نازخاتون
-
دخترهای مردم
حواست ششدانگ به من باشد
چندروز است مهمان داریم. مادربزرگ مهمان ماست. مادر راه میرود و هی میگوید: «اختیار دارید! شما صاحبخانهاید خانمجان!»
-
مریمگلی، خانمجان و میوههای تابستانی
هورا زردآلو خشکه...!
آموزش خانهداری این هفته مریمگلی رابطه مستقیمی با شکمو بودن اینجانب دارد. اگر دوست دارید بدانید که علاقه بیش از حد به یک میوه چه دردسرهایی میتواند برایتان درست کند ،ادامه یادداشتهای اینجانب را دنبال کنید.
-
مریمگلی و ترفندهای داشتن کمد مرتب
کیف و کفش و لباس؛ از جلو نظام...!
آخر هفته پیش بالاخره موفق شدم یکی از پروژههای بزرگ دیگر را که برای تابستان در نظر گرفته بودم، اجرا کنم. عرض شود به خدمتتان که این پروژه درست شبیه این بازهای کامپیوتری بود که این روزها دخترخانمها درگیرش هستند، مثل مرتبکردن کمد در ۲۰ دقیقه!
-
دخترهای مردم
نمیتواند فرار کند، میگیرمش!
هیچکس با من بازار نمیآید؛ چون من مثل دخترهای مردم زود خرید نمیکنم. اصلاً واقعیت مطلب همین است که مادر میگوید: «خودت هم نمیدونی چی میخوای بخری».
-
چگونه یک فوقتخصص گردگیری بشویم
جنگجهانی با گرد و خاک
تابستان ما قرار نیست صرف موضوع جذاب بچهداری بشود، بلکه با خانمجان قرار گذاشتهایم سراغ فوتوفنهای خانهداری هم برویم. اگر دوست دارید درمورد پروژه خانهداری بیشتر بدانید، یادداشتهای ارزشمند مریمگلی را با دقت، تأکید میکنم با دقت دنبال کنید.
-
درباره آرایش کردن دختران نوجوان و دردسرهایش
دلم میخواد این شکلی باشم...!
ستاره شانزده سال دارد و ماهرانه آرایش کرده است. او میگوید آرایش کردن را از هیچکسی یاد نگرفته است و خودش تجربی آموخته، البته گاهی از روی دست مادرش هم تقلب میکند. او معتقد است آرایش آدم را بزرگتر از آنچه که هست نشان میدهد و او عاشق بزرگشدن است. میخواهد با ظاهرش به همه ثابت کند که دیگر بچه نیست
-
همهچیز درباره مراقبت از خواهر و برادرهای کوچک در خانه
مریم گلیِ پرستار
اینجانب مریم گلی از همین تریبون شروع رسمی تعطیلات تابستانی را به همه دوستان تبریک میگویم و خدمتتان اعلام میکنم برنامههای تابستانی من با شروع ماه تیر کلید خورد. البته همه برنامههای من قرار نیست تفریح و شاد و شنگول بازی باشد، بلکه من در این ماه چندتا برنامه آموزشی هم دارم.
-
دخترهای مردم
هزارپا و هزاردست!
راستش الان هم که تشریف آوردهام خدمت شما، درواقع باید یککار دیگرم که دقیقاً مال دو روز پیش است را انجام میدادم، اما نمیشود که پیش شما بدقول شوم! من میدانم شما چهارشنبهها منتظرم هستید. فکر میکنم بدقول نبودن بهتر از بابرنامه بودن است. شاید هم اشتباه میکنم.
-
چطور برای عید فطر یک عیدی خاطرهانگیز درست کنیم؟
ایول دخترای فامیل...!
یاداشتهای این هفتة مریمگلی توی بیدار خوابهای سحرهای ماه رمضان تکمیل شدهاند. بین صدای پای مامان توی آشپزخانه که سرگرم پختن سحری بود و نفسهای گرم محسن که من مراقبش بودم و دعای ابوحمزه ثمالی خانمجان، یاد ندارم هیچ بیدار خوابی به اندازه بیداری شبهای ماه رمضان خوش گذشته باشد. خاصه امسال که به رسم سالهای گذشته چند شبی را دخترهای فامیل خانة ما مهمان بودند
-
کاشت سبزی خوردن در باغچه و گلدان بهشیوه مریم گلی
عطر ریحان، بوی نعنا
امسال پیش از ماه مبارک رمضان خانمجان یک مأموریت ویژه به دخترهای حسینیه حضرت رقیه(س) سپرد. میپرسید دخترهای حسینیه حضرت رقیه(س) کی باشند؟ خب معلوم است دیگر! من، سرکار خانم مریمگلی بههمراه دخترهای نوجوان محله، اعضای این حسینیه کوچک و جمع و جور هستیم که فعلاً پایگاهش توی اتاق کوچکی در مسجد محل است.
-
آیا سیگار کشیدن، حس قدرت و بزرگی به دختران میدهد؟
من و سیگار، یواشکی...!
قصه از آنجا شروع شد که یکی از کارخانههای معروف و عظیم سیگار، به این فکر افتاد که چرا نیمی از مردم دنیا، یعنی زنها مشتریاش نیستند و بعد از کلی کنکاش و مشورت با جامعهشناسان و روانشناسان آنزمان، اولین تبلیغ تلویزیونی خود را ساخت. در آن ویدیو چنددقیقهای، زنها پلاکارد بهدست برای گرفتن حقی زنانه که جامعه از آنها گرفته بود در خیابان راهپیمایی میکنند و اعتراضشان بیپاسخ نمیماند و حق خود را میگیرند، در آن لحظه زنی که لیدر و رهبر گروه است، سیگار روشن میکند و دیگران بعد از او پیروزی خود را با روشنکردن سیگار جشن میگیرند.