مردم نمی‌دانستند که فردا در خیابان چه چیزی در انتظارشان است. شنبه عصر قرار گذاشتند که فردا صبح دوباره جمع شوند و تظاهرات کنند. اما همان لحظه در پادگان مشهد داشت اتفاقاتی می‌افتاد که هیچ‌کس در جریانشان نبود.

به گزارش گروه سیاسی قدس‌آنلاین،  در انقلاب اسلامی ایران، روزهای خونین کم نداریم که سربازان ارتش رژیم شاهنشاهی پا روی وجدان و شرف و ایرانی بودن خودشان گذاشتند و به روی هموطنانشان تیراندازی کردند و آن‌ها را به خاک و خون کشیدند. ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ تبریز، ۱۹ دی قم، ۱۷ شهریور تهران. این‌ روزها ماندگارترین جنایت‌های رژیم پهلوی است که بعید است هیچ‌وقت از ذهن مردم ایران پاک شود. مخصوصا آن‌هایی که با چشم خودشان دیده‌اند که سربازان شاهنشاهی با مردم بی‌دفاع و بی‌گناه چه کرده‌اند. یکشنبه خونین مشهد در ۱۰ دی ۱۳۵۷ هم از آن روزهای غمبار فراموش‌نشدنی برای مشهدی‌هایی است که انقلاب را درک کرده‌اند و هنوز پس از گذشت ۴۰ سال وقتی خاطرات آن روز را دوباره تعریف می‌کنند، آدم متعجب می‌ماند که نظامیان پهلوی این همه قساوت قلب را از کجا آورده بودند. چه‌طور می‌شود که چشمشان را ببندند و روی زن و بچه مردم تفنگ بکشند و تیراندازی کنند. آن‌چه در ادامه می‌خوانید روایت‌هایی از این روز تلخ در شهر مشهد است.

■ تظاهرات برای همبستگی با کارکنان استانداری

دی ماه ۱۳۵۷ در مشهد پر از حادثه است. ششم دی‌ ماه خبر رسید که کارکنان استانداری مشهد به انقلابیون پیوسته‌ و در این اداره تحصن کرده‌اند. سران انقلاب در مشهد یعنی آیت‌الله خامنه‌ای، هاشمی‌نژاد و طبسی تصمیم می‌گیرند برای جلوگیری از تعرض ارتشی‌ها به آن‌ها روز ۹ دی با جمعی از مردم به استانداری بروند. خبر به گوش مردم رسید و صبح روز ۹ دی جمعیت زیادی از میدان شهدا به سمت حرم راه افتاد، اما بر خلاف راهپیمایی‌های دیگر، مقصد آن روز استانداری بود. مقام معظم رهبری در خاطراتشان تعریف می‌کنند: «در راهپیمایی روز نهم دی‌ماه، قرار شد مقصد راهپیمایی بر خلاف معمول، این دفعه باغ استانداری باشد. جمعیت از بالاخیابان [خیابان شیرازی] به طرف فلکه آب [میدان بیت‌المقدس] حرکت کرد و از آن‌جا وارد خیابان عریض تهران شد. اوج و شکوه راهپیمایی در خیابان تهران را هرگز فراموش نمی‌کنم. در این خیابان ۶۰ متری، تقریباً جمعیت موج می‌زد و علما پیشاپیش جمعیت بودند. من نگاه کردم و دیدم خیلی از علمایی که تا آن روز دیده نمی‌شدند، در جمع راهپیمایان حضور داشتند. جمعیت با یک نظم واقعاً شگفت‌آوری، مانند کوهی آرام، مثل یک قطار عظیم، به سمت استانداری در حرکت بود.» راهپیمایان که به داخل استانداری رفتند، تانک‌ها در مقابل استانداری مستقر و مردم اطراف تانک‌ها جمع شدند و شعار می‌دادند: ما به شما گل دادیم، شما به ما گلوله. آن‌ها روی تانک‌ها و نفربرها رفته و فریاد می‌زدند: به گفته خمینی، ارتش برادر ماست. بزودی ‌ای شه جلاد سرت را می‌دهیم بر باد. تعدادی از ارتشی‌ها با مردم اعلام همبستگی کردند. خیلی از این اعلام همبستگی و شعار به نفع ارتش نگذشته بود که تانک‌ها و ارتشی‌ها به سمت مردم شلیک کردند. تنها کاری که از دست مردم در آن گیرودار برمی‌آمد، فراربود. خیلی‌ها شهید شدند، اما برخلاف دیگر راهپیمایی‌ها صف مردم متفرق نشد و راهپیمایی مثل قبل ادامه پیدا کرد. یکی از دردآورترین اتفاقات آن روز این بود که در چهارراه لشکر، تانکی که پس از تیراندازی به مردم و شهید و مجروح‌کردن چند نفر، قصد فرار به سمت خیابان عدل‌خمینی را داشت، وارد صف تظاهرات کنندگان شد پنج نفر از بانوان را به شهادت رساند و خودروهای پارک شده در حاشیه خیابان را هم متلاشی کرد. گروهی از نظامیان هم که وفادار به رژیم شاه بودند، به فرماندهی سرهنگ کلامی، مردم را به گلوله بستند. درگیری در حوالی چهارراه لشکر پس از آغاز تیراندازی مستقیم نظامیان شدیدتر شد. تعدادی از انقلابیون خود را به هر شکل ممکن، به سرهنگ کلامی رساندند و او را کشتند.

