقلابیون برجسته در سایه‌ی این نام‌های بزرگ پنهان مانده‌است. نتایج کاوش تاریخی نشان می‌دهد که اکثریت رهبران انقلابی سال ۱۹۱۷ بعدها توسط دولتی اعدام شدند که خودشان از معماران اصلی آن بودند.

انقلابِ صلح، نان، زمین امروز به فصلی پیچیده و جنجالی از تاریخ روسیه بدل شده‌است. نمادهای بی‌شمار و مجسمه‌های عظیم لنین و انقلابیون در جای‌جای شهرهای بزرگ و کوچک کشور پراکنده‌اند، اما هیچ تعطیلی رسمی برای به یادآوردن سقوط سلطنت و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی در تقویم روسیه وجود ندارد و صحبت از رخدادهای انقلابی سالهاست که در گفتار عمومی غایب است. اگر از مردم روسیه، به خصوص نسلی که زندگی در شوروی سابق را تجربه کرده‌اند، درباره انقلاب سال ۱۹۱۷ سوال کنید، اولین پاسخی که می‌شنوید این است که «کدام انقلاب را می‌گویی؟». انقلاب فوریه، تظاهرات‌های سراسری و خلع سلطنت تزاری که به شکلگیری دولت موقت توسط حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه انجامید؟ و یا انقلاب اکتبر که به رهبری لنین و توسط حزب بلشویک که شاخه‌ای رادیکال از حزب سوسیال دموکرات کارگری بود پیش رفت و با یورش به کاخ زمستانی سن پترزبورگ قدرت را از دست دولت موقت گرفته و به تدریج اتحاد شوروی را پایه‌گذاری کرد. برای نسل جوانتر انگار هردو رویداد در عبارت «انقلاب روسیه» ادغام شده‌اند.

اولین انقلاب کمونیستی جهان به روند سریع صنعتی شدن روسیه، اصلاحات اساسی در حقوق کارگران و حقوق زنان، و فراگیر شدن آموزش همگانی انجامید. از سویی دیگر سالهای تلخ جنگ داخلی، نابودی کلیسای ارتودوکس، و دوران سرد و تاریک سرکوب‌ بعد از جنگ نیز از نتایج انقلابی هستند که امروز، صد سال بعد از وقوع آن، به سختی بتوان گفت که مردم جامعه چندپاره روسیه درباره آن چه فکر می‌کنند.

اما بر سر ِ مردان و زنان انقلاب اکتبر چه آمد؟ نقش آنها در دوران جنگ داخلی چه بود؟ آخرین بلشویک چه کسی بود؟ اعدام، خودکشی، ترور یا زهر باد؟ نمودار زیر علت مرگ ۴۷ تن از رهبران انقلابی اکتبر سال ۱۹۱۷ را نشان می‌دهد.

انقلاب اکتبر و فرزندانش

اولین ناقوس مرگ برای چه کسی به صدا درآمد؟

مویسی اوریتسکی تقریبا بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب توسط افسری ارتشی ضدانقلابی ترور شد. در سال ۱۹۱۸، جنگ داخلی در فواصل کوتاهی جان سه تن را گرفت: شاهومیان توسط دشمن دستگیر و اعدام شد، چودنوفسکی در یکی از نبردها کشته شد، و سرگیو جان خود را در حال آزمایش کردن مدلی جدید برای طراحی قطار از دست داد.

بیماری‌های واگیردار و شرایط نامساعد بعد از جنگ جهانی اول انقلابیون زیادی را به کام مرگ کشانید. یاکوف سِوردلوف در سال ۱۹۱۹ بر اثر آنفولانزا جان خود را از دست داد و تیفوس لازیمیر و سکوُرتسوف را امان نداد.

عده‌ای هم بر اثر مرگ طبیعی از دنیا رفتند. بلشویک برجسته، فلیکس ژرژینسکی که پایه‌گذار اولین پلیس مخفی شوروی بود و بعدها تمثالش روبه‌روی ساختمان کا.گ.ب نصب شد بر اثر حمله قلبی درگذشت. لوناچارسکی کمیساریای آموزش خلق هم در همان دوران زهرباد شد

هرچند اقدام برای ترور ولادیمیر لنین در سال ۱۹۱۸ ناموفق بود، اما این حادثه بر سلامت رهبر انقلابی تاثیر گذاشت. وی در سال ۱۹۲۳ برای بار سوم سکته کرد که به فلج شدن سمت راست بدنش انجامید و توان سخن گفتن را از وی گرفت. سرانجام در سال ۱۹۲۳، تنها ۷ سال بعد از انقلاب، معمارِ بزرگ آن به کما رفته و حضور روحانی‌اش اتحاد جماهیر شوروی برای همیشه ترک کرد. پیکر لنین هنوز برای بازدید و ادای احترام عمومی در میدان سرخ مسکو نگهداری می‌شود.

