ماجرای دستگیری «صدام» پس از گذشت ۲۰ سال هنوز هم جذاب و خواندنی است. به‌خصوص اینکه طی ۲۰ سال گذشته هرازچندی حقایق یا گمانه‌زنی‌های تازه‌ای درباره نمایش «عملیات سپیده دم سرخ» که طی آن صدام در مخفیگاهش به اسارت نیروهای آمریکایی درآمد، منتشر شده است.

پرده آخر یک نمایش تراژدی‌کمدی

وقتی در مرحله چهارم عملیات فتح‌المبین، بروبچه‌های گردان حبیب از لشکر۲۷ محمد رسول‌الله(ص)، به تپه‌های «بُرقازه» رسیدند، می‌دانستند دارند عقبه و محل استقرار قرارگاه تاکتیکی سپاه چهارم ارتش بعث را محاصره می‌کنند اما خبر نداشتند که «صدام» هم بی‌خبر از حمله غافلگیرانه ایرانی‌ها با دیگر فرماندهان ارشد ارتش برای سرکشی به عقبه سپاهش آمده و حالا توی محاصره افتاده است. آن هم جوری که به فرماندهانش گفته بود: اگر ایرانی‌ها رسیدند، من خودم را می کُشم...شما هم نباید زنده به دست دشمن بیفتید...! 

یک قدم تا خودکشی
به گفته فرماندهان اسیر شده بعثی، سال۱۳۶۱ و در عملیات فتح‌المبین، کار به خودکشی نرسیده و «صدام» وحشت‌زده و خشمگین توانست با خودرویی که قرار بود زخمی‌ها را منتقل کند همراه عدنان خیرالله از محاصره بگریزد. یک سال بعد هم درست در سالروز فرارش، دستور داده بود همزمان شهرهای دزفول، اندیمشک، رامهرمز و بهبهان را موشکباران کنند تا بیشتر از۲۰۰ شهروند غیرنظامی ایرانی به شهادت برسند.
البته «صدام» چه حین فرار و چه بعدها، فکرش را  نمی‌کرد ۲۱سال بعد از افتادن در محاصره رزمندگان ایرانی، روز ۲۳آذر سال۱۳۸۲ یعنی در سالروز موشکباران چند شهر ایران، این‌بارآمریکایی‌هایی که همه دوران جنگ، حامی و پشتیبانش بودند، جوری گیرش بیندازند که راه فرار نداشته باشد. ماجرای دستگیری «صدام» پس از گذشت ۲۰ سال هنوز هم جذاب و خواندنی است. به‌خصوص اینکه طی ۲۰ سال گذشته هرازچندی حقایق یا گمانه‌زنی‌های تازه‌ای درباره نمایش «عملیات سپیده دم سرخ» که طی آن صدام در مخفیگاهش به اسارت نیروهای آمریکایی درآمد، منتشر شده است. به کار بردن عنوان «نمایش» برای این عملیات آمریکایی البته ادعای ما نیست، ادعای برخی از افراد حاضر در ماجرای دستگیری یا بازجویی صدام است که خبرگزاری‌های غربی آن را منتشر کرده‌اند. 