■ انتقام خون‌های به ناحق ریخته شده

عصر ۹ دی اوضاع وخیم شد. خون مردم از وحشیگری نیروهای شاهنشاهی به جوش آمده بود. آیت‌الله خامنه‌ای در بخشی از خاطراتشان می‌گویند: «ما در مسجد کرامت بودیم و با تلفن و تماس و ارتباط با افراد، با جریان‌ها ارتباط داشتیم. به نظر می‌رسید که یک حرکت حساب نشده و غیرقابل کنترلی در جریان است. مردم به چند کلانتری حمله کرده و آن‌ها را به آتش کشیده بودند و بعضی جاها هم اجتماعات مردمی برپا شده بود.» مردم بدون هماهنگی به خیابان‌ها ریختند و شروع کردند به گرفتن انتقام خون شهدای صبح. برخی مراکز دولتی و وابسته به دولت به آتش کشیده شد، چند تن از ساواکی‌ها و مأموران شاه به مجازات اعمالشان رسیدند. مردم که تعدادی از عزیزانشان در این درگیری‌ها به شهادت رسیده یا مجروح شده بودند، در بیمارستان امام رضا(ع) تجمع کردند تا از وضعیت آن‌ها خبری کسب کنند. تانک‌ها دوباره وارد خیابان بهار شدند و با عبور از روی نرده‌های بیمارستان، به سمت مردم تیراندازی کردند و تعداد زیادی از انقلابیون به شهادت رسیدند. اوضاع از دست مردم و گروه‌های انقلابی خارج شده بود و خیلی از گروه‌هایی که اصلاً هیچ نسبتی با این ماجرا نداشتند، وارد عمل شده بودند و هرکار دلشان می‌خواست می‌کردند. رهبری در خاطراتشان می‌گویند: «آن شب ما منزل آقای شیرازی بودیم. پسر ایشان با اویسی [فرمانده نیروی زمینی و گارد شاهنشاهی] تماس گرفت. با هم صحبت کردند. ایشان به اویسی گفت که آقا [آیت‌الله العظمی شیرازی] به شدت از عملیاتی که فرماندهان نظامی در این شهر انجام داده‌اند، ناراحت هستند. اویسی با لحنی بسیار تند گفت: من شدت عمل را بیشتر خواهم کرد و می‌گویم همه را بکشند. او با کمال وقاحت به جای اینکه عذرخواهی کند و یا وعده‌ای بدهد و یا ملایمتی نشان بدهد، گفت که من شدت عمل به خرج خواهم داد و به این صورت تهدید کرد.»

■ بکشید تا کشته نشوید

مردم نمی‌دانستند که فردا در خیابان چه چیزی در انتظارشان است. شنبه عصر قرار گذاشتند که فردا صبح دوباره جمع شوند و تظاهرات کنند. اما همان لحظه در پادگان مشهد داشت اتفاقاتی می‌افتاد که هیچ‌کس در جریانشان نبود. اویسی از تهران دستور داده بود که در مشهد یک کشتار فراگیر راه بیندازید. بعضی‌ها هم می‌گویند که کلاه‌سبزهای خسروداد شبانه خودشان را به مشهد رساندند تا در عملیات سرکوب شرکت داشته باشند. صبحگاه، در پادگان لشکر ۷۷، پرچم کینه و انتقام بالا رفت. فرماندهان فیلم و عکس‌های نظامیان کشته شده دیروز را به سربازان، درجه‌داران و افسران نشان دادند و به آن‌ها القا کردند که آنچه پیش روی آن‌هاست همین سرنوشت است؛ پس بکشید تا کشته نشوید. وجود نظامیان در دهم دی‌ماه لبریز از انتقامی بود که در خیابان‌های مشهد تخلیه شد.  

