پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جریانهای مختلفی در غرب کوشیده است با تحریف و تخریب آموزه مهدویت، امید بشر به رهایی از ظلم ظالمان و تحقق آرمان شهر رویایی او را زیر سؤال برده و آن را مخدوش کند؛ از این رو، در سالهای اخیر شاهد تهاجمهای سنگین آنها در جبهههای مختلف رسانهای، دانشگاهی و... به این باور غنی و اصیل شیعه هستیم.
از این رو با حجت الاسلام والمسلمین زهیر دهقانی آرانی، مدیر گروه غرب و مهدویت پژوهشکده مهدویت و پژوهشگر مهدویت درباره چرایی شدت حمله به آموزه مهدویت پس از پیروزی انقلاب به گفت و گو پرداختهایم که از نظر میگذرد.
نوع مواجهه غرب با باور و آموزه مهدویت و انتظار چگونه است و سابقه آن به چه زمانی باز میگردد و ریشه در چه دلایلی دارد؟
نوع برخورد غرب با آموزه مهدویت در اعصار مختلف متفاوت بوده است، تقریباً قبل از دو سده پیش به این آموزه، بویژه در ابعاد ارزشی توجه ویژهای نمیشد و مستشرقان به دیگر باورهای اسلامی توجه داشتهاند، اما از اوایل قرن نوزدهم اتفاقاتی در کشورهای مستعمره رخ داد که باعث جلب توجه غرب به موضوع مهدویت شد که متقدمترین آنها «جمیز دارمستر» است.
او اواخر قرن نوزدهم، یعنی از سال ۱۸۸۰ به بعد به دلیل ظهور مهدی سودانی در شمال آفریقا، مأمور تحقیق در این زمینه شد که ما حاصل آن چند سخنرانی در دانشگاه سوربن شد و سرانجام به کتاب «مهدی از گذشته تا کنون» انجامید که هنوز هم از منابع دانشگاهی غرب محسوب میشود.
این نقطه شروع بود که متأسفانه خوب هم نبود، زیرا هم از نظر مبدأ و هم از نظر شیوه، کار این محقق فرانسوی نتیجه خوبی در پی نداشت، اما به هر صورت باب مهدی پژوهی در غرب را گشود.
این جریان ادامه داشت و موضوع مهدویت در لابه لای کتابهای دانشگاهی و محافل آکادمیک غرب مطرح بود تا اینکه با ظهور جریان انقلاب اسلامی به طور خاص و مسایل بعد از آن به صورت عامتر، ارزش و خطر آموزه مهدویت مشهود شد و از بُعد توجه صرف آکادمیک، به توجه مقابلهای تبدیل شد که امروز با عمق و گستره بسیار در حال انجام است.
چرا وقوع انقلاب اسلامی توجه مبارزاتی غرب را در جبهه مقابله با باور و آموزه مهدویت متمرکز کرد؟
اول اینکه انقلاب اسلامی برگرفته از آموزه انتظارِ پویا بود، قبل از انقلاب به مسؤولیتهای منتظران ظهور توجهی نمیشد و تنها این آموزه از نظر ظهور امام عصر(عج) و نجات بشریت مد نظر بود، اما امام خمینی(ره) در سطح بالاتر و به عنوان مقام فقهی مسلمانان، این مسأله را مطرح کردند. بنابراین، از اصیلترین مؤلفههای انقلاب در کنار بحث شهادت طلبی که در مکتب عاشورا ریشه داشت، موضوع انتظار امام عصر(عج) بود.
پس از انقلاب اسلامی و در نتیجه پرتو روشنگر آن، مردم مستضعف دیگر کشورهای جهان نیز امید بالایی یافتند و این امید به نجات در دلهایشان را زنده کرد، زیرا بنابر تصریح قرآن، مخاطب نجاتبخشیِ ظهور حضرت حجت (عج) نیز مستضعفان عالم هستند.
