تحولات لبنان و فلسطین

بازیکنی که در لیگ شانزدهم عصای دست پدیده ایها شد زمانی که برای اولین بار در ورزشگاه آزادی بازی کرد راه رختکن را گم کرده بود!

گفتگوی ویژه قدس با بازیکنی که عصای دست پدیده شد/ راه رختکن را گم کردیم!

قدس آنلاین - گروه ورزشی: نوشتن از برخی بازیکنان به اندازه حرف کشیدن از آنها سخت است. «محسن یوسفی» بازیکنی از نسل مازنی‌های فوتبالیست کشورمان است که با همدوره‌هایش ناگهان فوتبال ایران را قرق کردند. محسن یوسفی، محمدرضا خلعتبری، رحمان احمدی، مصطفی مهدی‌زاده، ابوذر رحیمی، یونس گراییلی و ... با اختلاف سنی جزئی نسلی دوست‌داشتنی بودند. نسلی که انصافا به حقش هم آنچنان که باید و شاید نرسید.

آغازی از چمستان
ابتدا در مسابقات مدارس بازی می‌کردم، مربی من در چمستان علی‌پور بود، بعد از به تیم منتخب چمستان رسیدم و زیر نظر علیزاده کار کردم. خیلی پیگیر نبودم و به اصرار دوستانم بود که تست دادم و قبول شدم. انصافا کامران قائمی سهم زیادی در پیشرفتم داشت. در ابتدای فوتبالم هافبک چپ بودم. همچنین خزر محمودآباد زیر نظر علی رنجبر مدتی کار کردم اما در نهایت در درخشان رویان بودم که مربیان شموشک مرا دیدند و زیر نظر گرفتند. در نهایت به امیدهای شموشک رسیدم و پناهی سرمربی‌ام بود.

استارت حرفه‌ای شدن
در دوران حضور در شموشک با ناصر ابراهیمی، فرشاد پیوس و اصغر فروتن کار کردم.
در فصل اول با ناصر ابراهیمی شروع کردیم اما 5، 6 هفته بیشتر در نوشهر نماند. فراموش نمی‌کنم که در بازی نخست، میزبان صباباطری بودیم، نیمه اول 2 هیچ از حریف عقب افتادیم. بین دو نیمه ابراهیمی گفت برو تو زمین. در آن بازی یک پاس گل دادم وجریان بازی عوض شد. در نهایت هم اسفندیار محسنی گل مساوی را زد و به تیم هفته رسیدم، یکی از روزنامه‌ها هم مرا پدیده لیگ معرفی کرد.
به جز بازی با صبا، دیدار با ذوب در نوشهر دیدار خاصی برایم بود. با تک گل من که با پای راست به آرمناک زدم آن دیدار را بردیم.

آبگوشت فروتن
فروتن از نظر فنی فوق‌العاده خوب بود، حرف‌هایی که می‌زد انصافا روی هوا نبود. البته در آن سال شموشک مشکلات زیادی داشت و سقوط کرد اما فروتن آنچه که می‌دانست و انجام می‌داد در فوتبال ایران به کار نمی‌آمد.

هنوز یک سال دیگر با شموشک قرارداد داشتم که به لیگ یک سقوط کردیم. اکثر تیم‌های لیگ برتری به من پیشنهاد دادند و حتی پیشنهاد خیلی خوبی از پرسپولیس داشتم. انصاریفرد صحبت‌های لازمه را با من انجام داد و قیمت خیلی خوبی هم پیشنهاد داد اما واقعیت این بود که از بچگی حس بهتری به استقلال داشتم. بین خانواده و فامیل همه عموهایم به جز یکی پرسپولیسی هستند و فقط من و یکی از آنها استقلالی بودیم و از کودکی کری داشتیم. خلاصه همه اینها در کنار هم رقم خورد تا استقلالی و شاگرد مرفاوی شوم.

زنده‌یاد درویش
مهندس درویش فوتبال مازندران بعد از مهندس درویش نابود شد. مدرسه فوتبال خوب، تیم‌های پایه عالی داشت. اکبر میثاقیان با درویش همکاری کرد و تیم را به لیگ برتر آورد. حتی خوابگاه برای امیدها هم داشت اما متاسفانه با فوت ایشان همه چیز نابود شد.

