به گزارش قدس خراسان، فرزندخواندگی یکی از مقولات پرچالش اجتماعی است که هنوز در فرهنگ عمومی جامعه ما به صورت صحیح جا نیفتاده و از این رو با مشکلات فراوانی در زمینه حقوقی و فقهی و مباحث اجتماعی و رفتاری روبهرو است. برای کنکاش در این زمینه به سراغ الهام غفاری، پژوهشگر علوم تربیتی و دانشپژوه دکتری مطالعات زنان رفتیم تا به بررسی مشکلات فرزندخواندگی بپردازیم.
نگرش خیلی منفی و مثبت به فرزندپذیری
او با بیان اینکه مهمترین مشکل خانوادههای فرزندپذیر، فرهنگ ناپخته فرزندپذیری است، میگوید: این موضوع با دو رویداد گره خورده است؛ یکی از این رویدادها، نگاه اغراقشده به حوزه فرزندخواندگی است که به نگرش منفی فرزندخواندگی مرتبط میشود و ریشه در عقبه و پایههای ذهنی و فکری جامعه دارد؛ چرا که بسیاری از افراد معتقدند فرزندخواندهها بچههایی هستند که با مشکلاتی چون خشونت و نامشروع بودن همراهاند و در آینده حتماً خانواده غیرزیستی خود را رها میکنند و بر صدمههایی که ممکن است در آینده بزنند، تأکید دارند.
غفاری میافزاید: از طرف دیگر، در نگرشهای فرهنگی زیست اجتماعی، یک نگرش فانتزی و مثبت نیز وجود دارد که بهصورت سوپرمنی در خانوادههای فرزندپذیر تجلی پیدا میکند. این نگرش بهعنوان یک نجاتدهنده، نجات کودک از وضعیتی نامناسب و ورود به یک وضعیت ایدهآل تعبیر میشود. این دو نگاه هر دو تأثیرات جدی بر واقعیت زیستی یک خانواده فرزندپذیر دارند. ابتدا نگاه منفی ترس، استرس، نگرانی و به هم ریختگی را در روان والد فرزندپذیر ایجاد میکند و تصورات منفی غلطی را در دنیای اطراف آنها شکل میدهد. بهعنوان مثال، خانوادههای نزدیک یا جامعهای که با آنها در ارتباط هستند، فشار اجتماعی ناشی از تفکر اشتباه درباره سندرم فرزندخواندگی را به وجود میآورند. این خانوادهها سعی میکنند آنچه بر آنها تحت عنوان فرایند فرزندخواندگی گذشته است، پنهان یا نفی کنند. این رفتارها آسیبهای زیادی به روان والدین فرزندپذیر وارد میکند.
این پژوهشگر علوم تربیتی ادامه میدهد: معمولاً این اتفاقها پنهان نمیمانند و در سالهای آینده به شکلی بروز پیدا میکنند که آسیبهای جدی به فرزندخوانده و ارتباط میان والد و فرزندخوانده وارد میآورد. از طرف دیگر، نگاه فانتزی به فرزندپذیری سبب ایجاد انتظارات غیرواقعی و ایدهآلگرایانه در افرادی میشود که قصد دارند فرزندخوانده بپذیرند و بهویژه در زنان اینگونه است.
او با بیان اینکه معتقدیم یک مادر فرزندپذیر بهطور پیشفرض ارتباط بیشتری از نظر معنایی و زمانی با فرزندخوانده خود دارد، بنابراین بیشتر تحت تأثیر فشارهای بیرونی و درونی قرار میگیرد، عنوان میکند: یکی از این فشارها همین نگاه فانتزی به فرزندخواندگی است که من یک بچه را نجات داده و کار خیری انجام میدهم و همه چیز ایدهآل است. این نگاه در تقابل با نگرش منفی است و هر دو نگاه اغراق شدهاند. این موضوع موجب میشود مادری که با چنین تفکرات فانتزی این کار را انجام داده، در واقعیت کم بیاورد. یکی دیگر از دلایل کم آوردن والدین فرزندپذیر، به زخم باز ناشی از سوگ بیفرزندی برمیگردد. بیشتر کسانی که در ایران متقاضی فرزندپذیری هستند، به دلیل ناباروری به این سمت میروند و معمولاً این افراد با یک درگیری شدید ذهنی و ناکامی عاطفی از فرزند نداشتن مواجهاند. این موضوع آسیبهای جدی به پدیده فرزندخواندگی وارد میکند.