از سوی دیگر در زمان پیروزی انقلاب، جهان درگیر جنگ سرد میان دو قطب بود، اما آموزههای انقلابی مقابل این دو جریان ایستاد این در حالی بود که معمول انقلابها علیه استعمار به یکی از این دو قطب متمایل میشد، اما انقلاب ما پایدار و ثابت قدم باقی ماند.
و در نهایت آنکه آموزه مهدویت بشدت با اندیشه خطرناک آخرالزمانی صهیونیزم جهانی در تضاد است، این در حالی است که آنها در رسانههایشان تبلیغ میکنند که جریان نجاتبخش ظهور حضرت حجت (عج) خطری بزرگ برای جهان و بشریت است.
در این میان انقلاب اسلامی در نقطه مقابل این اندیشه قرار داشت، از این رو توجه مقابلهای غرب را برانگیخت.
این مواجهه و زیر سؤال بردن آموزه مهدویت و مقابله با انقلاب اسلامی در چه ابعادی نمایان شده و از چه راههایی بروز و ظهور داشته و دارد؟
با پیروزی انقلاب اسلامی، غرب در بهتی عمیق فرو رفت که چه آموزهای مردم ایران را این طور متحول کرده است!؟ از این رو بیدرنگ بعد از انقلاب، کار علیه مهدویت را شروع کردند، نخستین کار صریح و عیان آنها، ساخت فیلم «نوستراداموس» در سال ۱۹۸۱ توسط تیمی قوی بود که برنده جایزه اسکار هم شد که در ۱۰ دقیقه پایانی آن به صورت کاملا هدفگذاری شده، اندیشه مهدویت برای جهان، بویژه غرب خطرناک معرفی میشود؛ اما این روش اثرگذار نبود، زیرا در بسیاری از موارد کاربرد روش مستقیم برای غرب نتیجه عکس داشته است!
گام بعدی آنها، کار تحقیقاتی وسیعتر درباره آموزه مهدویت بود، اگرچه قبلاً کارهایی صورت گرفته بود، اما باید بهتر اندیشههای درونی اسلام، بویژه شیعه را میشناختند، از این رو، مؤسسههای تحقیقاتی متعددی در این راستا، بویژه در دانشگاههای جهان شکل گرفت و برخی تعداد آن را بیش از ۲۰۰ مرکز میدانند.
برگزاری کنفرانسهای متعدد بویژه در اسراییل هم از دیگر شیوههای مبارزاتی آنها با آموزه مهدویت است؛ به عنوان مثال کنفرانس سال ۱۹۸۴ در تل آویو با حضور سرشناسترین اسلامشناسان و شیعهشناسان غربی برگزار و بررسی شد که کدام آموزه شیعی ایران را در انقلاب موفق کرد؟
برگزاری این کنفرانسها تا کنون هم ادامه دارد، اما باز هم کفایت نمیکرد و باید به منصه ظهور میرسید، برای این کار تقابل برنامه ریزی شده رسانهای راه انداختند، به گونهای که برنامهها و تبلیغات آنها خطرناکتر و پررنگتر شده و حساب شده پیش میرود. یعنی مخفیانه هدفگذاری میشود تا آموزه مهدویت را خطرناک و عقب مانده نشان دهند.
چگونه و از چه راههایی؟ کدام ابزارهای رسانهای را به کار میگیرند؟
به عنوان مثال در همین سالهای اخیر کتابهای مختلفی در قالبهای تحلیل، رمان و... ، همچون «امام دوازدهم» یا «مهدی، مسیحای به سرقت رفته» یا «ضد مسیح اسلامی» به صورت مستقیم علیه مهدویت نگاشته شده و متأسفانه هم برخی از آنها پرفروش بوده است و اندیشه مهدویت را نقطه مقابل منجی گرایی مسیحیان معرفی میکند.
البته آنها در عرصههای دیگر نیز فعال بودهاند، همچون تولید برنامههای ماهوارهای؛ امروز دیگر نمیتوان برنامهها را مخفی کرد، از این رو آنها به سرعت وارد عمل میشوند و برنامه سازی میکنند، به عنوان مثال فاکس نیوز در سالهای اخیر برنامه ویژهای را علیه مهدویت ساخت یا شبکه بیبی سی و یا کریستین امانپور از سوی یکی از شبکههای آنها به ایران آمد و درباره باور مهدویت مستندسازی کرد.
