در ماجرای اعتراض‌ها و ناآرامی‌های اخیر کشور، افراد بسیاری ریشه بحران را در مسائل اقتصادی، فرهنگی و عدم حکمرانی صحیح می‌دانند و برخی دیگر ردپای عامل بیرونی را پررنگ‌تر از سایر عوامل قلمداد می‌کنند. به نظر می‌رسد در چنین شرایطی داشتن زاویه دید همه‌جانبه می‌تواند تحلیل صحیحی از شرایط موجود و علل بروز آن پدید آورد.

باهنر مطرح کرد: لزوم تدارک روش قانونی برای شنیدن اعتراض‌ها

به گزارش قدس آنلاین، در ماجرای اعتراض‌ها و ناآرامی‌های اخیر کشور، افراد بسیاری ریشه بحران را در مسائل اقتصادی، فرهنگی و عدم حکمرانی صحیح می‌دانند و برخی دیگر ردپای عامل بیرونی را پررنگ‌تر از سایر عوامل قلمداد می‌کنند. به نظر می‌رسد در چنین شرایطی داشتن زاویه دید همه‌جانبه می‌تواند تحلیل صحیحی از شرایط موجود و علل بروز آن پدید آورد و از سوی دیگر سهم هر یک از عوامل خارجی و داخلی را مشخص کند تا در زمان رجوع به مسائل و آسیب‌شناسی وقایع و نیز سیاست‌گذاری برای آینده مؤثر واقع شود.

در همین زمینه در گفت‌وگویی با محمدرضا باهنر، فعال سیاسی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به بررسی عوامل بیرونی و داخلی در بروز ناآرامی‌های اخیر، عملکرد دولت و مجلس و قوه قضائیه در ماجرای مهسا امینی و نیز راه‌های اعتراض صحیح و قانونی مردم برای اعلام مطالبات پرداخته‌ایم.

بلافاصله پس از وقوع فوت مهسا امینی، برخی جریان‌های سیاسی بدون تحقیق انگشت اتهام را به سمت حاکمیت گرفتند و به قولی بنزین بر آتش ماجرا ریختند. این عده نقشی برای دشمن در حوادث مختلف قائل نیستند و اغتشاش را اعتراض جا می‌زنند. دلیل این نادیده‌انگاری دشمن چیست و چه اثری بر دستگاه تحلیلی افراد دارد؟

در مباحث اجتماعی و سیاسی، درباره سهم هر علت یا کنش در معلول‌ها و نتایج آن اختلاف‌نظر وجود دارد. برای مثال در مصالح تحریم‌ها، باوجوداینکه تحریم‌ها روشن است اما نظرات مختلفی مطرح می‌شود. برخی افراد تحریم‌ها را آنچنان در زندگی مردم مؤثر می‌دانند که می‌گویند اگر تحریم‌ها ادامه پیدا کند آب خوردن هم پیدا نخواهد شد. در مقابل عده دیگری معتقدند تحریم‌ها کاغذ پاره‌ای بیش نیست. درنتیجه در تحلیل هر مسئله‌ای، سیاه‌وسفید یا صفر و یک دیدن اشتباه است. اگر ما بتوانیم به عوامل مؤثر در پدیده‌ای وزن عادلانه و عالمانه اختصاص دهیم، آن موقع می‌توانیم درخصوص مسئله ریشه‌ها کنجکاوی و علت‌یابی کرده و اصلاح امور را مدنظر داشته باشیم. متأسفانه افراط‌ وتفریط وجود دارد، درحالی‌که ابتدای انقلاب شاهد جریان آزاد گفت‌وگو بودیم به صورتی که شهید بهشتی با کیانوری در صداوسیما درباره وجود یا نبود خدا صحبت می‌کرد، اما پس از آن کم‌کم یک‌سری تحرکات موجب شد فضای گفت‌وگو کمرنگ شود و شرایط به سمتی پیش رفت که یکی از گروهک‌ها دست به اقدامات مسلحانه زد. جنگ مسلحانه و ترورها پیش آمد که موجب شد مسئولان کم‌کم در چارچوب امنیتی بروند و لایه‌های امنیتی زیادتر شود. در حال حاضر شرایطی ایجاد شده که به‌جز سران قوا و وزیرانی همچون وزیر اطلاعات، همراهان دیگر مسئولان بیشتر جنبه تشریفاتی داشته و از باب حفاظت نیست.

