دوچرخه‌سوارها عاشق مسیرهای جنگلی هستند؛ مسیرهایی با پیچ و خم فراوان و فراز و فرودهای بسیار. در جغرافیای جنگلی بین دو استان اردبیل و گیلان، تا دلتان بخواهد از این مسیرها وجود دارد. یکی‌شان از شهر «آبی‌بیگلو» شروع می‌شود و به «آبشار لاتون» می‌رسد؛ مسیری که ما آن را در یک روز رکاب زدیم.

در پناه البرز و ناودان بلندش/ روایتی از رکاب‌زنی در مسیر دریاچه سوها تا آبشار لاتون
عکس‌ها: منوچهر کامرانی/ روزنامه قدس

برنامه رکاب‌زنی ما، صبح زود، از آسمان تاریک و روشن شهر آبی‌بیگلو شروع شد. آبی‌بیگلو آن‌قدرها بزرگ نیست اما، حسابی زیباست. اگر شرجی هوا را در نظر نگیریم، این‌جا همیشه بهار است. آبی‌بیگلو در خواب صبحگاهی بود که ما از شهر برون زدیم. «روستای نیارق» اولین مقصد ما بود.

نیارق؛ ایستگاه اول

نیارق در دو سمت جاده شکل گرفته است خانه‌های روستایی که بیشتر به علت همجواری و همسایگی با استان گیلان از الگوی ساخت مساکن گیلان تبعیت کرده است. خانه‌هایی با سقف شیروانی و رنگین با انواعی از رنگ‌های گرم و شاد همراه با رطوبتی که از سمت و سوی ارتفاعات تالش و دریای خزر به سوی نیارق در دامنه کوه‌های تالش نشست می‌کند. نیارق همچنان به صورت گذرگاهی در گذر روستاهای اطراف شکل گرفته است اینجا در نیارق خانه‌های روستایی وسعت آنچنانی ندارند؛ چرا که تنگی کوهستان و شیب زمین مانع شکل‌گیری مساکن وسیع شده است. هر چند همین خانه‌های روستایی هم این سال‌ها  بازسازی یا نوسازی شده‌اند.

از نیارق می‌گذریم و به سمتی می‌رویم که ابرها، جنگل و کوه را در آغوش گرفته‌اند. در مسیر از چند روستا می‌گذریم که از نیارق کوچک‌تر هستند. روستاهایی که شامل چند خانه با سقف شیروانی هستند و گاوها و مرغ و خروس‌هایی که در دامنه تپه‌ها و لای علف‌ها می‌پلکند. تا هوا آن‌قدرها گرم نشده و شرجی هوا راه نفس را بند نیاورده باید به مقصد بعدی سفر برسیم.

سوها؛ خود بهشت

«روستای سوها» آخرین روستا در مسیر رکاب‌زنی ما از طرف اردبیل بود. جاده تا روستای سوها آسفالت است. بعد از روستای سوها یک راه خاکی، صاف می‌رود به دل کوهستان؛ راهی با سربالایی‌های تند که دوچرخه‌سوارها را به مبارزه می‌طلبد. بعد از حدود 40 دقیقه رکاب زدن به آن‌جایی می‌رسیم که باید می‌رسیدیم...

فقط دوچرخه‌سوارها می‌فهمند از لابه‌لای درخت‌ها و از دل مسیر جنگلی، ناگهان شیب می‌شوی به سمت دریاچه‌ای در دشت پایین‌دست، چه جان تازه‌ای در تن آدم می‌دود.

در پناه البرز و ناودان بلندش/ روایتی از رکاب‌زنی در مسیر دریاچه سوها تا آبشارلاتون

اگر بخواهم زیبایی‌های طبیعت را در یک جا جمع کنم می‌توان گفت دریاچه سوها همان‌جاست. این دریاچه نه چندان بزرگ و مراتع اطرافش، همه زیبایی‌های طبیعت را به تنهایی در دل خود دارد؛ جایی که جنگل و کوهستان به هم رسیده و هر کدام در احترام همدیگر به حریم خود قانع شده و تلفیقی از جنگل و دریاچه و چمنزارها و دریایی از ابر که لحظه به لحظه در تغییر هستند را در کنار هم تشکیل داده‌اند.

زیبایی‌های سوها، می‌تواند هر بیننده‌ای را ساعت‌ها محو تماشای خود کند.

اسپیناس؛ سربلند

بعد از ساعت‌ها تماشای زیبایی‌های دریاچه سوها، وارد دالان‌های بهشتی جنگلی می‌شویم که پوشیده‌اند از درخت‌های فندق وحشی و بلوط. از کنار کومه‌های عشایری می‌گذریم. حضور عشایر به این جغرافیا، روح بخشیده است. این‌جا ییلاقات عشیر اردبیلی است. رکاب می‌زنیم و رکاب می‌زنیم تا سرانجام «قله اسپیناس» رخ می‌نماید.

دقایقی بعد، رکاب‌زنان به قله اسپیناس می‌رسیم که قله بین جنگل و کوهستان هست و یکی از معروف‌ترین مکان‌های منطقه که اکثر مردمان محلی و کوهنوردان، آن منطقه را می‌شناسند و از طبیعت آنجا خاطرات به یاد ماندنی دارند.

به خاطر کمی وقت و طولانی بودن مسیر پیش رو نمی‌توانیم بیشتر از چند دقیقه توقف کرده و از طبیعت زیبای آنجا استفاده کنیم. باید قبل تاریک شدن هوا برنامه رکاب‌زنی به اتمام برسد طول مسیر پر است از بوته‌های تمشک؛ اما فرصتی برای تمشک‌خوری نداریم. مسیر پیش رو را پی می‌گیریم. راه یک مسیر مال‌رو باریک است تا از دل جنگل بگذریم و به جایی برسیم که زیبایی وصف‌ناپذیری دارد.

در پناه البرز و ناودان بلندش/ روایتی از رکاب‌زنی در مسیر دریاچه سوها تا آبشارلاتون

لاتون؛ ناودان البرز

آبشار لاتون یکی از زیباترین و در عین حال بلندترین آبشارهای کشور است که حداقل باید یک بار رفت و دید تا وصفش کرد. طبیعت‌گردان زیادی به دیدن آبشار لاتون می‌آیند؛ اما هیچ‌کدامشان حس و حال ما را ندارند؛ حس و حال دوچرخه‌سوارهایی که نزدیک به 40 کیلومتر رکاب ‌زده‌اند تا حالا تن خسته‌شان را بسپارند به قطرات ریز اما سرد آبشار لاتون که درست از دل سنگی البرزکوه بیرون می‌ریزد؛ درست مثل جنگجویی که از یک مبارزه طولانی سربلند بیرون آمده و حالا اجازه داده تا دستانی نوازشگر، خستگی‌های تنش را درمان کند.

امشب را اینجا می‌مانیم؛ در پناه البرز و ناودان بلندش.

منوچهر کامرانی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.