از سوی دیگر، آنها باز هم فیلمهای سینمایی در مبارزه با این باور تولید کردهاند، اما نه عیان و مستقیم مثل اشتباهی که ابتدا کردند؛ به عنوان مثال منجیان دروغین میسازند یا منجی خود را بهترین منجی نشان میدهند و مانند آن که در فیلمهای سینمایی در سالهای اخیر دیده میشود و با سیاستگذاری فرهنگی متولیان هالیوود پیش میرود.
البته باید توجه داشت بعضی اوقات غرب صرفا برای غربیها کار نمیکند، بلکه شاهد هستیم برای تحریف آموزه مهدویت بین مسلمانان و شیعیان نیز کار میکند.
چگونه؟ آیا تأثیری نیز دارد؟
اگر بهاییت را کنار بگذاریم که ریشه دویست ساله دارد، باید گفت، آنها روش تحریف را در پیش گرفتهاند، یعنی آموزه مهدویت را در شبکههای شیعه انگلیسی تحریف میکنند و ما را باز میگردانند به روحیه رکود، ایستایی و انتظار منفی!
یکی دیگر از روشهای آنها در جوامع اسلامی، مدعی سازی و جانشین سازی بوده است؛ از طریق ادعای امام بودن، ادعای یمانی بودن و... که توسط غرب ترویج و پوشش داده میشود.
علاوه بر این، بحث تخریب و انکار هم دیگر روش آنهاست که در جوامع اسلامی صورت میگیرد و در نتیجه آن برخی از مسلمانان منکر اندیشه مهدویت هستند.
مسأله دیگری که ما را درگیر کرده و آسیب زاست، بحث سوء استفاده از آموزه مهدویت توسط گروههای تکفیری به نام اسلام است، به عنوان مثال داعش روایات آخرالزمانی را به کار برده و خود را مصداق آن روایات بر میشمارد و ذهن مسلمانان را تحت تأثیر قرار میدهد و جالب آنکه رسانههای غربی نیز اینچنین مسایلی را پوشش میدهند!
ما در مقابل چنین راهبردهای پنهان و آشکار غرب برای تحریف و زیر سؤال بردن آموزه مهدویت و باور انتظار، چه رسالتی بر عهده داریم و چه راهبردهایی باید اتخاذ کنیم؟
چیزی که ما غافل بودهایم، رصد فعالیت غربیها به صورت مداوم بوده است، بویژه رصد دینی که ما عقب ماندهایم، به عنوان مثال کتابی چاپ میشود و ما سالها بیاطلاع هستیم، در حالی که باید به کارها و اهداف نهان غرب واقف باشیم.
به عنوان مثال باید بررسی کرد که جریانهای اخیر فرانسه آیا پشتوانهای اینچنینی دارد؟ که در پاسخ باید گفت، بله اینگونه است و در نهایت به تحریف و تخریب آموزه مهدویت میرسد.
در درجه سوم باید گروههای تحلیلگر داشته باشیم و اطلاعات دسته بندی شده را در اختیار مسؤولان کشورهای اسلامی بگذاریم تا بتوان تصمیم بموقع و کارآمد گرفت.
مرحله بعدی سپرسازی برای این اندیشه است تا حداقل نیروهای خودی را از تیرهای مسموم دشمن علیه این آموزه مهدویت حفاظت کنیم، زیرا گاهی دیده میشود متأسفانه برخی بچه مسلمانها به سمت مدعیان و اندیشههای انحرافی روی میآورند.
بحث دیگر مقابله است که رهبر معظم انقلاب هم بر آن تأکید دارند که باید از انفعال خارج شده و فعالانه منجی خودمان را به جهان معرفی کنیم، زیرا نمیتوان انتظار داشت بدون کار مؤثر، آنها به منجی ما تمایل و گرایش داشته باشند
نظر شما