روبروی خودمان

  • روبروی خودمان...

    روبروی خودمان...

    از همین حالا دلم به حال نیمکت های پارک می سوزد. پاییزها، آدم و پرنده ای ندارند. پیرزن ها، عصازنان نمی آیند و بچه ها، پیچیده در شالگردن و دستکش، فقط از کنارشان عبور می کنند.