شعر سطحی چه شعری است؟ شعری که ساده باشد و ساختار پیچیدهای نداشته باشد؟ شعری که به مسائل ساده و سطحی پرداخته باشد؟ شعری که مفهومگرا باشد؟ شعری که شعاری باشد؟
شاید تمام پیشنهادهای فوق بخشی از تعریف شعر سطحی را در خود داشته باشند اما سطحیبودن شعر از جای دیگر آب میخورد. شعری سطحی است که تکمعنا و فاقد ظرفیت خوانش و تأویل باشد. شعر سطحی میتواند ساختاری پیچیده داشته باشد، به پیچیدهترین مقولات هستیشناختی و فلسفی پرداخته باشد، کاملاً تصویری و مفهومگریز باشد، شعار هم ندهد اما با این همه سطحی باشد!
عمق شعر حاصل ابعاد معنایی است و هیچ رابطه مستقیمی با نوع و ماهیت موضوع و محتوای خود ندارد. در شعریت متن فلورا تاجیکی تردیدی نیست. این متن به طرز ماهرانهای 2 تشبیه را در یک تشبیه مضمر، فشرده و ارائه داده است. در این تشبیه، طرف مشبهٌبه هم میتواند خورشید باشد و هم ماه زیرا نماز آیات را هم به هنگام خسوف میخوانند و هم به هنگام کسوف. از سوی دیگر کارکرد ایهامی فعل «گرفتن» به شروع شعر نیز هویتی شاعرانه بخشیده است. به این ترتیب باید این متن را یک اتفاق شاعرانه دانست. اما با این همه، این شعر تکمعناست. هیچ تأویلی ندارد و جنس اندوه، نامشخص است. بنابراین شعر فاقد ژانر است و نمیتوان گفت فلسفی است، اجتماعی است یا حتی تغزلی! بنابراین در سطح زبان معلق میماند و بُعد معنایی نمییابد. پس میتوان گفت: یک شعر سطحیِ خوب!
* «چمدانی برای نرفتن»/ فلورا تاجیکی/ انتشارات هنر رسانه اردیبهشت/ 1395/ صفحه 58.
نظر شما