برای گرفتن رضایت‌نامه‌م 2 ساعت دم در باغ مهندس درویش بودم و نگهبان اجازه نمی‌داد وارد باغ شوم. بالاخره انقدر خواهش کردم که در نهایت اجازه داد و وارد باغ شدم. 20 دقیقه رفتم تا به خانه‌باغ مهندس رسیدم. وقتی مرا دید گفت چی می خوای؟ شرایطم را توضیح دادم و گفت فردا برو باشگاه رضایتت رو بگیر.

از تقی‌پور تا محرم‌نژاد
با رامین در شموشک هم‎‌بازی بودم. رامین محرم‌نژاد فوق‌العاده باهوش بود، از دیدن بازی این بازیکن واقعا لذت می‌بردم اما آن اتفاقات دیدار استقلال و شموشک در نوشهر پیش آمد اما فوتبال است و روزنامه‌ها زیادی به آن پرداختند.اشتباه جزیی از فوتبال است. در رابطه با ابراهیم تقی‌پور حرف‌ها هیچ پایه و اساسی نداشت. چطور بازی رفت فینال حذفی استقلال و داماش که یک بر صفر باختیم کسی حرفی نزد؟ تا چیزی ثابت نشده نباید حرفی زد.

اولین بارها در آزادی

اولین باری که به آزادی رفتم مربوط به دیدار ایران و سوریه بود که با تیم ملی امید راهی استادیوم آزادی شدیم و اولین باری که در استادیوم آزادی بازی کردم بازی استقلال و شموشک بود که اتفاقا سه تا خوردیم. آنقدر برایم این فضا غریب بود که حتی نمی‌دانستم باید از چپ به رختکن برویم یا از راست. داور سوت را که زد منتظر ماندم ببینم بقیه کجا می‌روند و پشت سرشان راهی شدم.

آغازی دوباره با لباس آبی
سال نخست مرفاوی در استقلال بود که به این تیم پیوستم. از اوت دستی های علیزاده اتفاقا آن سال استفاده خوبی هم کردیم و امتیازات زیادی هم جمع کردیم. از شانس بدی که داشتم، یک هفته به شروع لیگ مصدوم شدم و 4، 5 هفته اول لیگ را از دست دادم. اما باز هم با لطف و اعتمادی که مرفاوی به من داشت به میدان رفتم و در نهایت در کنار میثم بائو یکی از بهترین‌های استقلال از نگاه هواداران شدم. با میثم بائو و محمود فکری شمالی‌های استقلال در آن سال بودیم و رابطه خوبی با هم داشتیم.

شکست در نخستین دربی
آن سال تا قبل از دربی رفت که 2-1 باختیم، شرایط خیلی خوبی داشتیم. رحمتی تا هفته نهم آنقدر فوق‌العاده بود که همه شوکه بودند. در دیدار با مس پنالتی را که دفع کرد، ریباندش را هم دفع کرد و دروازه‌اش را بسته نگه داشت. رحمتی در آن دیدار فکر کرد توپ اوت شده و رفت توپ را بیاورد، اما معدنچی و نیکبخت زود شروع کردند و توپ به سمت دروازه آمد و مهدی سر خورد و توپ وارد دروازه شد. متاسفانه دو سه روز قبل از دربی هم مریض شدم و به آنفلوآنزا گرفتار شدم. بازی خوبی نکردم

جامی که پرید
در خصوص اینکه می‌گویند قلعه‌نویی به بازیکنان زنگ زد تا برای مرفاوی بازی نکنند اصلا چنین چیزی صحت نداشت. شخصیت امیر قلعه‌نویی اجازه نمی‌دهد چنین اتفاقی بیافتد و من تابحال چنین چیزی ندیدم. مرفاوی لیاقت این را داشت که حداقل یک جام بگیرد اما بدشانس بودیم. بازی با سایپا اگر می‌بردیم قهرمان بودیم اما محسن خلیلی به آن شکل بازی را برای سایپا درآورد و قهرمان شدند.
سال عجیبی هم بود، من به شخصه خیلی امیدوار بودم اما متاسفانه با بدشانسی دستمان از جام کوتاه ماند.

