به گزارش قدس آنلاین به نقل از مهر، سرلشكر سید یحیی صفوی دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا در كتاب خاطراتش كه توسط مركز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، در خصوص حضور خود در جنگ با اسرائیل در جنوب لبنان و آموزشهایی كه در طی مدت حضورش در بیروت فراگرفت، میگوید: «بعد از ماه رمضان آقای حیدری (كه بعدا متوجه شدم نام اصلی ایشان مهندس غرضی است) یك دوره كلاسهای مختلف سیاسی و روش مقابله و مبارزه با ساواك برای ما گذاشت و آموزشهای چریكی و ساختن انواع بمبهای دستساز و مواد منفجره را در یكی از اردوگاههای فلسطینی اطراف سوریه برای من و دوستم احمد فضائلی (كه از ایران به ما ملحق شده بود) ترتیب داد».
آموزشهای نظامی ما هم در همان اردوگاهها فلسطینی واقع در سوریه شروع شد. بعد از استقرار ما در پادگان به هركداممان یك دست لباس و پوتین دادند. كلاسهای آموزشی از فردای آن روز شروع شد. البته برنامه اردوگاه به این شكل بود كه بعد از برنامه صبحگاهی و ورزش، كلاسهای نظامی و آموزش تخریب شروع میشد. در كلاسهای تخریب، روشهای مختلف ساخت مواد منفجره با استفاده از تركیبات شیمیایی نظیر كلرات پتاسیم و دیگر عناصر را آموزش میدادند. ساخت كوكتل مولوتوف و انفجار با ماده TNT و دینامیت و چگونگی تخریب تاسیسات دولتی، انفجار پلها و ریل راه آهن، بمبگذاری در مراكز و سازمانهای دولتی و كلیه روشهای جنگ چریكی را فرا میگرفتیم.
حضور در جنوب لبنان و جنگ مستقیم با اسرائیل
بعد از اتمام دوره آموزشی جنگهای چریكی در اردوگاه فلسطینی كه نزدیك به یك ماه طول كشید، یك روز آقای حیدری (مهندس غرضی) آمد و گفت آیا میخواهید به جنوب لبنان بروید؟ در جواب ایشان گفتم: از خدا میخواهیم كه برویم. ایشان، من و آقای فضائلی را با همراهی خودشان به لبنان بردند.
بعد از رسیدن به لبنان به یكی از مقرهای فلسطینیها واقع در شهر بیروت وارد شدیم و آقای حیدری ما را به نیروهای مستقر در قرارگاه معرفی كردند. در آن زمان در بیروت جنگ و درگیری میان مسلمانان و فالانژیستها (یك گروه به ظاهر مسیحی كه توسط اسرائیل پرورش یافته و تغذیه میشد) وجود داشت. ما همان روز برای بازدید از منطقه مسلماننشین بیروت به داخل شهر رفتیم و از آنجا كه شهر به دو قسمت فالانژها و مسلمانان تقسیم شده بود، تشخیص این دو منطقه خیلی سخت بود و حتی یك قسمت راه را اشتباه رفتیم و نزدیك بود كه اسیر فالانژها شویم. خلاصه بعد از یك روز استراحت و بازدید از منطقه مسلمان نشین بیروت به شهرهای صور و صیدا رفتیم و به یك واحد فلسطینی واقع در منطقه رودخانه لیتانی معرفی شدیم.
منطقه رودخانه «لیتانی» در خط مقدم جبهه جنگ با اسرائیل بود، نیروهای مبارز «سازمان الفتح» بر انجام آموزشها و تاكتیكهای نظامی و چریكی تاكید بسیار داشتند، علیالخصوص در جبهه لیتانی و نبطیه كه خط مقدم جبهه جنگ با اسرائیلیها بود. من و آقای فضائلی در واحد خمپاره انداز ۸۱ میلیمتری همین جبهه لیتانی خدمت میكردیم و شبها نیز به مدت ۳ ساعت در باران شدید و وضعیت خیلی سخت نگهبانی میدادیم.
آموزشهای نظامی ما هم در همان اردوگاهها فلسطینی واقع در سوریه شروع شد. بعد از استقرار ما در پادگان به هركداممان یك دست لباس و پوتین دادند. كلاسهای آموزشی از فردای آن روز شروع شد. البته برنامه اردوگاه به این شكل بود كه بعد از برنامه صبحگاهی و ورزش، كلاسهای نظامی و آموزش تخریب شروع میشد. در كلاسهای تخریب، روشهای مختلف ساخت مواد منفجره با استفاده از تركیبات شیمیایی نظیر كلرات پتاسیم و دیگر عناصر را آموزش میدادند. ساخت كوكتل مولوتوف و انفجار با ماده TNT و دینامیت و چگونگی تخریب تاسیسات دولتی، انفجار پلها و ریل راه آهن، بمبگذاری در مراكز و سازمانهای دولتی و كلیه روشهای جنگ چریكی را فرا میگرفتیم.
حضور در جنوب لبنان و جنگ مستقیم با اسرائیل
بعد از اتمام دوره آموزشی جنگهای چریكی در اردوگاه فلسطینی كه نزدیك به یك ماه طول كشید، یك روز آقای حیدری (مهندس غرضی) آمد و گفت آیا میخواهید به جنوب لبنان بروید؟ در جواب ایشان گفتم: از خدا میخواهیم كه برویم. ایشان، من و آقای فضائلی را با همراهی خودشان به لبنان بردند.
بعد از رسیدن به لبنان به یكی از مقرهای فلسطینیها واقع در شهر بیروت وارد شدیم و آقای حیدری ما را به نیروهای مستقر در قرارگاه معرفی كردند. در آن زمان در بیروت جنگ و درگیری میان مسلمانان و فالانژیستها (یك گروه به ظاهر مسیحی كه توسط اسرائیل پرورش یافته و تغذیه میشد) وجود داشت. ما همان روز برای بازدید از منطقه مسلماننشین بیروت به داخل شهر رفتیم و از آنجا كه شهر به دو قسمت فالانژها و مسلمانان تقسیم شده بود، تشخیص این دو منطقه خیلی سخت بود و حتی یك قسمت راه را اشتباه رفتیم و نزدیك بود كه اسیر فالانژها شویم. خلاصه بعد از یك روز استراحت و بازدید از منطقه مسلمان نشین بیروت به شهرهای صور و صیدا رفتیم و به یك واحد فلسطینی واقع در منطقه رودخانه لیتانی معرفی شدیم.
منطقه رودخانه «لیتانی» در خط مقدم جبهه جنگ با اسرائیل بود، نیروهای مبارز «سازمان الفتح» بر انجام آموزشها و تاكتیكهای نظامی و چریكی تاكید بسیار داشتند، علیالخصوص در جبهه لیتانی و نبطیه كه خط مقدم جبهه جنگ با اسرائیلیها بود. من و آقای فضائلی در واحد خمپاره انداز ۸۱ میلیمتری همین جبهه لیتانی خدمت میكردیم و شبها نیز به مدت ۳ ساعت در باران شدید و وضعیت خیلی سخت نگهبانی میدادیم.
نظر شما