من در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد گفتم حدود ۳۵درصد مسائل و مشکلات کشور ناشی از تحریم‌هاست و ۶۵درصد آن به مدیریت‌های اشتباه برمی‌گردد. این مسئله را در زمان آقای روحانی هم تکرار کردم و حتی خود ایشان هم گفتند قبول دارند تنها ۳۵درصد مشکلات داخلی به تحریم‌ها برمی‌گردد. این در حالی است که همواره عده‌ای وجود دارند که بگویند ۱۰۰درصد مسائل ناشی از تحریم است. به نظرم باید در مسائل عالمانه و عادلانه تحلیل کنیم و از یک پنجره نمی‌توان به مسائل نگاه کرد و قضاوت داشت.

متأسفانه برای افرادی که می‌گویند دشمن خارجی نداریم، هرگونه طرح استدلال کنید، باز هم معنایی ندارد. این در حالی است که شنیع‌ترین اقدام‌های ضد حقوق بشری در دنیا علیه ایران صورت گرفته است که ترور شهید سلیمانی و هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایرانی در خلیج‌فارس ازجمله آن‌هاست. حتی در تحریم‌ها، شاهد هستید هیچ کشوری مورد تحریم دارویی و مواد غذایی قرار نگرفته است. همین نمونه‌ها کفایت می‌کند برای اینکه دشمنی دشمنان را به اثبات رساند. این‌ها در دشمنی با ایران به حدی از استیصال رسیده‌اند که اقدام تروریستی داعش در شاهچراغ را تطهیر و حمایت می‌کنند. این رفتارها بی‌تردید عناد است. ما در کشور حداکثر ۵درصد رأی سیاه داریم، یعنی افرادی که با نظام کاملاً مخالف‌اند و بیشتر جزو سلطنت‌طلبان، تجزیه‌طلب‌ها و گروهک‌های تروریستی هستند. این‌ها مصداق همان ضرب‌المثل هستند؛ فردی که خود را به خواب‌ زده نمی‌توان از خواب بیدارش کرد. البته برخی گروه‌های سیاسی هم در این دسته قرار می‌گیرند.

هیچ استدلال منطقی نمی‌توان پشت تفکر این افراد مشاهده کرد، مگر اینکه این‌ها را با پول خریده باشند یا آن قدر نادان باشند که از آن‌ها سوءاستفاده شود. ما اوایل انقلاب روزهای سختی را گذراندیم و حتی زمان جنگ، رئیس‌جمهور وقت (بنی‌صدر) باوجوداینکه مسئولیت مهمی داشت مانع دفاع رزمندگان در جنگ بود و امام در برابر اقدام‌های اشتباه وی صبوری می‌کردند. بنابراین در حال حاضر هم چندان نباید تعجب کرد فردی که دوره‌ای مسئولیتی داشته یا نماینده بوده اکنون به مخالف نظام تبدیل ‌شده است. یا حتی روزی که امام قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفتند، عده قلیلی از نظامیان در مخالفت با تصمیم امام از سپاه بیرون رفتند، درواقع گنجی هم از همان موقع از نظام برید درحالی‌که جزو سپاه بود. جمهوری اسلامی چنین فرازونشیب‌های سختی را گذرانده است. در حال حاضر در پروژه اخیر ناآرامی‌ها هم تصورشان این بود با توجه به شرایط موجود و به راه انداختن برخی شایعه‌ها درباره مقامات عالی همچون رهبر معظم انقلاب، می‌توانند آشوب را کلید بزنند، اما فوت مهسا امینی این روند را تسریع بخشید و جلو انداخت. البته این‌هم جزو مشیت و کمک‌های الهی بود که زودتر انجام شد و دست این‌ها را رو کرد.

