چگونگی نائل شدن به توفیق بزرگ خدمت یا کارکردن در بارگاه مطهر حضرت امام رضا(ع) برای بسیاری از خدمه، خادمیاران و کارکنان آستان قدس رضوی، خاطره ماندگار و به یادماندنی است. اما برای بانو«سکینه حسینی فاخر»،مادر شهید و یکی از خادمیاران استانی اداره انتظامات صحن ها و حریم خواهران حرم مطهر رضوی این خاطره ماندگار با وساطت فرزند شهیدش گره خورده است. او ۵۲ سال سن دارد و هم اکنون ساکن شهرستان شهریار دراستان تهران است و معمولا هریکی دوماه برای خدمت در بارگاه منور امام هشتم(ع) به مشهد مقدس سفر می کند. وی خاطره خودش را اینگونه برای خبرنگار روزنامه قدس بیان می کند:
وساطت فرزند شهیدم بین من و حضرت امام رضا(ع)
پسر من «شهید سروان مجتبی یداللهی منفرد» در روز۳۱ فروردین ماه سال۱۳۷۰ شمسی و در ایام ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) در شهرستان شهریار در استان تهران به دنیا آمد و برای همین هم اسمش را مجتبی گذاشتیم . اوپس از دوران دبیر ستان و متوسطه، در سال۱۳۸۸ وارد دانشکده افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران در رسته زرهی می شود و علاقه زیادی هم به امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی داشت.او سعی داشت قدم در همان مسیری بگذارد که این شهید بزرگوار گذاشته بود. اغلب به یاد شهید سپهبد صیاد شیرازی بود و او را الگویی برجسته برای دانشجویان دانشگاه افسری میدانست. دوست داشت مانند افسران سواره نظام، با آن هیبت و کلاه کاسکت و لباس ویژهشان که فکر میکرد نسوز هستند، در رژه، رزمایش و اگر پیش میآمد، در جنگ انجام وظیفه کند.
مجتبی در سال ۱۳۹۲ گواهینامه پایان دوره مقدماتیاش را دریافت میکند و هنگام دریافت این گواهینامه، به فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش میگوید: «.... کاری میکنم که به من افتخار کنید...». همین جمله او باعث میشود تا کتاب زندگینامهاش هم به همین نام نوشته شود. شهید یداللهی پس از دانش آموختگی وارد تیپ ۳۸۸ ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان میشود و به عنوان جانشین گروهان سوار زرهی، کارش را آغاز میکند.
از آنجایی که عشق به جهاد و شهادت در وجودش نهادینه شده بود، وقتی اخبار ناگوار تعدی به حریم اهلبیت(ع) از سوریه را میشنود، تصمیم میگیرد به آنجا اعزام شود و در کسوت مدافعان حرم قرار گیرد.
یادم هست که مجتبی نگران عقب افتادن اعزامش به سوریه بود. اغلب در خود فرومیرفت و با کسی حرف نمیزد. روز جمعه یک هفته مانده به عید، از پدرش خواست حالا که شرایط زیارت حرم مطهر امام رضا (ع) برایش فراهم نیست، بهتر است زیارت حرم حضرت فاطمه معصومه (س) برویم.
عاقبت در فروردین ۱۳۹۵، پسرم مجتبی به همراه تعدادی از همرزمانش از سوی ارتش جمهوری اسلامی ایران به سوریه اعزام میشوند. در جبهه دفاع از حرم مطهر اهل بیت(ع)، مجتبی خیلی زود برات شهادت را میگیرد و روز ۲۱ فروردین ماه و در سن ۲۵ سالگی، به شهادت میرسد در حالی که روزقبلش با خانواده تماس گرفته بود واین آخرین تماس او با ما بود. پسرم مجتبی در روز ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ تشییع می شود، یعنی در روز تولدش، پیکر مطهرش نیز تشییع میشود و شاید بتوان اینگونه تصور کرد که شهادت اوبه عنوان شهید مدافع حرم و تشییع پیکر مطهرش در روز تولدش (۳۱ فروردین) بهترین هدیه تولد از سوی خداوند متعال برای پسر شهیدم، مجتبی عزیزم بود، زیرا نائل شدن به مقام شهادت به عنوان شهید مدافع حرم ، خواسته و آرزوی قلبی پسرعزیزم بود.
پسرم مجتبی ، به عنوان مستشار نظامی ارتش جمهوری اسلامی ایران به سوریه اعزام شده بود و به عنوان جوانترین شهید مدافع حرم ارتش ایران در دفاع از حرم شریف حضرت زینب (س) و در سن۲۵ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شد.
او عشق و علاقه خاصی به امام هشتم(ع) و زیارت حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا(ع) داشت و هر فرصتی که در زندگی برایش پیش می آمد خود را به زیارت حرم مطهر حضرت ثامن الحجج(ع) میرساند. او همیشه به من می گفت : «.... مادر جان برای من دعا کن تا من شهید مدافع حرم بشوم ، اگر قول بدهی این دعا را برای من بکنی ، من هم قول می دهم پس از شهادتم پیش امام رضا(ع) برای شما واسطه شوم و از امام رضا(ع) بخواهم تا کمک کنند شما هم خدمه و خدمتگزار حرمشان شوید و هم هرسال با لطف امام هشتم(ع) به زیارت حرم مطهر ایشان بروید...».
من هم براساس احساس مادری و طبق درخواست پسرم، برایش دعا می کردم ،اما فکر نمی کردم که اینقدر زود دعایم مستجاب شود. در یکی از مراسم گرامیداشت مقام شهادت که برای پسر شهیدم در منزل ما در شهرستان شهریار استان تهران برگزار شد، مسئولان و مدیران کانون های خدمت خادمیاری رضوی استان تهران هم به منزل ما آمدند و همانجا به من یک هدیه بسیار باارزش معنوی دادند وگفتند که با توجه به اینکه من قبلا جزو گروه یاوران رضوی در شهرستان بودم می توانم در حرم مطهر امام رضا(ع) هم به عنوان خادمیار و خدمتگزارخدمت کنم و با موافقت این کانون ودر مراسم بزرگداشت شهادت پسرم موفق به دریافت حکم خدمت در بارگاه مطهر امام رضا(ع) به عنوان خادمیار استانی شدم. همانجا یاد قول و قرار پسر شهیدم افتادم و فهمیدم که او واسطه بین من و امام هشتم(ع) شده است و از آن موقع( دو سه سال قبل) تاکنون شاید سالی چندبار به لطف حضرت رضا(ع) ودر مناسبت های مختلف و با وساطت پسر شهیدم برای خدمت به حرم مطهر رضوی مشرف می شوم. جالب این است که حکم و نامه خدمت من به عنوان خادمیار استانی حرم مطهر رضوی را درمراسم سالگرد شهادت پسرم در منزل مان به من اعطاء کردند که همه را از وساطت پسر شهیدم می دانم.مجتبی عزیزم به قولش عمل کرد.
نظر شما