امام خمینی شخصیتی چند بعدی است که آثار متعددی در حوزه مباحث عرفان، فقه، فلسفه، کلام و سیاست از وی برجای مانده است و به دلیل آن که وی بنیان‌گذار و رهبر نظامی مبتنی بر اندیشه‌های اسلامی بود اندیشه سیاسی وی تمام مفاهیمی که در حوزه حکومت و جامعه کاربرد داشت را در برمی‌گیرد. در همین باره گفت‌وگویی با سید سجاد ایزدهی، کارشناس و مدرس حوزه علوم سیاسی انجام شد که در ادامه می‌آید

اهداف متعالی معنوی فصل ممیزه انقلاب اسلامی از سایر انقلاب‎ها

قدس آنلاین - از محوری‌ترین مفاهیم اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) می‌توان به رابطه دین و سیاست، عدالت، آزادی، استقلال، مردم‌سالاری، قانون‌مداری و قانون‌گرایی، فرهنگ، وحدت و اتحاد مسلمانان، مصالح اسلام و مسلمانان، دعوت جهانیان به اسلام و گسترش آن، احیای هویت ملی – اسلامی، سیاست خارجی مبتنی بر آرمان‌های اسلامی و دفاع از مظلومان و محرومان در سراسر جهان اشاره کرد.

مفهوم اندیشه در لغت به معنای فکر، تأمل و تفکر است و اندیشه سیاسی مجموعه‌ای از آرا و عقایدی است که به شیوه‌ای عقلانی و منطقی درباره چگونگی سازمان دادن به زندگی سیاسی مطرح می‌شود که می‌تواند توصیفی یا تبیینی باشد و اندیشمند سیاسی آرا و عقاید خود را به شیوه‌ای عقلانی و منطقی استدلال می‌کند تا حدی که اندیشه‌های او دیگر تنها آرا و ترجیحات شخصی او نیست.

امام خمینی شخصیتی چند بعدی است که آثار متعددی در حوزه مباحث عرفان، فقه، فلسفه، کلام و سیاست از وی برجای مانده است و به دلیل آن که وی بنیان‌گذار و رهبر نظامی مبتنی بر اندیشه‌های اسلامی بود اندیشه سیاسی وی تمام مفاهیمی که در حوزه حکومت و جامعه کاربرد داشت را در برمی‌گیرد. در همین باره گفت‌وگویی با سید سجاد ایزدهی، کارشناس و مدرس حوزه علوم سیاسی انجام شد که در ادامه می‌آید.

*در ابتدا درباره شان و جایگاه اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) در گفتمان انقلاب اسلامی بگویید.

انقلاب اسلامی دارای جهات بسیار متعددی است که این جهات هم مبتنی بر نوع نگاه امام و اندیشه اوست و هم خود امام دارای ویژگی‌های فطری بودند که می‌توان گفت اندیشه امام معجونی از تمام این مولفه‌هاست.

 به عبارت دیگر امام (ره) در آغاز رویکردی اخلاقی داشت که نخستین کتاب‌های وی نیز به طور عمده در حوزه علمیه قم، کتاب‌های عرفانی و اخلاقی است. در مرحله دوم امام کتاب کلامی تحت عنوان کشف اسرار را می‌نویسد و در ادامه امام عمدتا فقیه است؛ فقیه جامع شرایط و مرجع تقلید.

همچنین امام به موازات بحث‌های اخلاقی رویکرد فلسفی نیز دارد و استاد مسلم درس فلسفه در حوزه است بنابراین اگر قرار باشد رویکرد امام را در اندیشه خودشان بررسی کنیم باید مجموعه‌ای از فلسفه، اخلاق، عرفان، کلام و فقه را در نظر بگیریم که هر کدام از آن‌ها نیز به طور طبیعی رویکرد خاصی است.

 ممکن است بخشی از کسانی که انقلاب‌ها را در جهان راهبری می‌کنند حقوقدان باشند، انسان‌های متخلق اخلاقی باشند مانند فیلسوف و طبیعی است آن نظام سیاسی و ایده‌هایی که برای اداره جامعه پیشنهاد می‌کنند سمت و سوی نظام بر آن مبانی شکل می‌گیرد که آن فرد دارد.