ناصرخان حجازی
دوران ناصر حجازی هرچند کوتاه بود، اما دوران شگفت‌انگیزی بود. در دوره حجازی، کل زمین تمرین پر می‌شد و حداقل 5 6 هزار هوادار به زمین تمرین می‌آمدند. بازی نخست هم در آزادی 100 هزار نفر آمدند و استقلال اهواز را 3 بر 2 شکست دادیم اما در ادامه کار خراب شد. آن سال تیم فوق‌العاده‌ای بودیم اما وقتی نتیجه نگیرید شایعات آغاز می‌شود. حرف‌ها و شایعات ریز و درشت رقم می‌خورد اما بازیکنی کم‌فروشی نکرد. آخرین باری که حجازی روی نیمکت بود را هم به خاطر مصدومیت از دست دادم و از خانه بازی را می‌دیدم. اتفاقا 2 بر 0 جلو افتادیم اما 3 بر 2 باختیم و در نهایت ناصر خان از استقلال رفت.

ریکاوری در آزادی
بعد از حجازی، فیروز کریمی آمد و کار با وی ادامه یافت. در دیدار با نفت آبادان یک بر صفر جلو بودیم، اما نفت کلا در طول 90 دقیقه 3 توپ روی دروازه ما آورد که هر سه به گل تبدیل شد. دقیقه 80 هم اتفاقا در آن دیدار کارت قرمز گرفتم و اخراج شدم. بازی که تمام شد صدایم کردند، گفتند بیا بالا. گفتم چرا؟ گفتند فیروز خان گفته. خلاصه رفتیم بالا و فهمیدیم باید ریکاوری را شروع کنیم.

دوران خدمت در قم
بعد از قهرمانی حذفی با قلعه‌نویی من سرباز شدم و با فیروز کریمی به صبای قم رفتم. نسل خوبی هم بودیم و در نهایت چهارم شدیم. جام باشگاه‌های آسیا هم حضور داشتیم و تیمی بودیم که جز من، محمد نوری، امیرحسین فشنگچی، غلامرضا رضایی و ... هم بودند. خیلی تیم خوبی بودیم. فصل بعد صبا کارت پایان خدمتم را نمی‌داد و اصرار داشتند که یک نیم‌فصل دیگر بازی کنم. من هم گفتم کلا بازی نمی‌کنم، سرمربی وقت صبای قم ضیایی بود و در نهایت نیم‌فصل دوم دوباره به استقلال برگشتم.

داستان جک‌های معروف
در دربی‌ها هم بردیم و هم باختیم. از 4 برد پرویز مظلومی در دربی‌ها در دو دربی حضور داشتم. وقتی دربی فیکس بودم، نبودم. 
در خصوص دربی 3 بر 0 مظلومی و استیلی، اگر کل تیم استقلال جک3دی مصرف کرده‌بودند چرا هیچکس حرفی نزد؟ مگر ممکن است که کل تیم دوپینگ کند و کسی کاری با آن نداشته‌باشد.

آسیب‌دیدگی‌های بی‌موقع
در دوران پرویز مظلومی، همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه هفته سوم در اصفهان آسیب دیدم. 2 ماه درمانم طول کشید و دیگر نتوانستم جای خودم را به دست آورم. سال اول مظلومی اینطوری از دست رفت، البته قهرمان حذفی شدیم. در فصل دوم هم آماده بودم که دوباره پیش‌فصل با پارگی کشاله روبه‌رو شدم و 3، 4 ماه را از دست دادم. مصدومیت اجازه نداد آنطور که باید و شاید خوب باشم.

بهترین و بدترین خاطره از استقلال
در این 5 سال حضورم در استقلال، تلخ‌ترین خاطره‌ام همان تجربه نخستم در دربی بود. اصلا از خودم راضی نبودم و در نهایت 2-1 باختیم. بهترین خاطره‌ام هم به آن 20 دقیقه‌ای برمی‌گردد که در دربی دوران مظلومی و استیلی وارد زمین شدم و برای مجتبی پاس انداختم که به آرش داد و گل دوم را زدیم. دربی رفت که 2-0 هم بردیم. در کل در استقلال 2 قهرمانی حذفی آوردم و به قهرمانی لیگ نرسیدم.
دربی معروف ایمون زاید را هم در زمین بودم. اما اینکه بگویند بازیکنی کم گذاشته، اصلا و ابدا چنین موضوعی را قبول ندارم. مربی اگر چنین حرفی زد، یعنی می‌خواهد ضعف خود را بپوشاند.

