به گزارش قدس آنلاین به نقل از ویژه نامه بیت المقدس؛ عراق سرزمین کودتاها و جنگهاست، درستی این گزاره را، به ویژه با نگاهی به تحولات نیم قرن اخیر این کشور میتوان اثبات کرد.
دیکتاتورهایی که یکی بعد از دیگری، با تکیه بر نیروی نظامی و خشونت بیحد و مرز، چند صباحی قدرت خود را حفظ کردهاند، فقر گسترده و عقبماندگی ناشی از بیکفایتی حاکمان و البته فریادی خاموش در زیرمتن جامعه که همواره در کمین فرصتی برای تجلی و خودنمایی بوده، تصاویر عمدهای است که در یک قرن اخیر، از عراق در ذهن جهانیان شکل گرفته است.
حزب بعث، به عنوان عامل بسیاری از معضلات تاریخی ملت عراق که تا امروز نیز گریبانگیر آنهاست، از قاعده سایر حکومتهای مستبد این سرزمین مسثتنی نبوده و در 1967، با تکیه بر نیروی نظامی و کودتا علیه عبدالرحمن عارف، قدرت را در دست گرفت.
اما دوران سیطره حزب بعث و به ویژه صدام حسین، از حیث ظلمهای مستقیم و غیر مستقیمی که نه تنها بر ملت عراق، بلکه سایر ملتهای منطقه روا داشته شد، در نوع خود، بسیار نادر است.
یکی از بزرگترین جنایتهای این رژیم، سرکوب خونین خیزشی است که با نام «انتفاضه شعبانیه» در خاطره جمعی مردم عراق، همواره زنده خواهد ماند.
نکته قابل توجه آن است که علیرغم وسعت جنایتی که به منظور سرکوب انتفاضه شعبانیه از سوی جنایتکاران بعثی صورت گرفته، اما نه تنها هیچگاه واکنش جدی جهانی علیه اقدامات صدام را به همراه نداشت، بلکه حتی سهم عادلانهای از توجه رسانهها و افکار عمومی، نسبت به سایر موارد مشابه، نصیب این خیزش تاریخی و خونین ملت عراق نشد.
در پی حمله آمریکا و متحدانش به ارتش صدام پس از حمله عراق به کویت و در هم شکستن تحقیرآمیز خطوط دفاعی آن، بازوی نظامی حزب بعث، برای اولینبار بعد از جنگ ایران، دچار ضعف بنیادی شده و تا حد زیادی از کار افتاد.
تصاویر تانکهای سوخته در اطراف جادهها، گروههای نامنظم سربازان و نیروهایی که حتی در زمان عقبنشینی، به طور مداوم زیر حملات هوایی جنگندههای آمریکایی در حال نابودی بودند، بیش از هر چیز، مفهوم فروپاشی ماشین نظامی صدام را به اذهان منتقل میکرد، بازویی که از قضا، تنها عامل حفظ وضعیت موجود و جلوگیری از حرکتهای مردمی، علیه دیکتاتوری بعثی بود.
به این ترتیب، تمام بخشهای جامعه عراق، آماده ظهور اولین نشانه از مقابله ملی با دیکتاتوری صدام بودند، تا به صحنه آمده و صدای فریاد خود را، علیه ماشین سرکوبگر حزب بعث، که حالا بیش از هر زمان دیگری تضعیف شده بود، بلند کنند.
این جرقه تاریخی را، سربازی جوان، با شلیک یک گلوله تانک انجام داد. او در اول مارس 1991 (مصادف با ماه مبارک شعبان)، در حالی که همراه با سایر نظامیان شکست خورده و تحقیر شده عراقی، در حال بازگشت از کویت به سوی بغداد بود، در میدان سعد شهر بصره، ناگهان به سوی تصویر صدام حسین که بر روی دیواره بیرونی یک ساختمان به چشم میخورد، شلیک کرد.
شلیک تاریخی این گلوله، مقدمهای بود بر هجوم مردم به خیابانهای شهر بصره؛ به این ترتیب مراکز پلیس، پایگاههای حزب بعث و استانداری، یکی پس از دیگری، تنها در کمتر از سه روز سقوط کرد و بصره به عنوان کانون خیزش مردم عراق، از زیر حاکمیت حزب بعث آزاد شد.
خروش مردم عراق و به ویژه شیعیان این کشور، بلافاصله از حدود بصره فراتر رفته و در مدت زمان اندکی، نجف، کربلا، ناصریه، عماره، دیوانیه، دیالی و حله را نیز فرا گرفت.
از سوی دیگر، کردها در شمال عراق نیز با حرکت شیعیان این کشور همراه شده و کنترل شهرهای سلیمانیه، اربیل و کرکوک را از دست صدام خارج کردند.
به این ترتیب، در کمتر از 5 روز، 14 استان عراق، از زیر سلطه حزب بعث خارج شده و آنچه شهید آیتالله صدر سالها قبل، «انقلاب مبارک اسلامی» نامیده بود، رسما آغاز شد.
مرجعیت شیعه که در سایه ضربات سخت صدام بر پیکره خود، تا حد زیادی دچار آسیب شده بود، با درک صحیح از موقعیت تاریخی که در آن قرار گرفته، بلافاصله وارد صحنه شد و آیتالله خوئی، با صدور چند بیانیه و فرمان، رهبری انتفاضه ملت عراق، برای مقابله با دیکتاتوری وحشت حزب بعث را در دست گرفت.