 اگر امام تنها فیلسوف بود طبیعتا نوع نگاه امام به حکومت عمدتا رویکرد اخلاقی، رحمانی و عاطفی بود اما امام انقلابی را بنا کرد که دارای پایه‌های فلسفی محکمی است زیرا فیلسوف است و نیز از جهتی دارای بنیادهای محکم حقوقی مبتنی بر اسلام است به دلیل اینکه امام یک فقیه جامع شرایط و صاحب سبک است.

از طرفی فلسفه و حقوق موجب این نشد که نظام از لطافت و اخلاق بی‌بهره شود به همین دلیل این نظام بنیاد عملی و اخلاقی متناسب با خودش را دارد از این جهت جامعیت نظام از یک جهت مبتنی بر باورها و اندیشه‌های اسلام است و در عین حال یک جامعیتی نسبت به مبانی حقوق و اخلاق دارد. این امر موجب می‌شود که نظام کارآمدی داشته باشیم و نظام در عرصه جامعه عملیاتی شود.

 وقتی از مرحوم امام سوال می‌شود که نظام سیاسی که شما پیشنهاد می‌کنید برگرفته از کدام مبانی است، آیا این نظام فقهی یا فلسفی است؟ امام در پاسخ به این پرسش نظام سیاسی خود را بر دو پایه حکمت متعالی صدرایی در عرصه فلسفه عنوان می‌کند یعنی بنیان‌های امام در عرصه حکومت عمدتا رویکرد فلسفه ملاصدرایی دارد. بنابراین امام خمینی (ره) وقتی به شوروی سابق نماینده می‌فرست برای اینکه به گورباچف توصیه کند به دامان غرب نیفتد و تحت تاثیر آنها قرار نگیرد امام عمدتا کتاب‌ها و مبانی را پیشنهاد می‌کنند که رویکرد فلسفی ملاصدرایی یا رویکرد عرفانی دارد.

 آن چیزی که امام به مثابه الگوی خودشان برای این نظام سیاسی معرفی می‌کند فقه جواهری از کتاب جواهرالکلام مرحوم محمدحسن نجفی است که امام روی ‌آن تاکید ویژه‌ای داشت. آن فقهی است که عمدتا رویکرد حکومتی برای اداره جامعه دارد بنابراین این دو بعد از اندیشه و الگوی مرحوم امام است که به ایشان این توان را داد که نظامی مبتنی بر این دو الگو ارائه دهد.

 امام بعد از تشکیل نظام و حکومت هرچه پیش رفتند خلاهایی را در عرصه عمل مشاهده کردند و این امر باعث شد عملا آن فقه را به مثابه فلسفه عملی اداره جامعه از گهواره تا گور که تعبیر خود امام است در جامعه موجود عملیاتی کنند. بنابراین پیشنهاد می‌کردند که فقیهان اگر می‌خواهند استنباط کنند برای اداره جامعه طبیعتا فقه را مبتنی بر نگاه به یک فرد و فتوا برای یک فرد در نظر نگیرند و اینکه تعیین فقه فردی از آنها شود بلکه این فقه باید رویکرد اجتماعی پیدا کند جامعه را مخاطب خودش فرض کند بلکه تا حدی راس حکومت را متعلق بخود فرض کند و احکام ما به مثابه اداره مطلوب یک حکومت درنظر بگیرد. با این نوع نگاه این فقه می‌تواند پاسخگوی نیازهای بشر و جامعه باشد.

 در محدوده‌ای از بعد معنوی و دینی، به دین و در محدوده دیگر به عرف و مسائل غیردینی نیاز هست امام با این منطق معتقد بودند فقه ما توانایی پاسخگویی دارد و پاسخ را هم باید براساس مبانی و متون دینی و با رویکرد حکومتی اخذ کرد.

 بنابراین ایشان تعبیر ولایت فقیه را از سال ۶۳ به بعد ارائه کردند که در قانون اساسی گنجانده شد و پیشنهادهایی برای ارتقای این فقه و روش توجیه کردن مولفه‌هایی مثل جایگاه زمان و مکان، جایگاه مصلحت، موضوع‌شناسی را به فقها عرضه کردند و عملا برای اداره جامعه در راستای کارامدی فقه آن را مدنظر قرار دادند.