ایستگاه بعد...
یک نیم‌فصل در سایپا و یک نیم‌فصل در نفت و سرانجام ملوان. ملوان انتخاب خیلی خوبی بود. با دراگان اسکوچیچ دوران خیلی خوبی بود. سال بعدش هم با ایراندوست شروع کردیم که بعد از آن کریمی آمد و در کل چند مربی عوض کردیم. زمان کریمی هیچ امیدی به بقای ملوان نداشتیم اما 3 ، 4 بازی پشت سر هم بردیم و جان گرفتیم. محمد آبشک و فرزاد حاتمی که نیم‌فصل به ما اضافه شدند توانستند در بقای ملوان موثر باشند.

آغاز با پدیده
در صبا شاگرد مهاجری بودم و از وی شناخت داشتم. برای همین بعد از ملوان وقتی رضا مهاجری تماس گرفت به پدیده آمدم. بزرگترین اشتباهم رفتن به سایپا بود. هیچ ایرادی به مربیانم نمی‌گیرم اما 

فکر می‌کنم نیم‌فصل بدم با سایپا بود. شاید خودم مقصر بودم.
فکر می‌کنم انتخاب پدیده یکی از بهترین کارهای ممکن بود، مهاجری با آزادی عملی که در این 2 سال به من داده سبب شده تا بتوانم به بهترین شکل ممکن در خدمت تیم باشم و بازیم دیده شود. امیدوارم بتوانیم با شرایطی فراهم و مناسب به این همکاری ادامه دهیم زیرا با این مربی بااخلاق بسیار راحتم.

دوران تلخ ملی
با  پرویز مظلومی دوره‌ای به تیم ملی دعوت شدم و در اردن قهرمان غرب آسیا شدیم. بازی اول بازی کردم و بعد از آن دوباره مصدوم شدم و نتوانستم ادامه دهم. اتفاقا آن سال امیر قلعه‌نویی سرمربی تیم ملی اصلی بود، به من گفته بودند که برو تیم ملی ب و غرب آسیا را بازی کن، خوب باش که دعوتت کنیم به تیم ملی الف. البته که با بدشانسی مصدوم شدم و پرونده بسته شد.
حقم بود که...

تیم ملی لیستی 20 نفره دارد که شامل لژیونرها و ستاره‌هاست. ادعای ستاره بودن ندارم اما فکر می‌کنم می‌شد بین نفرات بعد از این 20 نفر باشم. شاید به خاطر ضعفم در روابط عمومی بوده‌باشد چون فهرست تیم ملی بعد از آن 20 نفر دیگر به اطرافیان و کمک‌های سرمربی برمی‌گردد.

نمره‌ای به اندازه شماره پیراهن
از 20 اگر بخواهم به خودم نمره دهم، شماره پیراهنم سیزده را انتخاب می‌کنم. چند نمره به خاطر مصدومیت‌هایم کم کردم، چند نمره هم به خاطر شاید اشتباهاتی که در بازه‌های زمانی بین دو فصل داشتم. باید زحمت بیشتری می کشیدم. می‌شد به جای یک ماه، 5 روز استراحت کرد. الان این کارها را می‌‎کنم اما کاش دوران جوانی هم اینطوری تمرین می‌کردم. اگر به گذشته برگردم، وقتی مصدومم ساعت 2 نمی‌خوابم. زودتر می‌خوابم که بتوانم فردا2 نوبت تمرین کنم.

بهترین هم‌اتاقی‌ها
با فریدون زندی هم‎‌اتاق بودم و رابطه خوبی با هم داشتیم. در پدیده هم با حسن جعفری هم اتاقی هستم و میونه خوبی با هم داریم.

پراکنده از محسن یوسفی

* فوروارد 6دنگی که واقعا خیالم را جمع کند واقعا نبوده، آرش برهانی هم گاهی آدم را دق می‌داد اما گل‌های خوبی می‌زد. میلاد میداوودی هم اکثرا وینگر بازی کرد و نوک نبود.
* فکر می‌کنم راحت 2 3 سال دیگر هم می‌توانم بازی کنم. اگر شلخته زندگی کنی شاید تا 30 سالگی خودش را نشان ندهد اما شک نکنید بازیکنی که می‌تواند چند سال پس از سی هم بازی کند، یعنی زندگی سالم و منظمی دارد. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.