انقلاب اکتبر و فرزندانش

دور دوم

تا سال ۱۹۳۴، ۱۶ نفر از ۴۷ انقلابی برجسته بیشتر به مرگ طبیعی از دنیا رفتند. تا اینکه دوران «پاکسازی بزرگ» در سال ۱۹۳۶ فرا رسید. دولت استالین، بلشویک‌ها را به خیانت و فعالیت‌های ضد انقلابی متهم کرده و در مسکو به دادگاه برد. در نتیجه آن، طی یک سری اعدام‌های گسترده، ۲۲ تن از رهبران انقلاب اکتبر بین ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ اعدام شدند.

راسکولنیکوف، وزیر خارجه وقت در شرایط مشکوکی از دنیا رفت. روایت رایج این است که وی با پریدن از پنجره خودکشی کرد. اما برخی معتقدند که مرگ وی به قتل عمد بوده‌است.

تروتسکی در سال ۱۹۴۰ و به دستور دولت شوروی در مکزیک ترور شد. قاتل وی کمونیستی اسپانیایی بود که به طور مخفیانه برای دولت شوروی جاسوسی می‌کرد.

انقلاب اکتبر و فرزندانش

آخرین مردان

حدود سه چهارم از ۳۱ا نفری که تا سال ۱۹۳۶ زنده مانده بودند توسط دولت اعدام شدند. تنها ۵ رهبر انقلابی شاهد آغاز جنگ جهانی دوم بودند. الکساندر کُلانتی، تنها عضو سابق کمیته مرکزی که از دوران پاکسازی بزرگ جان سالم به در بده بود، در سال ۱۹۵۲ از دنیا رفت. استالین هم در سال ۱۹۵۳ در کلبه شخصی‌اش در نزدیکی موسکو جان سپرد. در میان ۴۷ نفری که زندگی و مرگ‌شان در این مقاله بررسی شد، مولوتوف بیشتر از همه عمر کرد. وی در سال ۱۹۸۶ و پنج سال پیش از فروپاشی شوروی دنیا را وداع گفت.

بیشتر رهبران انقلاب اکتبر توسط دولت سزاری حبس و شکنجه شده بودند. برخی با خروج از کشور از مجازات اعدام گریختند. این بلشیویک‌ها در سال ۱۹۱۷ در کنار یکدیگر دولت اتحاد کارگران را تشکیل دادند؛ دولتی که طی چند دهه بیش از نیمی از والدین خلف‌اش را در هم دَرید.

انقلاب اکتبر و فرزندانش

حزب بلشویک

همانطور که گفته شد، انقلاب اکتبر توسط شاخه اکثریت حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (کلمه بلشویک در زبان روسی به معنای اکثریت است) به ثمر رسید. پس از انقلاب، حزب بلشویک به حزب کمونیستی اتحاد شوروی تغییر نام پیدا کرد.

هسته فکری این حزب «کمیته مرکزی» نامیده می‌شد. ۲۱ عضو این کمیته در ششمین کنگره حزب و در آگوست سال ۱۹۱۷ انتخاب شدند و مغز متفکر آن هم کسی نبود به جز ولادیمیر لنین. بسیاری از اعضای کمیته مرکزی همزمان در کمیته انقلابی نظامی پتروگراد و شورای کمیساریای خلق عضو بوده و دارای سمت بودند. تروتسکی تنها کسی بود که در هر سه کمیته حضور اساسی داشت.

انقلاب اکتبر و فرزندانش

کمیته انقلابی نظامی پتروگراد

کمیته انقلابی نظامی پتروگراد از قوای اصلی حافظ انقلاب بود که در اکتبر سال ۱۹۱۷ تشکیل شد و در ابتدا از تمامی احزاب انقلابی اعضایی در آن وجود داشتند. این کمیته مسئول بازپسگیری قدرت از دولت موقت و برنامه‌ریزی برای تصرف موقعیت‌های استراتژیک شهر پتروگراد بود که بعد از مرگ لنین نام آن به لنینگراد (شهر لنین) تغییر یافت.

انقلاب اکتبر و فرزندانش

شورای کمیساریای خلق

شورای کمیساریای خلق بدنه اجرایی دولت بود که بلافاصله بعد از انقلاب تشکیل شد. اعضای این شورای کمیساریاهای خلق نامیده می‌شدند. در واقع هر کمیساریا به مانند یک وزیر مسئولیت بخش مشخصی از دولت را بر عهده می‌گرفت. به عنوان مثال، درست پس از پیروزی انقلاب تروتسکی امور خارجه را در دست گرفت، استالین مسئول امور ملل شد و لنین هم ریاست شورا را بر عهده گرفت.