اقداماتی نظیر حمایت علنی از انتفاضه مردم، تعیین هیئتهای اجرایی به منظور رسیدگی به امور مناطق آزاد شده، صدور فتوای تحریم خرید و فروش کالاهای به غنیمت گرفته شده از کویت و همچنین نامه ملامتآمیز به بوش پدر، از جمله اقدامات تاریخی آیتالله خوئی، به شمار میآید که به بهترین وجه ممکن، این خیزش مردمی را راهبری کرده و وظیفه تاریخی خود را انجام داد.
با گذشت چند روز از انتفاضه مردمی، حامیان پیشین صدام و به ویژه آمریکا، واقعیت موجود در جامعه عراق را درک کردند؛ برخلاف انتظار آنها، خیزش مردم در عراق، بسیار فراتر از اعتراضات شهری به شکست در جنگ کویت و تبعات اقتصادی ناشی از آن بود.
به عبارت دیگر، تمامی این تحولات، به مثابه جرقهای، زمینه را برای خیزش تاریخی اسلام سیاسی و روحانیت شیعه، فراهم کرده بود؛ امری که از دید قدرتهای غربی، به مراتب خطرناکتر از اقدامات جنونآمیز صدام در سطح منطقه به حساب میآمد.
بر این اساس، توانبخشی به بازوی از کار افتاده ارتش صدام، به طور فوری در دستور کار آمریکا قرار گرفت و اولین حرکت عملی در این زمینه، چراغ سبز بوش پدر، برای ناددیه گرفتن قطعنامه 670 شورای امنیت سازمان ملل بود.
به موجب این قطعنامه و با هدف جلوگیری از سرکوب اعتراضات مردمی علیه صدام، نیروی هوایی ارتش عراق اجازه هیچ فعالیتی در آسمان این کشور را نداشت. کان کافلین در کتاب «صدام؛ زندگی مخفی»، نوشته است: در سایه احساس نگرانی آمریکا از تحرکات شیعیان در جنوب عراق، زمینه برای استفاده ارتش عراق از هلی کوپتر فراهم شد، این اقدام با بهانه تخریب راههای ارتباطی میان عراق و کویت و ضرورت انتقال سربازان با هلیکوپتر صورت گرفت!
به این ترتیب، ماشین سرکوب و جنایت صدام باری دیگر با چراغ سبز آمریکا و در مقابل چشمان جامعه جهانی، با محوریت گارد ریاست جمهوری حزب بعث، به راه افتاد.
نگاهی به نحوه عملکرد نیروهای نظامی زیر نظر صدام علیه استانهایی که به دست برخی از شهروندان عراقی آزاد شده بود، نشان میدهد مناطقی همچون بصره، نجف و کربلا، از دید فرماندهان نظامی حزب بعث، عملا به عنوان موقعیتهای نظامی یک کشور متخاصم در نظر گرفته شده بود، به گونهای که از هیچ جنایت نظامی علیه این مردم بیدفاع دریغ نکردند.
ارتش صدام، در زمان مقاومت شعیان جنوب عراق، به ویژه در نجف و کربلا، در موارد متعددی از تسلیحات شیمیایی، بمبهای فسفری و حتی موشک اسکاد، استفاده کرد.
سرانجام بعد از حدود یک ماه، تانکهای ارتش، در حالی که پرچمهایی با شعار «لا شیعه بعد الیوم» به همراه داشتند، وارد شهرهای مقدس شیعیان شده و در تمامی آن مناطق، دست به کشتار جمعی زدند به طوریکه گفته میشود در جریان انتفاضه شعبانیه، حدود 300 الی 500 هزار نفر به شهادت رسیدند.
امروزه به سختی میتوان خانودهای عراقی، به ویژه از شیعیان این کشور یافت، که صدام دستکم یکی از اعضای آنان را به شهادت نرسانده باشد.
فضای شهرهایی مانند نجف و کربلا بعد از ورود نیروهای گارد ریاست جمهوری، مانند قبرستانهای عمومی شده و بسیاری از مناطق آن، از جمله حرمین شریفین در کربلا و مرقد مطهر علوی در نجف، مورد حمله وحشیانه قرار گرفته بود.
آمریکا در جریان انتفاضه شعبانیه، در حالی از صدام پشتیبانی کرد، که تنها چند روز قبل از آن، احتمال پیشروی نیروهای ائتلاف به سوی بغداد و تلاش برای دستگیری شخص صدام از سوی آمریکا مطرح بود.
بر این اساس، شاید بتوان گفت، اصلیترین میراثی که از انتفاضه شعبانیه در خاطره جمعی مردم عراق و تمامی ملتهای منطقه به جا مانده آن است که ظهور اسلامی سیاسی در صحنه عمل، مهمترین تهدید برای غرب و منافع نیروهای وابسته به آن به حساب میآید، به طوریکه با گذشت تنها چند روز، حاضر است جنگ را با دشمن خود متوقف کرده و به حمایت از آن بپردازد!/
انتهای پیام
سیاوش فلاح پور
ویژه نامه بیت المقدس دوشنبه هرهفته ضمیمه روزنامه قدس منتشر می شود.
نظر شما