این بعد جدا از بعد اندیشه دینی نیست طبیعتا در عرصه عمل هم به گونه‌ای رفتار کردند که جامعه اسلامی الگو جامعه‌ای باشد که باور به مردم در آن اصیل باشد برخلاف تلقی بعضی‌ها که حکومت دینی مطلقا برپایه اراده آن حاکمان هستند. به این ترتیب امام خمینی باب وسیعی از اراده مردم در حکومت بازکردند. البته مردم نیز مردم دین‌دار و مسلمان هستند بنابراین پایه حکومت را بر اساس جمهوری اسلامی بنا نهادند که این امر موجب شد که هم کرامت انسانی مردم به رسمیت شناخته شود و هم به واسطه حضور و مشارکت مردم طبیعتا این نظام کارامدی بیشتری پیدا کند. این نظام برخلاف بسیاری از نظام‌هایی که بدون دین حکومت می‌کردند مثل حکومت‌های قرون وسطی آزادی‌های مردم در محدوده وسیعی به رسمیت شناخته و حق رای مردم محترم شمرده شد.

 تاکید امام بر این بود که پس از انقلاب، همواره باید مردم صاحبان این نظام باشند و لذا هیچگاه رای‌گیری‌ها تعطیل نشد از همان روز اول انقلاب این مهم عملی شد و قانون اساسی با رای مردم ثبت شد.

معدود انقلاب‌هایی است که بعد از پیروزی به مردم اعتماد نمی‌کنند و در نظام آنها را نادیده می‌گیرند اما امام از روز نخست اعلام کردند قانون اساسی و مجلس باید با رای مردم تعیین شود و نیز کارگزاران با رای مردم انتخاب شوند. امام عقیده داشتند مسئولان همه کارگزار مردم بوده و مردم هدایت‌کننده و ولی‌نعمت این نظام هستند و این نکته بی‌نظیری است که در تاریخ انقلاب ثبت شده است.

*انقلاب اسلامی با سایر انقلاب‌ها به ویژه انقلاب های رخ داده در قرن بیستم که عموما انقلاب های چپ و مارکسیستی هستند، چه تفاوتی داشت؟

نکته بسیار مهمی که انقلاب اسلامی را از انقلاب مثلا روسیه و فرانسه متمایز می‌کند این است که آنها عمدتا رویکرد مادی داشتند اما بنای انقلاب در رویکرد امام بر امر ظلم‌ستیزی است نه اینکه حاکم ظالم هرچه خواست بر مملکت تحمیل کند. امام می‌گوید مردم باید تصمیم‌گیر باشند و بنابراین بحث جمهوری اسلامی را مطرح می‌کنند.

نکته دیگر بحث معنویت‌گرایی است نه فقط رفاه مردم. البته رفاه مردم نیز اهمیت بسزایی دارد اما سعادت مردم نیز مهم است.

 حاکمان حکومت اسلامی و ولی فقیه باید مردم را به سمت سعادت مادی و معنوی هدایت کنند و سعادت تنها جنبه‌های مادی نیست، نباید در این نظام به صرف سعادت مادی دین تحت‌شعاع قرار گیرد بلکه باید در عین توجه به معنویت، دین‌داری مردم نیز تقویت شود معنویت توسعه پیدا کند همچنان که آزادی‌های مشروع و دنیوی مردم نیز توسعه یابد.

بنابراین بحث معنویت‌گرایی، عدالت‌گرایی و تحقق حداکثری مبانی اسلام در جامعه است و معنویت در جهان که بحث می‌شود منظور دعوت همگانی و جهانی برای این مهم است و به تعبیر امام باید صدور انقلاب داشته باشیم.

 بحث صدور انقلاب بحث صدور فیزیکی نیست بلکه منطقی است که این منطق قابلیت عرضه به همه مستضعفان و مظلومان جهان را دارد الگویی که دیگران می‌توانند از آن استفاده کنند و لذا این الگو موجب می‌شود که تمام مستضعفان جهان رویکرد معنوی پیدا کنند و رویکرد ظلم‌ستیزی در جهان تقویت شود. بسیاری از ادیان مثل مسیحیت که در جهان تضعیف شده بودند به واسطه بحث معنویت‌گرایی امام تقویت شدند و توسعه پیدا کردند.