انقلاب اکتبر و فرزندانش

پایان یک چرخه بزرگ

اما، دریغا که انقلاب شکست خورد. این ما را به جایی می‌برد که، هم‌راه با دانیل بن‌سعید، وارد آن شدیم: «پایان یک چرخه‌ی بزرگ.» نخست آن‌که، اتحاد شوروی سرانجام قربانی همان منطق رقابت اقتصادی و ژئوپلیتیکی شد که خود از آن شکل گرفت. اما تا اندازه‌ای به‌سبب سرمایه‌گذاری ایدئولوژیک بسیاری از چپ‌ها ـ حتی از میان منتقدان استالینیسم ـ روی اتحاد شوروی به‌مثابه‌ی نوعی بدیل در مقابل سرمایه‌داری، ولو کج‌وکوله و از ریخت‌افتاده، انقلاب‌های ۹۱-۱۹۸۹ دامنه‌ی یورش نولیبرالیسم جهانی را بیش از حد گسترده ساخت. اکنون اما سرمایه‌داری نولیبرال خود در بحران عمیقی دست‌وپا می‌زند؛ نه فقط به‌علت ورشکستگی سال‌های ۸-۲۰۰۷ و پی‌آمدهایش، هم‌چنین به‌خاطر بی‌زاری و سرکشی علیه حزب‌های طبقه‌ی حاکم. این امر زمینه‌ی مناسبی فراهم می‌کند تا بار دیگر تأکید شود که انقلاب اکتبر هم‌چنان در لحظه‌ی حاضر دارای اهمیت است.

این نه صرفاً از آن‌رو که نشانه‌ی سهمگین‌ترین شوک سیاسی است که تاکنون به نظام سرمایه‌داری واردشده؛ بلکه به‌طور مشخص‌تر، کل تجربه‌ی بلشویسم می‌باید هم‌چون نقطه‌ی مرجعِ بنیادی برای کسانی ماندگار بماند، که برآن‌اند تا سنت انقلابی مارکسیستی را تداوم بخشند. این به معنی نوعی الگوبرداری مکانیکی نیست، که لنین خود به‌ویژه در کنگره‌ی چهارم انترناسیونال کمونیستی در سال ۱۹۲۲ درباره‌اش هشدار می‌داد. تروتسکی، مدافع «درس‌های اکتبر» همیشه اصرار داشت که ادامه‌دادن یک سنتْ همواره دلالت بر فرآیند گزینشِ آن چیزی از گذشته را دارد که هنوز قابل استفاده است. تجربه‌های انقلابی بزرگ ـ نه فقط روسیه‌ی ۱۹۱۷، هم‌چنین آلمان ۲۳-۱۹۱۸ و ایتالیای ۲۰-۱۹۱۸ ـ نیازمندِ یک مطالعه‌ی انتقادی همه‌جانبه، نه هم‌چون فعالیتی مهجور، بلکه در راستای تعیین علت‌های واقعیِ پیروزی‌ها و ناکامی‌های آن دوران هستند؛ تا از این ره‌گذر بیاموزانند که تاریخ چگونه رقم میخورد.

در مورد روسیه، عمل‌کرد توسعه‌ی ناموزون و مرکب در متن جنگ جهانی امپریالیستیْ امکان هم‌آمیزی جنبه‌های عام و خاص، به‌ویژه از گرایش فراگیر مبارزات توده‌ای کارگران برای ایجاد قدرت دوگانه و باشندگیِ خاصی از یک حزب انقلابی را پدید آورد، که توانایی حداکثر استفاده از چنین موقعیتی را داشته باشد. آیا تکرار چنین تلاقی و هم‌گراییِ بی‌نظیری امکان‌پذیر است؟ شرط‌بندی سیاست انقلابی مارکسیستی این است که آری، امکان‌پذیر است. به‌هم‌پیوستن خودسازمان‌دهی مردمی و یک حزب انقلابی توده‌ای، بی‌شک در شرایط و شکل‌های بسیار متفاوت از روسیه ۱۹۱۷ خواهد بود. اما، هرقدر که ممکن است پیروزی‌های به‌بارآمده از تجربه‌های نو درخشان باشند، از درخشش ۲۵ اکتبر ۱۹۱۷ هیچ نمی‌کاهند؛ هنگامی‌که طبقه‌ی کارگر روسیه نشان داد که ـ و چه‌گونه ـ می‌توان سرمایه را درهم شکست.‌

خبرنگار: علی اکبری

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.