قدس آنلاین / اگر فرهنگ را به یک درخت تشبیه کنیم، تنۀ این درخت، ارزشهایی است که یک جامعه میپذیرد. اما این درخت در زیر خاک ریشههایی دارد که تنۀ آن را تغذیه میکنند. گرچه این ریشهها بهظاهر پیدا نیستند و چندان دربارۀ آنها بحث نمیشود، اما آن ارزشها از این ریشهها تغذیه میشوند. ریشهها باورها و اعتقادات هستند که از آنها تنهای محکم به نام ارزشها به وجود میآید و این ارزشها در عرصههای مختلف، شاخههایی میگسترانند. در این میان، بودهاند بزرگانی که اهمیت فرهنگ را دریافتهاند و کارهایی مؤثر در این راستا انجام دادهاند. با گسترش موج اسلامهراسی در اروپا و جنبشهای اسلامستیز خصوصاً در آلمان، که پگیدا نمود عینی آن است، شاید ضرورت توجه به بزرگانی که اهمیت این امر را دریافته بودند، بهصورتی ملموس احساس میشود. یکی از این افراد، عبدالجواد فلاطوری است که به اهمیت امر خطیر شناسایی صحیح اسلام به اروپاییان پی برد و فعالیتهای مهمی در این راستا انجام داد. در زیر، شرحی از خدمات او میآوریم.
یکی از آرمانهای بزرگ فلاطوری، زدودن القائات سوء و اصلاح برداشتهای غلطی بود که در ذهن اروپاییان از اسلام وجود داشته و دارد. او برای نیل به این هدف والا، کاری سترگ انجام داد. افزون بر نوشتههای روشنگر و سخنرانی بیداریآفرین، او بهنیکی میدانست که برای کاستن از سوءتفاهمها، پیشگیری بهتر از درمان است. به همین دلیل، بهسراغ نوجوانان و کودکان اروپا رفت. در سال ۱۳۶۳ طرحی را تدوین کرد که به پروژۀ اصلاح کتب درسی (در اروپا) مشهور است. او در این باب میگفت: «تا قریب به بیست سال پیش، صحبتی که از اسلام در کتب درسی آلمان به میان میآمد، نسبتاً مختص به موضوعات خاصی از قبیل جنگهای صلیبی و یا زدوخورد با ترکان و یا آثار هنری اسلامی در اسپانیا و کموبیش نیز مرتبط با شخصیت پیامبر اکرم (ص) و مقایسۀ اسلام با مسیحیت بود. این بود که درصد کمی از کتب فوقالذکر که میبایستی سخنی از اسلام به میان آورده باشد، غالباً آن را مسکوت گذاشتند یا با ذکر چند جمله (مثلاً در مورد جنگهای صلیبی) از آن میگذشتند و تازه آنچه هم با تمام این محدودیتهای کمّی و کیفی ذکر میشود، سراپا ناقص و نادرست بود. تقریباً از بیست سال پیش به این طرف است که اندکاندک توجه به اسلام در مدارس، بهعلل خاصی، موضوعیت پیدا کرده است...»
او عقیده داشت آنچه دربارۀ اسلام در این کتب گفته میشود، جُنگی است از مطالب صحیح و سقیم که با تعبیرات صادقانه و یا مغرضانه، مخلوط مغلوطی تحویل دانشآموزان میدهد. بهطوریکه در طول چندین سال مدرسه، رفتهرفته و گامبهگام، در مجموع شکل و صورتی سخیف، منحرف، مغلوط و پر از جسارت به اسلام در ذهن آنها ساخته میشود و پایۀ وجودشان ساختهای خواهد بود از تحقیر اسلام و مسلمین و یا احیاناً از عقبماندگی، بربریت، قساوت، آشفتگی و ضدحقوقِ انسانی بودن مسلمانان.
فلاطوری با دیدن این وضعیت اسفبار که نسل امروز و فردای اروپاییان را از دریافت و درک حقیقت اسلام دور میکرد، مصمم شد در برابر این انحرافات و اشتباهات سکوت نکند و تن به مبارزه دهد. البته او به دشواریهای این راه و راهحلهایی که او و همکارانش برای از میان برداشتن مشکلات اندیشیده بودند، واقف بود. محتوای این کتاب از زبان فلاطوری عبارت است از «بُعد اول خدا-الهیات، بُعد دوم حضرت محمد (ص)، بُعد سوم قرآن مجید، بُعد چهارم اعمال مذهبی، بُعد پنجم رابطۀ بین ادیان یهودی، مسیحی و اسلام، بُعد ششم تاریخ، بُعد هفتم موقعیت کنونی اسلام در جهان و در کشور آلمان.»
وی در گزارشی به هیئتمدیرۀ آکادمی در ایران نوشته است: «برداران عزیز، خوشوقت از آنم که در این لحظه، به یاری خداوند میتوانم بشارت به ثمر رسیدن پروژۀ اصلاح کتب درسی مدارس آلمان غربی را در مورد آموزش و عرصۀ اسلام به دانشآموزان دبستانی و دبیرستانی و مدارس حرفهای، به حضورتان عرض کنم.» پس از این موفقیت عظیم در آلمان، مرد بلندهمت و دوراندیش حرکت بهسوی اروپایی کردن این اصلاحات را آغاز کرد و بدینمنظور، چندین گردهمایی در کلن تشکیل داد. در گزارش چهارمین سمپوزیوم بینالمللی آکادمی علمی-اسلامی شهر کلن (که با دعوت و شرکت نمایندگان آکادمی از چهارده کشور اروپایی در روزهای ۱۰ تا ۱۲ می ۱۹۹۱ در محل آکادمی برگزار شد)، آمده است: «پروژۀ اروپایی ما به شورای اروپا در استراسبورگ معرفی شده، بسیار مورد استقبال قرار گرفت... این جریانات پروژۀ ما را بدون تردید، یک وضع رسمی اروپایی بخشیده. در این موقعیتی که ما در آستانۀ اتحاد ملل اروپا قرار گرفتهایم، این پروژۀ ما میتواند نقش اساسی داشته، به یاری خداوند، به اسلام در اروپا وجهۀ نوینی ببخشد.»
بدینسان فلاطوری توانست به پشتوانۀ دانش، بینش، غیرت و همت خود، کتابهای درسی هفده کشورهای اروپایی را از پیشداوریهای غرضورزان و نادانان پاکسازی نماید و اسلام و مسلمانان را دستکم در کتابهای درسی اروپاییان، بهشیوهای شایسته معرفی کند. وی این کار بزرگ را با برنامهای دقیق و زمانبندیشده، تا سال ۱۹۹۴ به پایان برد.
یکی دیگر از دلمشغولیهای فلاطوری در راستای آشنایی صحیح اروپاییها با اسلام، تأسیس دانشکدۀ معارف اسلامی در اروپا بود؛ مرکزی که عهدهدار آموزش درست و دانشگاهی اسلام به مسلمانان اروپا و دیگر مناطق جهان شود. بهدلایلی این امکان برای او فراهم نشد. بنابراین او تصمیم گرفت این مرکز را از کلن به هامبورگ منتقل کند و مقدمات تأسیس دانشکدۀ معارف را فراهم آورد که منادی حق، این نغمۀ عاشقانه را با وی نجوا کرد: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ، إِرْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً» و پاسخ فلاطوری جز لبیک نبود.
نظر شما