منظورامام در تقسیم جامعه، تقسیم اقشار ضعیف و غنی نیست بحث مستضعف و مستکبر است تقسیم امام توجه به این نکته است که افرادی در جامعه وجود دارند که مردم را به استضعاف می‌کشانند. به این ترتیب عده‌ای از مردم مستضعف هستند و عده‌ای ظالم و مظلوم، عده‌ای مستکبر و عده‌ای مستضعف و این نوع نگاه امام برای رفع این تبعیض‌ها در جامعه نگاه ارزشی و هنجاری است.

از سوی دیگر امام در بحث اسلام و دینداری اسلام ناب محمدی را مطرح می‌کند اسلامی که در خدمت مستکبران است مثل اسلام مدل عربستان و اسلام کسانی که متحجر هستند و رویکرد اصیل اسلام را درک نمی‌کنند، نیست بلکه اسلامی اصیل است بر پایه‌های مبانی و اهداف اسلام و بر همان اساس رفتار می‌کند. بنابراین روح اسلام، روح مبارزه با ظلم و بالعکس روح عدالت‌خواهی است که اگر از جامعه رخت بربندد چه بسا ماهیت حکومت اسلامی نیز تضعیف شود. این نوع معیارهای امام برای هدایت جامعه امام را از سایر حکومت‌ها متمایز می‌کند. و امام به همه مبانی نظری توجه دارند و بر اساس همین مبانی نظری ما از همه نظام‌های جهان متمایز می‌شویم.

 اما در عین حال امام به گونه‌ای رفتار کردند که این منطق نظری رویکرد عملی و قابلیت پیاده شدن در جهان پیدا کند. رفتار امام در عرصه حاکمیت به گونه‌ای بود که با مردم مانوس بودند بنابراین روحیه تشریفاتی و اشرافی‌گری نداشتند زندگی ساده‌ای را انتخاب کردند و با این شیوه الگوی دیگران بودند. به گونه‌ای است که منصب ایشان را از خدمت به مردم غافل نمی‌کند و همواره در راستای منافع اسلام و مصلحت مردم حرکت می‌کنند این چیزی است که امام را از رهبران جهان و انقلاب اسلامی متمایز می‌کند. تفاوت جمهوری اسلامی ایران با سایر انقلاب‌ها طبیعتا از اندیشه جامع و کامل امام بر می‌آید.

*مرزبندیهایی که امام با گروههای التقاطی و مارکسیستی و لیبرال داشتند به چه شکل بود؟

امام بر اساس نوع نگاهی که برای اداره کشور داشتند دخالت نمی‌کردند به کارگزاران تفهیم و اعتماد می‌کردند تکفرهای موجود در جامعه را می‌پذیرفتند اختلاف‌نظرها را در محدوده اداره جامعه قبول می‌کردند.

اما فراتر ازاین تکفرهایی که در داخل دین اسلام است این تکفرهایی که موجب تضعیف نظام می‌شوند یا موجب تضعیف باورهای مردم می‌شود را نه باور داشتند و نه تحمل می‌کردند. از همان آغاز انقلاب امام به سازمان منافقین اعتماد نداشتند و منافقین را گروه‌های التقاطی فرض می‌کردند که ریشه در باورهای کمونیستی دارند.

از یک طرف نیز اسلام لیبرال که باوری به شریعت ندارد اسلامی که حدود و قصاص در اسلام را بر نمی‌تابد اسلامی که خواهان آزادی‌های حداکثری قبیح در جامعه است را نیز قبول نداشتند و با این گروه‌ها تعاملی نداشتند.