سوگ ناشی از بیفرزندی با فرزندپذیری درمان نمیشود
غفاری با اشاره به اینکه وقتی فردی با مسئلهای مواجه است، نمیتواند وارد مسئله و مشکل دیگری شود، خاطرنشان میکند: پدیده فرزندخواندگی یک چالش عمیق و پر از اتفاقهای مختلف است. زمانی که فردی از چالش سوگ ناشی از بیفرزندی و زخم ناباروری وارد پروژهای بهنام فرزندپذیری میشود، مشکلات دیگری را نیز با خود بههمراه میآورد. سپس در مسیر ارتباط با فرزندخوانده با واقعیتهایی روبهرو میشود که ممکن است در سالهای پس از شیرینیهای اولیه نوزادی به وجود بیاید. لجبازیهای طبیعی کودکان در سنین سه سالگی، چالشی است که خانوادههای غیرزیستی با آن روبهرو میشوند و این چالشها معمولاً ناشی از نگاه اغراق شده یا انتزاعی به فرزندخواندگی است.
مدیر مؤسسه مطالعاتی تربیتی مهتدی میافزاید: هنگامی که والدین با این چالشها مواجه میشوند، ممکن است کم بیاورند؛ زیرا انتظار سختیها و فشارها را نداشتهاند. اگر هم با نگاه منفی سندرم فرزندخواندگی این کار را انجام داده باشند، ممکن است بگویند حدس میزدم با این بچه به این مشکل برخورد کنم. این موضوع ناخودآگاه در مادرخوانده و پدرخوانده شکل میگیرد و به نظرم این یکی از بزرگترین چالشها در حوزه روانشناسی رفتاری، خلقی و عاطفی خانوادههای فرزندپذیر است.
حمایت نکردن قانون از خانوادههای فرزندپذیر
او درباره چالشهای قانونی آسیبزننده به خانوادهها و فرزندخواندهها نیز بیان میکند: نبود حمایت کامل و ۱۰۰درصدی قانون از خانوادههای فرزندپذیر یکی از این موارد است. این موضوع در قسمتهای مختلف، از پیش از فرزندپذیری تا سالها بعد، خانواده فرزندپذیر را درگیر میکند. بهعنوان مثال، ما ولایت و حضانت ۱۰۰درصدی برای خانوادههای فرزندپذیر نداریم؛ یعنی اگر روزی پدر و مادر زیستی بچه ما پیدا شده و صلاحیت آنها توسط دادگاه تأیید شود، اولویت به آنها داده میشود. بهعنوان مثال، دختری که تحت یک جریان خاص به قتل رسیده بود، مادرخواندهاش بهدنبال قصاص قاتل او بود؛ اما مادر زیستی آن دختر پس از ۱۶ سال که اصلاً آن بچه را ندیده بود، پیدا شد و قانون حق را به او داد که با دریافت دیه رضایت بدهد. این موضوعات سبب بههمریختگی شدید خانواده غیرزیستی میشود.
غفاری همچنین درباره مسئله ارث در خانوادههای فرزندپذیر نیز عنوان میکند: فرزندخواندهها بهطور طبیعی مانند فرزند زیستی ارث نمیبرند و فقط یکسوم اموال را مادر یا پدر میتوانند به او منتقل کنند. بقیه اموال به خواهر و برادر و والدین پدرخوانده و مادرخوانده تعلق میگیرد. این موضوع نیز به لحاظ روانی برای خانواده غیرزیستی بار روانی ایجاد میکند. اگرچه خانوادهها معطل قانون نمیمانند و راهکارهای خاص خودشان را برای دور زدن قانون پیدا میکنند؛ اما اینها فشارهای روانی شدیدی است که به یک خانواده فرزندپذیر وارد میشود و ناشی از خلأهای قانونی در حمایت از خانوادههای فرزندپذیر است.
