قدس آنلاین - رواق

فیلم | قصه معروف‌ترین سقاخانه ایران

کدام زائری است که به زیارت حضرت رضا (ع) آمده باشد و لبی به آب خنک سقاخانه اسماعیل‌طلایی، تر نکرده باشد؟ شهرت سقاخانه اسماعیل‌طلایی، همپای شهرت…
پادکست | قصه‌های زیارت؛ ننه داوود

دکتر زودتر تشر زد که: - نگه‌ش هم بداریم، از ما کاری ساخته نیس. برسانش اورژانس بیمارستان. بی‌بی بی‌جان‌تر از آن بود که داوود بخواهد دعوا راه…

تیتر سه زیرسرویس

پادکست | قصه‌های زیارت؛ روز سوم

صورت‌هایشان معلوم نیست اما این‌طوری که دست‌هایشان به مشبک‌های طلایی قفل شده، معلوم است، توی دل هر کدامشان چه خبرهایی است. توی دل او هم از سرشب رخت می‌شورند؛ روز سوم است که بچه تب کرده و او دیگر نه پولش را دارد و نه جانش را که تا درمانگاه بدود.
فیلم | حکایت دیزی سنگی‌های مشهد

شما می‌گویید دیزی سنگی؛ ما مشهدی‌ها می‌گوییم هرکاره. سوغاتی آشنای مشهد است و قصه‌ای شیرین هم دارد. تازه‌ترین پست رواق، شرح همین قصه به روایت جواد نوائیان رودسری، روایتگر تاریخ مشهد است.
پادکست | آوای استاد راهی در نعت امام رضا(ع)

فرهنگ عرب‌زبانان ایرانی، جزیی از فرهنگ کهن ایران‌زمین است؛ فرهنگی که عشق و ارادت به ساحت قدس ائمه اطهار، از ارکان مهم آن به شمار می‌آید. این قطعه آوازی که استاد حسن راهی مالکی که به زبان عربی است، نمونه‌ای از این همین عشق و ارادت است.
فیلم | گنبدنما؛ رسم قدیمی مشهدی‌ها

از این رسم قدیمی، حالا سنتی شیرین به جا مانده است؛ سنت سلام دادن به حضرت (ع)؛ همین که در خیابان‌های منتهی به حرم امام رضا (ع) دست ارادت بر سینه بگذاریم و بگوییم: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی.
پادکست | قصه‌های زیارت؛ تنها آشنای شهر

راننده مستأصل گفت: - چند ساله نیومدین مشهد شما؟ این‌جاهایی که میگین بیست سالی هست خراب شدن. ترانه حوصله کل کل نداشت. جواب داد: - آقا همون خرابه، شما منو ببر همون‌جا.
پادکست | آوای استاد ابوالحسن خوش‌رو در ستایش حضرت رضا(ع)

صدای استاد ابوالحسن خوش‌رو، صدای مازندران است و مازندران، سرزمین سرسبز دلدادگی به ساحت قدس ائمه اطهار. استاد خوش‌رو در این قطعه، آوازی شنیدنی در ستایش حضرت رضا (ع) می‌خواند. از بنیاد بین‌المللی امام رضا (ع) برای ثبت و ضبط این قطعه موسیقی، سپاسگزاریم.
فیلم | اعتراض با چاشنی قهوه و عسل!

تاریخ بلند حرم مطهر حضرت رضا (ع) پر است از وقایع شنیدنی. یکی از آن وقایع، قصه‌ای است که با قهوه و عسل پیوند خورده؛ هرچند این واقعه تاریخی، در اصل به چای حرم مطهر مربوط می‌شده است.
فیلم | قصه آقایی به نام خیرات خان

بانی ساخت و ساز شدن در حرم امام رضا (ع) توفیقی است که شخصیت‌های بسیاری در طول تاریخ، از آن برخوردار شده‌اند. برای همین هم، بسیاری از بناهای حرم مطهر، با نام سازنده‌شان شناخته می‌شوند؛ از یکی‌ از آن بناها مدرسه خیرات‌خان است.
فیلم | عاقبت قاتل امام رضا (ع)

قاتل امام رضا (ع) چه آخر و عاقبتی پیدا کرد؟ خلیفه عباسی بعد از آن که حضرت رضا (ع) را به شهادت رساند، چند سال توانست زندگی کند؟ مأمون، بعد از خراسان، به کجاها رفت و چه کرد؟
پادکست | قصه‌های زیارت؛ تشکر بابت قرمه سبزی

حسابش را نداشت؛ حساب دفعاتی که توی خیابان ایستاده بود و در برابر گنبد سر خم کرده بود. حالا انگار مرده باشد، چند روز بود که این بالا خودش را حبس کرده بود و پای بیرون رفتن نداشت؛ اما آن ظرف قرمه‌سبزی...
فیلم | یک کله‌پزی وقف دو فانوس

وقف‌هایی که برای حرم امام رضا(ع) انجام شده، هر کدام‌شان قصه‌ای دارند؛ قصه‌ای شنیدنی که پشت آن، عشق و ارادت به ساحت قدس ائمه اطهار (ع) موج می‌زند.
فیلم | واکنش مردم مشهد به جنایات روس‌ها

تاریخ بلند حرم حضرت رضا (ع) روزهای تلخ هم کم ندارد. یکی از آن روزها، دهم ربیع‌الثانی است؛ موعدی که در میان مشهدی‌ها به «عاشورای ثانی» معروف بوده.
پادکست | قصه‌های زیارت؛ پا می‌خوای چکار؟

پرسید: نگفتی بی‌بی دلت هوای کجا رو کرده؟ پیرزن آه کشید. گفت: قربون صاحب اسمت ننه. از این جا تا مشهد یه عمره، منم که بی دست و پا...
پادکست | آوای خالوقنبر در ستایش حضرت رضا(ع)

صدای خالوقنبر صدای مردمان جنوبه؛ صدای مردمانی خون‌گرم و مهربون و البته ارادتمند ائمه اطهار (ع) . قطعه‌ای که می‌شنویم آوازی است که خالوقنبر در ستایش حضرت رضا (ع) خوانده است؛ قطعه‌ای با بهره‌گیری از سبک‌های آوازی ساحل‌نشینان جنوبی.
فیلم | روی پرچم گنبد حرم امام رضا(ع) چی نوشته ؟

از آن بالا، هم به آسمان سلام می‌کند و هم همه شهر را زیر سایه خودش دارد. پرچم گنبد حرم امام رضا (ع) همیشه برافراشته است؛ با آیه ای که نصرت الهی را یادآوری می‌کند.
فیلم | گنبد گم شده

هیچ‌کس درست نمی‌داند چرا گنبد زیبای سقاخانه در ساخت و سازهای حرم مطهر رضوی از بین رفته. از آن گنبد کاشیکاری، حالا فقط چند عکس باقی مانده. پست تازه رواق درباره همین گنبد گمشده است.
پادکست | قصه‌های زیارت؛ اینجا را خوب می‌شناخت

صورتش را چسباند به شیشه مینی‌بوس. زل زد به خانه‌های کلنگی کنار ریل. اینجا جایی بود که او خوب می‌شناخت؛ دیوارهای و درخت‌های محقرش را؛ حتی می‌توانست بگوید چند تا خانه دیگر حرم پیداست.