■ به سمت هر جنبنده‌ای شلیک می‌کردند

حجت الاسلام سید محمد کاشف حسینی، در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: «سربازان و درجه‌داران با دستور فرماندار نظامی، دیگر دنبال بهانه‌ای نمی‌گشتند. نیاز به صفوف فشرده راهپیمایان نداشتند؛ با اسکورتی منظم، در شکل کارناوال مرگ حرکت کردند و پادگان را به قصد آدم کشی بی سابقه و به راه اندازی جوی خون تاریخی ترک نمودند. تانک‌ها در جلو قرار داشتند، نفربرها پشت سر و نعش‌کش‌ها به دنبالشان پیش می‌رفتند. به محض اینکه از پادگان خارج شدند، آتش گشودند، هر که را در خیابان و کوچه دیدند، به رگبار بستند و هیچ کس از گلوله دژخیمان در امان نماند. در چهارراه نادری (چهارراه شهدا) و خیابان‌های اطراف حملات سختی انجام شد. در جاهای مختلف شهر، همین طور برخورد با مردم انجام گرفت و هر کجا اجتماعی دیده می‌شد، با حرکت مسلحانه و بسیار خشن با مردم رفتار می‌کردند».

مأموران رژیم، به سمت هر جنبنده‌ای شلیک می‌کردند. تجمع انقلابیون مقابل باغ ملی و میهمانسرای ارتش، با آتش سنگین مسلسل‌ها متفرق شد. سیل مجروحان و کشته‌شده‌ها بود که به سمت بیمارستان امام رضا(ع) می‌رفت. نظامیان این‌قدر وحشی شده بودند که حتی به سمت خودروهای پارک شده هم شلیک می‌کردند. رهبر معظم انقلاب درباره این روز خونین مشهد می‌گویند: «آن روز، روز عجیبی بود. خبرهایی که می‌رسید، نشان‌دهنده کمال وحشی‌گری و جنایت دستگاه [حاکم] بود. از جمله خبرها این بود که ماشین‌های ارتشی در خیابان‌ها راه افتاده‌اند و هر جا صف نفت یا صف نان که آن روزها زیاد دیده می‌شد [می‌دیدند]، به رگبار می‌بستند. [در] چهارراه نادری(شهدا) و خیابان‌های اطراف، حملات سختی انجام شد». ساعت ۱۱ ظهر هم سرهنگ فریدونی با تانک‌هایش به خیابان شیرازی رسیدند و دوباره کشتار به راه انداختند. درست در مقابل خانه آیت‌الله شیرازی ۱۴ نفر به شهادت رسیدند. همزمان دستگیری گسترده مردم هم آغاز شد؛ مرد، زن، کودک، پیر و جوان برای مأموران فرقی نداشت؛ همه آن‌ها بازداشت و به مکان نامعلومی برده می‌شدند. آن‌ها برنامه داشتند که شبانه به خانه سران انقلابی مشهد حمله کنند و یا آن‌ها را به شهادت برسانند، یا اینکه دستگیر و تبعیدشان کنند که نتوانستند. بعدازظهر دهم دی‌ماه ۱۳۵۷ مشهد به یک شهر جنگ‌زده شبیه بود.

■ کسی نمی‌داند تعداد کشته شده‌ها چند نفر است

متأسفانه هنوز بعد از ۴۰ سال آمار دقیقی از کشته شده‌های نهم و دهم دی‌ماه وجود ندارد و چون روزنامه‌ها در آن روزها اعتصاب کرده بودند، حتی یک خبر درست از این واقعه مخابره نشده است. روزنامه آفتاب شرق در یکی از شمارگان خود تعداد کشته شده‌های روز نهم دی در خیابان بهار و مقابل استانداری را ۳۷ نفر و تعداد شهدا در بیت شیرازی را ۲۴نفر اعلام کرد. در نقل دیگری که خیلی اصل و اساس درستی ندارد، گفته می‌شود تنها در روز دهم دی ۳۰۰۰ کشته و ۲۰۰۰ زخمی و در نهم دی ۲۰۰ کشته و ۴۰۰ نفر زخمی شدند. بر اساس اسناد ساواک در درگیری‌های روز دهم دی ۱۷۰ نفر کشته و تعدادی زخمی شدند. در گزارشی از شیخان به مرکز تعداد کشته شدگان در روز نهم، ۲۰ نفر قید شده است. رادیو لندن فقط اعلام کرد که چند صد تن کشته شده‌اند. دولت تعداد تلفات را فقط ۶۳ نفر و بعد تا ۱۰۹ نفر اعلام نمود؛ البته این تنها آماری بود که به بیمارستانها داده شده بود، ولی از آمار کشته‌های خیابانی که توسط کامیونهای ارتشی به بهشت رضا انتقال می‌یافتند، خبری در دست نیست. با این‌حال آماری که شاید نزدیک به واقعیت باشد و خیلی از بزرگان آن روز مشهد آن را کم و بیش تأیید کرده‌اند، بیش از ۳۰۰ کشته است.  

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.