این پژوهشگر علوم تربیتی با بیان اینکه یک مشکل دیگر در حوزه قانون که کاملاً مبنای فقهی دارد، مسئله محرمیت شرعی و توسعه محرمانگی از نظر حجاب و ارتباطات میان سرپرست و فرزندخوانده است، میگوید: در قانون سال ۱۳۹۲، اصلاحیهای تصویب شد که ازدواج فرزندان دیگر با فرزندخوانده را ممنوع کرد و این موضوع را به حکم دادستان منوط کرد. این قانون بار روانی زیادی برای خانوادهها داشت.
او میافزاید: این موضوع کاملاً قابل حل است و ما راهکارهای شرعی بسیار مشخص و مصرحی در فقه داریم. بسیاری از قوانین فقهی از جمله قاعده عسر و حرج و بحث واجب کفایی و عینی را داریم که میتوانند وجوب آورده و سبب نشر حرمت شوند؛ اما متأسفانه این مسائل مورد توجه قرار نگرفتهاند. باید علما، فقها، سیاستمداران، جامعهشناسان و روانشناسان ذیل این مسئله نشسته و آن را مطرح کنند؛ زیرا دستکم ۳هزار خانواده فرزندپذیر داریم و حداقل چند هزار نفر در نوبت هستند و باید به این مسئله پرداخته شود.
غفاری متذکر میشود: یکی از دلایل اینکه به این موضوع نپرداختهاند و مسئله حاکمیتی نشده، فشارهای اجتماعی و نگاه منفی و غلطی است که به اصل پدیده فرزندخواندگی وجود دارد. خانوادههای فرزندپذیر ابا دارند از اینکه بگویند ما فرزندپذیر هستیم. این رازپوشی ناخودآگاه و اجباری سبب شده مسائل خانوادههای فرزندپذیر مطرح نشود و بروز پیدا نکند و برای حاکمیت تحت عنوان مسئله بودگی نمایان نشود.
باید خانوادهها را برای واسپاری فرزندخواندهها آماده کرد
مدیر مؤسسه مطالعاتی تربیتی مهتدی رازپوشی و محرمانگی را مسئله سوم خانوادههای فرزندپذیر عنوان و تصریح میکند: ما تعریف مشخص و روشنی از نظر قانونی، فقهی، اجتماعی و فرهنگی برای فرزندپذیری نداریم. به همین دلیل، به لحاظ روانشناختی نیز برای خانوادهها کاری نمیکنیم. باید خانوادهها را برای واسپاری فرزندخواندهها آماده کرده و به لحاظ بیمهای تحت کمک مشاورهای قرار بگیرند؛ اما متأسفانه مشاورههایی که اکنون برای فرزندپذیری وجود دارد، اغلب یکسری فرایندهای ساختگی هستند. اگر از تکتک خانوادههای فرزندپذیر بپرسید از این چند جلسه مشاوره که پولهای کلانی هم بابتش پرداخت کردهاند، به چه دستاوردی رسیدهاند، اساساً به هیچ چیز! به خصوص اینکه آنها پیش از ورود فرزندخوانده به خانه، تحت مشاوره قرار میگیرند، در حالی که مسائل فرزندخواندگی سالها پس از پذیرش و ورود فرزندخوانده به خانه نمود پیدا میکند.
او خاطرنشان میکند: این مسائل نشان میدهد که باید برای فرزندپذیری شیوهنامه داشته باشیم و مانند همه دنیا برای این موضوع تحقیقات گسترده، گذشتهنگر و آتی انجام دهیم. لازم نیست هزینه زیادی برای این تحقیقات صرف شود؛ بلکه میتوان این کار را زیرنظر سازمانهای مردمنهاد انجام داد.