تحلیل شما از عملکرد دولت، مجلس و قوه قضائیه در ماجرای مهسا امینی و کنترل موضوع چیست؟

ما با مجموعه‌ای از بحث‌های پیشینی، مباحث حین اتفاق و عمل و مباحث پسینی مواجه هستیم. البته مجموعه‌های امنیتی کشور باید هماهنگ‌تر عمل می‌کردند اما باوجوداین، بیانیه اخیرشان به‌نوعی جوانه‌های امید و خوشحالی را در دل‌ها ایجاد کرد که قرار است این‌ها با فرماندهی متمرکز فعالیت کنند. ناهماهنگی در موضوعات فرهنگی و اقتصادی هم وجود دارد و همین موضوع یکی از مشکلات پیشینی این مسئله بوده است. مثال روشن آن، جریان سیستان و بلوچستان بود. در سیستان و بلوچستان شایعه‌ای مطرح شد که تجاوزی صورت گرفته است اما این شایعه سه ماه قبل در کل استان پیچیده شده بود و هیچ‌یک از این نهادهای مسئول نرفته بودند واقعیت ماجرا را پیدا کنند. مقامات و دستگاه‌های متولی باید مسبب ماجرا را پیدا می‌کردند و یا اگر چنین مسئله‌ای از اساس وجود نداشت، به تبیین آن می‌پرداختند و ابهام‌زدایی می‌کردند. چنین نقدهایی به نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی کشور وارد است.

اما جدای از این‌ها باید گفت تمام توان و نیروهای دشمن آماده بود تا جرقه‌ای ایجاد و این لشکر فعال شود، درنتیجه ماجرای مهسا امینی همان جرقه بود. اگر ماجرای مهسا امینی رخ نمی‌داد، بی‌شک اتفاق دیگری را علم می‌کردند. دراین‌بین، ما در تجهیز رسانه‌ای و جنگ رسانه‌ای و برخورد عالمانه و ایجاد اتحاد کوتاهی داشتیم. گرچه افکار عمومی در حکومت‌های مردم‌سالار و دموکرات بسیار مهم است، اما متأسفانه ممکن است برخی به آن اعتقاد نداشته باشند و بگویند ما وظیفه خودمان را انجام می‌دهیم. در مقابل، برخی به افکار عمومی اعتقاد دارند اما توانایی مدیریت آن را ندارند.

افکار عمومی در بسیاری از کشورهای جمهوری و لیبرال، مهندسی می‌شود و نظام سیاسی برای هر امر مهمی ابتدا به اقناع مردم می‌پردازد، درحالی‌که متأسفانه ما در کارهای رسانه‌ای و فرهنگی ضعف داریم. زمانی که می‌خواهیم درباره ماجرایی با مردم صحبت کنیم و تبیین داشته باشیم، باید با زبان مخاطب حرف بزنیم. این موضوع جهاد تبیین که رهبر معظم انقلاب فرمودند در عین اهمیت آن، باید با زبان مخاطب تبیین صورت گیرد، زیرا ممکن است مخاطب زبان ما را نشنود یا متوجه نشود.

واقعیت‌هایی در جامعه وجود دارد که با اصول مطلوب فاصله گرفته است و ما باید این شکاف‌ها و فاصله‌ها را پر کنیم. حکومت‌های دنیا در تقسیم‌بندی کلی دو نوع هستند؛ عده‌ای با زور اسلحه و عده دیگر مبتنی بر رأی و نظر مردم حکومت می‌کنند. آن‌هایی که با رأی مردم حکومت می‌کنند دو راه پیش روی خود دارند یا باید مردم را با تمهیدات و اهداف عالی هماهنگ کنند یا اینکه خودشان به دنبال مردم بروند. این درحالی است که گاهی اوقات خواسته‌های مردم کاملاً با هم متضاد است و امکان دارد تضاد منافع پیش بیاید؛ بنابراین ضرورت دارد منافع ملی را برای افکار عمومی تعریف و تبیین کرد. در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته مانند ژاپن، مردم چندان با مسائل سیاسی ‌کار ندارند یا در آمریکا ۸۰درصد مردم از موضوعات و وقایع سیاسی اطلاعی ندارند، اما در ایران از همان روز اول گفته‌شده همه باید سیاسی باشند. سخن از جهاد تبیین برای این است که مردم با منافع بهینه آشنا شوند. اگر افکار عمومی مدیریت نشود آن‌وقت حکومت به حکومتی پوپولیستی تبدیل می‌شود، در این صورت تصمیم‌ها و اقدام‌ها هرروز دچار نوسان و مدل زیگزاگی خواهد شد.

