۳۰ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۰
کد خبر: 564158

چند روز پیش در حال تماشای کتاب‌های داخل یک ویترین کتاب فروشی در نزدیک دانشگاه تهران بودم. مرد روستایی جوانی کنارم ایستاد.

قدس آنلاین- چند روز پیش در حال تماشای کتاب‌های داخل یک ویترین کتاب فروشی در نزدیک دانشگاه تهران بودم. مرد روستایی جوانی کنارم ایستاد. چهره ساده نجیب، پاک، محترم و بی‌آزاری داشت. با ادب گفت: «دو روز است چیزی نخورده‌ام، گرسنه هستم، فقط به من کمک کنید یک نان بخرم».

من از آخرین بهای نان خبر ندارم، زیرا خانواده تلفن می‌کنند و نان می‌آورند. روزی از سرایدار خانه پرسیدم، او گفت: «نان خشخاشی سنگک در محله ما ۲۰۰۰ تومان، بزرگ خشخاشی ۳۰۰۰ تومان، نان لواش دانه‌ای ۲۷۰ تومان (نازک به اندازه یک لقمه)، نان تافتون دانه‌ای ۴۰۰ تومان، نان بربری دانه‌ای ۱۰۰۰ تومان» جالب اینکه قیمت گذاری مورد قبول اتحادیه نانوایان نیست. حق هم دارند. آن‌ها می‌گویند سه سال است اجازه ندارند قیمت نان را افزایش دهند، بنابراین نانوایی‌ها ضرر می‌کنند. هر روز بهای آب و برق و گاز و مخابرات افزایش می‌یابد، اجاره محل نانوایی هر سال از سوی موجر بالا می‌رود. نرخ بیمه را بالا می‌برند، اما چون نان قوت اصلی مردم ایران است نباید بهای آن افزایش پیدا کند.

خواستم ۵۰۰ تومان یا ۱۰۰۰ تومان یا ۲۰۰۰ تومان به آن جوان کمک کنم، خجالت کشیدم و ۵۰۰۰ تومان دادم اما باز هم خجالت کشیدم که با آن ۵۰۰۰ تومان خریدن پنیر برایش میسر نیست. ده هزار تومان دادم و از او خداحافظی کردم و از تماشای ویترین کتابفروشی چشم پوشیدم. رفت و دو نان سنگک خرید و لقمه لقمه شروع به خوردن کرد. خودم دیدم.

چندین سال پیش دولت قبلی (نهم و دهم) در ازای گران کردن بسیاری از مایحتاج مردم تصمیم گرفت به تبعیت از بسیاری از کشورها و با توجه به نظر عده‌ای از اقتصاد دانان در ازای گران کردن چندین قلم از مایحتاج مردم بخشی از اضافه دریافتی‌ها را به عنوان یارانه به عموم شهروندان کشور برگرداند. رئیس دولت قبل در بیانیه‌هایی که در فضای مجازی زیر عنوان گزارش جمهور یک تا جمهور ۶ نشر می‌یابد، دلایل تخصیص یارانه را شرح می‌دهد و آن را حق مردم می‌داند و می‌گوید، یارانه ۴۵ هزار تومانی از بودجه دولت نبوده و پول مردم است، در ازای گران کردن سوخت و بهای نان و همه مایحتاج مردم و تازه تمام آن اقلامی که گران شده‌اند به مردم برنمی‌گردد و معلوم نیست به کجا رفته است.

هیچ کس جواب گفته‌های او را نمی‌دهد. آمده‌اند بتدریج یارانه‌ها را حذف کرده‌اند و درحال حذف کردن بقیه هستند. شکایات و ناله‌های طبقات ضعیف را در جراید می‌خوانید که با تشریح وضعیت خود از حذف یارانه‌هایشان می‌نالند.

چندی پیش رئیس دولت گفت، طی چهار سال گذشته حقوق بازنشستگان دو برابر شده است، در حالی که این طور نیست. من با نهایت افتخار و سربلندی می‌گویم اصلاً چنین اتفاقی روی نداده و قرار است حقوق بازنشستگان به صورت پلکانی و طی پنج سال آینده که عده زیادی از بازنشستگان شربت مرگ را خواهند نوشید، کم‌کم افزایش یابد.

تمام آمار و نرخ‌های کاهش تورم که موردی ارائه می‌دهند، ساختگی و غیرقابل اطمینان است.

وقتی آن مرد جوان روستایی از من پول یک نان را می‌طلبد به یاد داستان تیره بختان، اثر جاودانی ویکتور هوگو افتادم که شک دارم یک نفر از وزرای این کابینه آن را خوانده باشد. ژان والژان کارگر جوان فرانسوی است که در دهه‌های اول قرن نوزدهم از فرط گرسنگی یک نان می‌دزدد. به خاطر آن سال‌ها به زندان می‌افتد و پس از انسانیت و مهربانی و تلطف یک کشیش شریف از راه دزدی و تباهی بازمی‌گردد و به انسان شرافتمندی تبدیل می‌شود و صاحب کارخانه‌ای می‌شود و از طریق کار و تلاش، شهروندان اجتماع را زیر چتر پشتیبانی خود قرار می‌دهد.