طبیعتا مرزبندی امام با گروه‌ها از یک طرف گروه‌های خودی و داخل نظام در سایه اسلام ناب است که امام حداکثر تفاهم را با آنها داشتند و این تکفر را به رسمیت می‌شناختند آنها را ولی‌نعمت فرض می‌کردند. اما در خارج از مرزهای اسلام ناب چه در بعد افراط چه در بعد تفریط، چه آنهایی که تلقی متحجرانه از اسلام داشتند چه آنهایی که تلقی لیبرالی و تلقی سوسیالیستی امام به‌مثابه راهبر و معمار و هدایت‌کننده این نظام سیاسی یا آنها را نقض کردند یا اجازه ورود به نظام سیاسی ندادند و البته با هشدارها و تبیین‌های امام در درازمدت از صحنه هدایت جمهوری اسلامی ایران کنار رفتند.

 اما این اندیشه همچنان وجود دارد و می‌خواهند در جامعه حضور حداکثری داشته باشند و قصد دارند مردم را به سمت خودشان جذب کنند البته هشدارها و راهبری‌های رهبر انقلاب در این خصوص بسیار تاثیرگذار است و هشدار و بیداری روحانیت پیروان امام که  در مسیر امام حرکت می‌کنند در این‌باره بی‌تاثیر نیست.

حکومت‌های سکولار در عصر حاضر به‌ویژه نظام‌های لیبرال و دموکراسی، اهداف و به‌تبع کارکردهای آن‌ها تنها به اموری مانند رفع نیازهای مادّی شهروندان و تأمین رفاه آنان محدود می‌شود. و اصولاً وظیفه حکومت‌ها را در محدوده نظم عمومی، رفع نزاع‌های احتمالی، تضمین آزادی‌های سیاسی، تأمین رفاه مطلوب مادی و ایجاد بستری برای برخورداری مساوی همگان از امکانات جامعه، معنا می‌کنند. در این نظام‌های سیاسی، چون حاکمان، منتخب و برگزیده مردم برشمرده می‌شوند و مشروعیت حکومت در گرو رأی و نظر مردم است، لذا حاکمان تنها وکیل مردم محسوب شده و اهداف حکومت نیز تنها در محدوده خواست و اراده مردم است.

از سوی دیگر، حکومت‌های دینی که ارزش حکومت را نه در ذات آن بلکه در گرو کارکردها و تحقق اهداف دین و ارزش‌های فرامادی در جامعه از سوی حکومت می‌دانند با رد نظریه «دولت حداقلی» علاوه بر غایات نظام‌های سکولار در رفع نیازمندی‌های مادی شهروندان، حجم وسیعی از غایات مرتبط با اموری چون خیر، سعادت، اخلاق و معنویت شهروندان جامعه را که در نظام‌های غیردینی، از قلمرو اهداف و وظایف دولت خارج و به حریم خصوصی افراد مرتبط دانسته می‌شود را بر عهده می‌گیرند.

در جمهوری اسلامی در محدوده قوانین اسلامی و با توجه به مصالح جامعه هم آزادی مذهبی وجود دارد و هم آزادی سیاسی، هم آزادی بیان و هم آزادی عقیده و ... در نظام اسلامی اقلیت‌ها و پیروان سایر مذاهب آزاد هستند تا به آیین و معتقدات خویش پایبند باشند و به برنامه و راه و روش خود عمل کنند. در انقلاب فرانسه رهبران انقلاب گام‌هایی در جهت جدایی کامل سیاست از دین یعنی سکولاریسم برداشتند و در انقلاب روسیه با عناد و ضدیت شدید با دین با آن برخورد کردند و دین را افیون توده‌ها معرفی نمودند اما در انقلاب اسلامی ایران بازگشت به دین و اسلام، روح و اساس انقلاب است و در واقع یکی از شگفت‌انگیزترین و پیچیده‌ترین ویژگی‌های انقلاب اسلامی بعد دینی آن است. و همین ویژگی یعنی بازگشت به دین یکی از مهم‌ترین فصول ممیز انقلاب اسلامی از تمامی جهان است.

ماهیت انقلاب اسلامی یک پدیده منحصربه‌فرد است چرا که تمام انقلاب‌ها از جمله انقلاب فرانسه و روسیه می‌خواستند یک جامعه بهتر از نظر مادی برای انسان بسازند و هدف آنها تولید ثروت بیشتر و توزیع این ثروت در میان مردم بود اما انقلاب ایران دارای اهدافی متعالی‌تر و برقراری نظام الله و حاکمیت خداست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.