به گزارش قدس آنلاین به نقل از تبیان ، وفای به عهد و پیمان یکی از فرایض و از جمله آداب معاشرت و حسن سلوک با مردم به شمار می رود که در قرآن مجید و روایات اسلامی به این امر فوق العاده اهمیت داده شده است.
و البته از گناهانی که به کبیره بودنش تصریح شده، وفا نکردن به عهد و پیمان است چنانچه حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ بر کبیره بودنش به آیه 25 از سوره رعد استشهاد میفرماید «کسانی که پیمان خدای را پس از بسته شدنش میگسلند و میبرند آنچه خداوند امر به پیوند آن فرموده و در زمین فساد میکنند برای ایشان دوری از رحمت خداست و بر ایشان سرای بدی است که دوزخ است.»
پیمان شکنی نفاق میآورد!
در زیارت اربعین، از حادثه عاشورا چنین گزارش شده است که؛ کسانی برای کشتن امام حسین (علیه السلام) همدست و همداستان شدند که دنیا فریبشان داد و بهره خویش را به چیزی فرومایه و بیارزش فروختند و آخرت خود را به بهای ناچیز و اندک معامله کردند و از روی تکبر، در هواپرستی خود غوطه خوردند و تو و پیامبرت را به خشم آورده، پیروی از اهل دشمنی و نفاق کردند
در بزرگی این گناه همین بس که نفاق را در قلب میرویاند و ساعت مرگ با کفر مرده و در زمرهی منافقین محشور میگردد. بنابراین پیمان شکنی و دروغگویی سبب نفاق است که در دل میماند و با آن شخص میمیرد.
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: نزدیک ترین شما (مسلمانان) به من در روز قیامت، راستگوترین شما در سخن گفتن و اداءکننده ترین شما در امانت و با وفاترین شما در عهد و پیمان هاست. «أمالی ـ شیخ طوسی، ج 1، ص 233»
و در روایت زیبایی حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ میفرماید: چهار چیز است که عقوبتش زودتر از هر چیز میرسد.
1ـ کسی که به او احسان کنی و در عوض نیکی با تو بدی کند.
2ـ کسی که تو به او ستم نکنی و او به تو ستم کند.
3ـ کسی که در امری با او عهد کنی تو وفا کنی و او به تو مکر و خیانت کرده، به آنچه عهد کرده وفا نکند.
4ـ کسی که به رحم خود صله کند و آن رحم از او ببرد. (خصال شیخ صدوق)
یک سوال: چرا مردم کوفه بیعت خود را با امام حسین (علیه السلام) شکستند؟
با این همه سفارش و تاکید به مسئله وفای به عهد در آموزه های وحیانی دین اسلام بعضی مسلمانان عهد شکنی را پیشۀ خود ساختند. در طول تاریخ بارزترین مصداق خلف وعده و عهدشکنی، به نظر حقیر، بیعت شکستن مردم کوفه با امام حسین علیه السلام است.
در موضوع بیوفایی و بیعتشکنی مردم کوفه پس از دعوت امام حسین (علیه السلام) و یاری نکردن آنحضرت در برابر یزید عوامل متعددی دخالت داشته است؛ که به مهمترین آنها اشاره میشود:
1. حُب دنیا و طمع: برخی از آنانی که از امام حسین (علیه السلام) دعوت کرده بودند در واقع درد دین نداشتند، بلکه طمع و حُب دنیا و ریاست و اینکه شاید در سایه حکومتشان به خواستههای دنیایی خود برسند، انگیزه آنان برای چنین دعوتی بود.
امام حسین (علیه السلام) میفرماید: «همانا مردم دنیاپرستند و دین از سر زبان آنها فراتر نرود و دین را تا آنجا که زندگیشان را رو به راه سازد بچرخانند و چون در بوته آزمایش گرفتار شوند دینداران اندک گردند».[1] این کلام امام (علیه السلام) به همین طمع و حرص مردم به دنیا اشاره دارد. طبیعتاً چنین افرادی زمانی که اوضاع را بر وفق مراد ندیدند، از دعوت خود عقبنشینی کردند.