 در کشور ما به شهادت اخبار و حوادث جراید عده‌ای هم ژان والژان تبهکار شده‌اند؛   عده‌ای جوان بی پول و محروم و گرسنه که نمی‌توانند یک پرس نان و کباب، یک پرس پیتزا و یک شکم سیر هر غذایی بخورند. به زندان می‌افتند و بعد هم باندهای بزرگ‌تر و مجرب‌تر راه اندازی می‌کنند. بسیاری از خلافکاران فاقد پیشینه قضایی و جزایی هستند و کار پلیس برای یافتن آنان بسیار دشوار است. بسیاری از حومه تهران داخل شهر می‌آیند. چندی پیش دو پسر جوان تلفنی سفارش پیتزا به مغازه پیتزافروشی دادند. راننده پیک موتوری را به داخل کوچه تاریکی کشاندند. پیتزاها را که ۱۰ پرس بود از او گرفتند. کتک مفصلی به او زدند، موتورسیکلت و موبایلش را از او گرفتند. فرارش دادند و به کوچه تاریک‌تر دیگری رفتند و با اشتهای کامل پنج نفری ۱۰ پیتزا و ۱۰ نوشابه سفارش داده شده را خوردند و نوشیدند و متفرق شدند و چند روز بعد پیک موتوری توانست موتورسیکلت و گوشی تلفن همراه شکسته و خرد شده خود را در کوچه‌ای دیگر پیدا کند. آن پنج جوان در عمر خود انگار پیتزا نخورده و طعم آن را نچشیده بودند.

پریروز زنگ آپارتمان‌های ساختمان مسکونی ما را که ۱۴ باب است زدند، معلوم شد از شرکت آب آمده‌اند، می‌خواهند کنتورهای جدید آب نصب کنند.

یکی از ساکنان ساختمان پرسید برای چه کنتورها را عوض می‌کنید و هزینه آن چقدر است. طرف جواب داد هزینه کنتور ۴۰۰۰ تومان است، اما از شما هزینه‌ای دریافت نمی‌شود زیرا این کنتورها دقیق‌تر از کنتورهای سابق است. کنتورها را از ترکیه خریده‌اند! سرایدار آمد و گفت: او می‌گوید قرار است آب بها دو برابر شود و این کنتورها را برای این منظور مجانی نصب می‌شود، ولی بهایش را در فیش‌های بعدی دریافت می‌کنند. از خود پرسیدم درآمد اکثریت مردم ایران معلوم و مشخص است. این دولت هم می‌داند که میلیاردها پورشه و فراری و مازارتی سوار و ویلانشین زعفرانیه و فرمانیه و کامرانیه و لواسان عده مشخصی هستند. بیشتر مردم ایران زیر خط فقر هستند. چرا این قدر بر مردم فشار وارد می‌کنند و اجحاف روا می‌دارند؟ مگر این همه مناظر وحشتناک فقر و نداری مردم را نمی‌بینند؟ چرا حقوق‌ ۱۰ تا ۲۰ تا۵۰ میلیون تومانی به آقازاده‌ها و وزیران و مدیران خود می‌دهند؟ راستی اهداف این دولت از این همه ناراضی کردن مردم چیست؟

من از کودکیم نان تافتون ۲ ریالی، نان لواش یک قرانی، نان بربری ۵/۲ ریالی و نان سنگک ۵/۳ ریالی را به یاد دارم. در سال ۱۳۵۶ نان لواش ۵ قران، نان تافتون ۸ قران، بربری یک تومان و سنگک یک تومان یا حداکثر ۲ تومانی بود. بهای نان هر از چند سال افزایش می‌یافت.

نان که قوت چند هزار ساله مردم ایران است، همیشه در دسترس بود؛ هرکس می‌توانست نان و پنیری به دست آورد و میل کند.

برنج در سال ۱۳۵۶ کیلویی ۴ تومان بود. اکنون به کیلویی ۱۰۰۰۰ تومان تا ۱۵۰۰۰ تومان رسیده است و حتی برنج وارداتی آرسنیکی هم تقلب کرده به جای ۴۰۰۰ تومان بالای ۷۰۰۰ تومان حتی تا ۱۰۰۰۰ تومان می‌فروشند. هر چقدر پلیس گشتی خودرو و موتوری و دوچرخه‌ای افزایش یابد فایده‌ای ندارد، زیرا گرسنگی و فقر و ناامیدی ایمان و شرافت را از آدمی دور می‌کند و از قدیم گفته‌اند شکم گرسنه، ایمان ندارد.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.