غفاری با بیان اینکه پس از تعلق شناسنامه به یک کودک اساساً آن کودک از مراحل بررسی و نظارت بهزیستی خارج میشود و ما نمیدانیم چه اتفاقی برای فرزندخوانده پس از استقرار در خانه فرزندپذیرها رخ میدهد، میافزاید: در این زمینه شیوهنامه، قانون و بودجهای برای بررسی این موضوع نداریم و کسی این مسائل را بررسی نکرده است. اکنون نیز آنچه از شناخت خانوادهها پیش از واسپاری فرزندخوانده به خانواده اتفاق میافتد، بیشتر در حوزه تشخیص سن، سلامت عقلانی و معنوی و تمکن مالی است. ۹۰ درصد این پدر و مادرها به دلیل ناباروری به چرخه فرزندخواندگی ورود کردهاند و آسیبهای روحی و روانی دیدهاند. بههمین دلیل باید زیر پوشش روانی و عاطفی قرار بگیرند؛ در حالی که بهزیستی از این منظر با آنها کاری ندارد.
این پژوهشگر علوم تربیتی درباره موضوع بیمه درمانی در حوزه روانشناسی بیان میکند: اگر هر موقع خانواده فرزندپذیر بخواهد تحت نظر مشاور قرار بگیرد، بهخاطر هزینههای زیادش معمولاً این کار را انجام نمیدهد.
آسیبهای قبلی بچههای فرزندخوانده باید درمان شود
او مسئله بعدی را آسیبهای قبلی بچههای فرزندخوانده عنوان میکند و ادامه میدهد: جدایی از مادر، جدایی از دنیای رحم و شرایط زیستی و عاطفی نامناسبی که فرزندخواندهها داشتند، بهویژه اگر میان مؤسسات و خانوادههای مختلف جابهجا شده باشند، هر کدام از این جابهجاییها شکستهای عاطفی زیادی را ایجاد میکند و سبب دلبستگیهای ناایمن در این بچهها میشود که منجر به اختلالات روانی خواهد شد.
غفاری متذکر میشود: اغلب بچههای فرزندخوانده به دو دلیل در معرض این مسائل هستند؛ یکی اینکه خانوادههای فرزندخوانده عموماً خانوادههایی با تمکن مالی بالاتر و دغدغه بیشتر برای تربیت بچههایشان هستند؛ به همین دلیل بیشتر بچهها را به سمت درمان میبرند. دوم اینکه زمینههای آسیب در این بچهها به دلیل حضورشان در خانوادههای آسیبدیده و در مراکز بهزیستی، ناخودآگاه مستعد مشکلات بیشتری هستند. بنابراین از این کودکان باید بیشتر مراقبت شود و این خانوادهها مورد حمایت بیشتری قرار بگیرند.
مدیر مؤسسه مطالعاتی تربیتی مهتدی با بیان اینکه متأسفانه ۲۵درصد از فرزندپذیریها، به خصوص در فرزندخواندگیهای سنین بالاتر با چالشهای بیشتری روبهرو هستند، میگوید: اگر بچهای از پنج سالگی به بعد به فرزندخواندگی پذیرفته شود، معمولاً با شکست مواجه میشود و این موضوع بارهای روانی بسیار زیادی برای فرزندخوانده، والدین فرزند و دولت به دلایل مختلف دارد.
وی با تأکید بر اینکه فرهنگ عمومی نسبت به این مسئله باید ایجاد شود که این کودکان نه دیو هستند و نه پرنسس طلایی؛ بلکه این کودکان نیز مانند هر بچه دیگری ممکن است آسیب دیده یا ندیده باشند، عنوان میکند: متأسفانه در رسانه مسئله فرزندخواندگی را بهگونهای نشان میدهند که افراد بدون اینکه شناختی از ظرفیت و مسائل خود داشته باشند، تنها با جو خیرخواهانهای که شکل میگیرد اقدام به پذیرش فرزند میکنند.
غفاری با اشاره به اینکه وجود حلقه واسطی همچون سازمانهای مردمنهاد و مراکز غیردولتی وابسته به بهزیستی میتواند به این موضوع کمک کند و خانوادهها و بچهها را به لحاظ عاطفی و روانی آماده کند تا حلقههای حمایتی شکل بگیرد، خاطرنشان میکند: رسانهها نیز باید یک کار واقعی در زمینه فرزندخواندگی انجام دهند؛ چرا که اکنون در سریالها بچههای فرزندخوانده را یا خیلی مثبت یا خیلی منفی نشان میدهند. این موضوع در ذهن و روان فرهنگی یک اجتماع سرمایه و بار عاطفی ایجاد میکند.
نظر شما