ما او را گرفتیم
بعد از مخابره خبرهای غیررسمی و گاه تکذیب شده، بالاخره «پل برمر» آمریکایی، حاکم نظامی عراق که از سوی نیروهای ائتلاف به این سمت انتخاب شده بود در یک کنفرانس خبری ظاهر شد و بدون هیچ مقدمه‌چینی، حرف‌هایش را این‌طور شروع کرد: «خانم‌ها... آقایان! ما او را گرفتیم... امروز برای مردم عراق روز بزرگی است... با دستگیری صدام، آینده عراق روشن خواهد بود،  اقتصاد عراق  پیشرفت می‌کند و عراق دموکرات تشکیل می‌شود...».
تصاویر پخش شده از آن دوران را هم که یادتان هست؛ نیروهای آمریکایی، موجود پشمالو و البته درمانده‌ای را از یک حفره بیرون کشیدند و دست بسته بردند. ظاهراً ماجرا این بود که جست‌وجوی چند ماهه و عملیات‌های مختلف اطلاعاتی آمریکایی‌ها بالاخره نتیجه داده و صدام مثل یک موش در مخفیگاه زیرزمینی‌اش به دام افتاده است. آمریکایی‌ها ظاهراً نمایش را با پیش‌پرده کنفرانس خبری پل برمر خوب شروع کرده و به زعم خودشان خوب هم تمامش کردند تا نمایش بزرگ‌تر حمله به عراق کمی آبرومندانه به پایان برسد. با وجود این، همان زمان هم خیلی‌ها باور نمی‌کردند ماجرای دستگیری صدام دقیقاً همان طور بوده که فیلم‌های لحظه دستگیری روایت می‌کنند.
اینکه مخالفان کُرد عراقی موفق به یافتن صدام شده و رد و نشانش را به آمریکا داده‌اند، اینکه راننده سابق صدام او را پناه داده و پنهان کرده بود و نیروهای اطلاعاتی با تعقیب این فرد و مشاهده خریدهای عجیب و غریب و گرانقیمتی که می‌کند، به مخفیگاه صدام رسیده‌اند، اینکه محمد ابراهیم یا ابراهیم محمد المسلط ازاعضای سابق تیم حفاظت صدام که توسط آمریکایی‌ها دستگیر شده بود، محل اختفا را لو داده و... همه و همه می‌توانستند حقیقت داشته باشند اما نحوه و محل دستگیری که در فیلم‌ها نشان داده شد، با برخی از اطلاعاتی که بعدها توسط قاضی‌ها، بازجوها، مترجم‌های ارتش آمریکا و ... منتشر شد، تناقض داشت.
مثلاً خبرنگاری که همراه یک عکاس برای اولین بار اجازه پیدا می‌کند به محل دستگیری صدام برود بعدها می‌نویسد: «... من با قد ۱۸۲ سانتیمتری‌ام به‌ زحمت وارد مخفیگاه شدم... حدود ۷ سانت از صدام کوتاه‌تر بودم اما جای چندانی برای حرکت کردن من وجود نداشت... اتاقک بوی نامطبوعی می‌داد که آدم باور نمی‌کرد صدام توانسته باشد زندگی در آن فضا را تحمل کند. یک مترجم عراقی که در زمان دستگیری صدام برای آمریکایی‌ها کار می‌کرد و در ماجرا حضور داشته می‌گوید: «اینکه صدام، چمباتمه زده در یک حفره دستگیر شد، قطعاً دروغ است... من با هیکل و جثه کوچک‌تر از صدام، موقع بازدید از این حفره وقتی خواستم وارد شوم نتوانستم... مجبور شدم جلیقه ضدگلوله‌ام را در بیاورم و بعد هم با زحمت وارد حفره شدم... صدام نه در این حفره که داخل یک اتاق مرتب و معمولی دستگیر شد...
موقع دستگیری بی‌هوش بود و نمی‌فهمید چه اتفاقی دارد می‌افتد چون آمریکایی‌ها پیش از شروع عملیات داروهای خواب‌آور به داخل اتاق اسپری کردند... و من به دلیل نداشتن ماسک اجازه نزدیک شدن به محل را نداشتم... بعد از اینکه صدام را با هلی‌کوپتر از آنجا منتقل کردند، توانستم اتاق را بازرسی کنم... اتاقی به عرض ۵/۳ متر و طول حدود ۴ متر با دو تخت، کفش‌ها و لباس‌های گرانقیمت، عطر و وسایل شخصی مانند ساعت مچی و تپانچه، چندین عکس از خانواده‌اش، یک ضبط صوت و چندین نوار کاست از او وجود داشت که بیشتر آن‌ها را سربازان آمریکایی با خود بردند».

خبرنگار: مجید تربت‌زاده
منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.