مبحثی که همیشه به‌خصوص در زمان بروز هر اعتراضی مطرح می‌شود، نحوه اعتراض و پیگیری مطالبات است. در طول این سال‌ها گرچه اعتراض‌ها و فضای تنش اندکی بعد فرو نشسته اما اصل اعتراض و نارضایتی باقی ‌مانده است و مردم انتظار دارند مطالباتشان شنیده شود. در این دوره هم شاهد بودیم درخواست تجمع قانونی مطرح شد اما مجوزی برای آن صادر نشد؛ بنابراین این سؤال از طرف عامه مردم و بخش نخبگان و جناح‌های سیاسی مطرح است که چگونه می‌توانیم اعتراض داشته باشیم و خواسته‌های خود را به گوش مسئولان و حاکمیت برسانیم و از سوی دیگر مطالبات و اقدام‌های ما جزو پازل دشمن و همسوی رفتار خصمانه آنان قلمداد نشود و این‌گونه دسته‌بندی‌های خودی و غیرخودی صورت نگیرد؟

اقدام‌های پسینی، یکی از مسائل مهمی است که باید بدان توجه شود. متأسفانه در بحران‌های مختلفی که پدید می‌آید و پس از مدتی هم تمام می‌شود، یادمان می‌رود بروز بحران و ریشه‌های آن چه بوده و چه اقدام‌هایی را می‌توانستیم انجام دهیم که تبعات کمتر و شرایط بهبود یابد. درواقع به‌جای اینکه مسئله را حل کنیم، صورت‌مسئله را پاک می‌کنیم و آن را تا زمان بروز اتفاق بعدی کنار می‌گذاریم.

حدود ۲۰ سال پیش رهبری اصرار داشتند باید کرسی‌های آزاداندیشی در دانشگاه‌ها راه بیفتد. متأسفانه در حال حاضر کرسی‌های آزاداندیشی، کارکرد مدنظر رهبر انقلاب را ندارند و از مسیر اصلی خود دور شده‌اند. در حکومت‌های مردم‌سالار باید حتماً سه تا چهار حزب قدرتمند، فراگیر و پاسخگو در کشور وجود داشته باشد تا اعتراض‌های مردم را سامان دهند و رهبری کنند. همچنین باید مکانی برای گفت‌وگو ایجاد شود تا اگر مردم نسبت به مسئله یا قانونی حرف دارند درباره آن گفت‌وگو کنند. البته به‌تازگی استاندار تهران اعلام کرد جاهایی برای اعتراض در نظر گرفته می‌شود، بنابراین صنوف، احزاب و انجمن‌های مردمی که مقام حقوقی رسمی دارند، باید پس از اتمام ناآرامی‌ها خواسته‌های مردم را پیگیری کنند. من این موضوع را در مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کردم که اعتراض حق اساسی مردم است و باید از آن برخوردار باشند.

حرکت پسینی دیگر، در زمینه انتخابات است. اکنون عده‌ای از فعالان احساس می‌کنند در انتخابات برای آنان نامزدی باقی نمانده است. درنتیجه باید این مسئله هم اصلاح شود تا تعداد افراد بیشتر و رویکردهای متنوعی در انتخابات فعالیت کنند. نکته سوم که درازمدت هم است، باید در برخی ساختارهای کشور تجدیدنظر صورت گیرد. ایران کشوری دارای مردم‌سالاری دینی است که باید دو مجلسی باشد. مجلس فعلی عمدتاً جنبه منطقه‌ای، قومیتی، صنفی و جنسیتی دارد و مجلس ملی نیست. در چنین شرایطی اگر منافع ملی با منافع شهری در تضاد قرار گیرد، نماینده نمی‌تواند منافع شهر خود را فدای منافع ملی کند، زیرا در این صورت با انتقاد زیادی از جانب ساکنان استان متبوع روبه‌رو می‌شود.

این شرایط بی‌شک تأسیس و فعالیت یک مجلس ملی را می‌طلبد. همچنین باید احزاب قوی در انتخابات فعالیت کنند و برای آینده برنامه و ایده داشته باشند. متأسفانه به‌جز رهبری فردی نبوده که در کشور به فکر دهه‌های آینده باشد و همه مسئولان درنهایت به فکر دوره مسئولیت خودشان هستند. در جمع‌بندی باید بگویم، فوری‌ترین اقدام پسینی، تدارک دیدن فرایند و روش قانونی برای شنیدن اعتراض مردم است. در اقدام میان‌مدت، باید بررسی صلاحیت‌ها برای انتخابات ۱۴۰۲ منبسط و تسهیل شود. در درازمدت نیز یک‌سری ساختارهای کشور که نیازمند اصلاح قانون اساسی است، اصلاح شود.

خبرنگار: مینا افرازه

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.