اســتقلال به قول رهبر حکیم انقلاب «آزادی در مقیاس یک ملت» اســت، یعنی اگر آزادی مشروع یک فرد در جامعه را بخواهیم به یک ملت در جامعه جهانی با نظام بین الملل تعمیم دهیم، استقلال یک ملت عنوان می گیرد.
باز هم طبق بیان رهبری اســتقلال یک ملت بر سه بخش استقلال سیاســی، اقتصادی و فرهنگی اســتوار اســت که استقلال سیاسی بر اســتقلال اقتصادی و استقلال اقتصادی بر استقلال فرهنگی اولویت تحقق زمانی دارد. در دهه چهارم انقلاب اسلامی می توان ادعا کرد که در حوزه استقلال سیاسی موفق بوده ایم و می توان گفت کــه گام اول را تقریباً با قدرت برداشــته و به استقلال سیاســی دست پیدا کرده ایم. نبــود اســتقلال سیاســی پیــش از انقلاب بخصــوص در دوره پهلوی ها برای ملت ایران نتایج و خاطرات تلخی را به بار آورد. شــاهانی که توسط انگلیســی ها و آمریکایی ها انتخاب و تصمیمات شــان را نیــز از آنهــا دریافت می کردند. یک نمونه بسیار رقت بار برای ملت مســلمان ایران، جنگ اعراب و رژیم اشغالگر قــدس و طرفداری رژیم ایران از دولت غاصب صهیونیستی اســت. جدا شدن استان بحرین از ایران و برخورد ســخیف پهلوی دوم با این موضوع و اقدام مجلس دست نشانده اش یکی دیگر از این نمونه هاست. این در حالی اســت که با بررســی تحولات منطقــه و جهان در دهه اخیــر می توان این ارزیابی را داشــت که ایران از حیث شاخص استقلال سیاسی جزو 10 کشور اول دنیاست زیرا ایران از معدود کشورهایی است که مطلقاً کشــور دیگری در تصمیم گیری سیاسی آن تأثیرگذار نیست. شاید پنج کشور دارای حق وتو و کشــور آلمان که اتفاقــاً در برابر ایران به مذاکرات هســته ای پرداختنــد، از جمله معدود کشورهایی هستند که می توان آنها را واجد شرایط استقلال کامل سیاسی دانست.
در مورد منطقه غرب آســیا کــه با قطعیت بالاتــری می توان گفت ایران تنها کشــوری است که سیاســت و برنامه هایش را خود در پایتختش تعیین می کند. کشــورهایی مانند عربستان و ترکیه به عنوان رقبای منطقه ای نیز این میزان از اســتقلال سیاســی ایران را ندارند تا بتوانند کاملاً براساس منافع سیاسی خود تصمیم گیری کنند و فشــار قدرت های بــزرگ آنها را وادار به انجــام مأموریت هایی در منطقــه می کنــد که به روشــنی نه تنها ارتباطی با منافع ملی کشورشــان ندارد بلکه گاهی در جهت عکس آن نیز بوده است. یک نمونه بســیار روشن آن اقدام دولت عربستان در افزایش فروش نفــت برای کاهش قیمت جهانی آن بود.
در حقیقت عربستان با فشار آمریکا تصمیمی گرفت که به وضوح با منافع اقتصادی کشورش در تضاد بود. در یکی از رسانه های خارجی خواندم که بعد از فــوت امام خمینی (ره)، بــرای اولین بعد از دهه هــا در ایران بود کــه تکلیف حکومت در تهران مشخص شد. تلاش مستقل ایران برای شکل دهی به نظم جدید منطقه ای یکی دیگر از موارد روشن در تأیید ادعای استقلال سیاسی کشورمان است. اما واقع بینانه باید گفت که استقلال اقتصادی و فرهنگی کشور هنوز محقق نشده است و مسیر سختی برای تأمین آن در پیش رو داریم. یک نشــانه برای عدم تحقق این اســتقلال اقتصــادی اثرگذاری بیش از حــد تحریم ها و فشــار دشــمنان ملت ایــران از طریق این محاصره اقتصادی است. اگر موفق شده بودیم به اســتقلال اقتصادی هم دست پیدا کنیم، تحریم ها نباید این قدر فرآیند تصمیم گیری در کشور را تحت تأثیر قرار می داد. یعنی اســتقلال سیاسی باید بتواند مقدمات اســتقلال اقتصادی کشــور را نیــز تأمین کنــد و گرنه خــودش هــم در مواجهه با جنــگ اقتصادی دشــمن کاراییــش را از دســت می دهد. این ادعا بر یک تجربه تلخ تاریخی در دو دهه اخیر اســتوار است. آنجا که رهبر حکیم انقلاب بــه کارگزاران وقت دولتی هشــدار دادند تا اقتصاد کشــور را از نفت مســتقل کنند و دو دهــه بعد با بیان کلید واژه اقتصاد مقاومتی و اتکا به ساختار مستحکم درون ســعی داشتند ملت تحریم ها را کنار زده و به استقلال اقتصادی دست پیدا کنند. اما بــه دلیل کم کاری ها، تجربه تلخ و پرهزینه برجام و از دست دادن بخشی از حقوق هسته ای بدســت آمد. در صورتی که اگر به قدرت اقتصادی دســت پیدا کرده بودیم از تحریم ها آسیب چندانی نمی دیدیم تــا در برابــر زیاده خواهی های کشــورهای اروپایــی و آمریکا ناگزیر از نرمش شــویم و مسیر پیشــرفت را با ســرعت بالاتری طی می کردیم. برای حفظ استقلال سیاسی و ادامه مسیر باید این واقعیت را بپذیریم که پاشنه آشیل انقلاب اسلامی ایران موضوع اقتصاد است و باید این موضوع را با یک عــزم جهادی و ملی یک بار برای همیشه برطرف کنیم.
نظر شما