دنیا طلبی به ویژه از راه حرام، هدیههای نامشروع و غذاهای حرام ، هم دلها را از دریافت هدایت و حق محروم مینماید، هم، دینداری و تعهد را کاهش میدهد و عمل به وظیفه را در بوته فراموشی میسپارد.
امام حسین (علیه السلام) میفرماید: «همانا مردم دنیاپرستند و دین از سر زبان آنها فراتر نرود و دین را تا آنجا که زندگیشان را رو به راه سازد بچرخانند و چون در بوته آزمایش گرفتار شوند دینداران اندک گردند».
امام حسین (علیه السلام )، روز عاشورا خطاب به سپاه کوفه و نکوهش آنان که نه به سخن حقش گوش میدهند و نه دعوتش را میپذیرند، رمز چنین رویکردی را همین گرایش به دنیای حرام میداند و میفرماید: «همه شما مرا سرپیچی میکنید، به سخنم گوش فرا نمیدهید. حق دارید! چرا که تحفهها و هدیههاتان همه از حرام است و شکمهایتان از حرام پُر شده است، پس بر دلهای شما مُهر خورده. وای بر شما چرا ساکت نمیشوید، چرا گوش نمیدهید و نمیشنوید».[2]
در زیارت اربعین، از حادثه عاشورا چنین گزارش شده است که؛ کسانی برای کشتن امام حسین (علیه السلام) همدست و همداستان شدند که دنیا فریبشان داد و بهره خویش را به چیزی فرومایه و بیارزش فروختند و آخرت خود را به بهای ناچیز و اندک معامله کردند و از روی تکبر، در هواپرستی خود غوطه خوردند و تو و پیامبرت را به خشم آورده، پیروی از اهل دشمنی و نفاق کردند.[3]
2. تهدید و تطمیع: عبید الله بن زیاد بسیاری از بزرگان کوفه را با تطمیع و گروهی را با تهدید از یاری امام باز داشت. بافت قبیلهای و عشیرهای کوفه چنین اقتضا میکرد وقتی سران قبیلهای از صحنه خارج شدند، اعضای قبیله هم به پیروی از آنها صحنه را ترک کرده و به خاطر هراس از آینده شغلی و وضعیت خانواده و ... بیعت خود را نقض کنند.[4]
3. نادانی و جهل: برخی افراد به علت نداشتن تحلیلی درست از اوضاع سیاسی و اجتماعی، به چیزی روی میآورند که صلاح دین و دنیای آنان در آن نیست. برخی از کوفیان اینگونه بودند و امام حسین (علیه السلام) نیز در کلام خویش، یکی از علل نقض بیعت کوفیان را همین نابخردی و نادانی کوفیان معرفی میکند: «ای کوفیان! زشتیتان باد و بینوایی! سختیتان باد و نابودی! شما سرگشته ما را به فریاد خود طلبیدید و چون آماده آمدیم، شمشیر دست ما را بر ما تیز کردید! و آتشی را که بر دشمنان ما و شما شعلهور بود بر ما افروختید! شما بی آنکه از ما گناهی دیده باشید صبح کردید، در حالی که دشمنی ما را بر آشتی برگزیدید و به عناد ما شتافتید و به سبب گرایش به فساد، بیعت ما را رها کرده، از روی نادانی و پیوند با سرکشان امّت و بازماندگان احزاب و دورافکنان کتاب خدا آنرا شکستید!...» (ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب (علیه السلام)، ج 4، ص 110)
پی نوشتها:
[1]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله)، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 245
[2]. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه السلام)، ج 2، ص 9
[3]. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 59
منابع:
سایت اسلام کوئیست
سایت اندیشه قم
امالی شیخ طوسی
خصال شیخ صدوق
نظر شما