مادر هم که بساط سبزی پاک کنی را باز کرده بود رو به دخترش گفت خدا کند که کسی غذای نذری بیاورد. امروز آنقدر کار دارم که فکر نکنم برسم غذا درست کنم، اگر کسی نذری نیاورد باید حاضری بخوریم.
هوا کم کم تاریک شد و هنوز سبزی پاک کردن تمام نشده بود، گرسنگی سراغ مادر و دختر آمد، دختر سینی چای را مقابل مادرش گذاشته بود تا اندکی خستگی در کند که زنگ خانه به صدا درآمد.
دختر جوان زودتر از مادرش بلند شد و گفت که میرود در را باز کند، او رفت و دقایقی بعد با صورتی مملو از شادی مقابل مادر ظاهر شد در حالیکه دستانش را پشتش مخفی کرده بود رو به مادرش گفت امشب حاضری نمیخوریم، آرزویم برآورده شد و غذای نذری رسید و سپس ظرف غذای نذری را پیش چشم مادر گرفت.
آنها لحظاتی بعد کار سبزی پاک کنی را تمام کردند و سفره را گشودند تا شام را که مادر گمان میکرد نذری و متبرک است میل کنند.
هنوز دقایقی از خوردن غذای نذری نگذشته بود که مادر احساس سنگینی شدیدی در سرش کرد و از هوش رفت.
دختر جوان صبح روز بعد با اورژانس تماس گرفت مأموران اورژانس بلافاصله به محل رسیدند و هر دو را به بیمارستان منتقل کردند، دختر جوان مدعی شد که او هم مانند مادرش ساعتها بیهوش بوده است و در مدت بیهوشی آنها فردی ناشناس وارد خانه شده و طلا و جواهرات مادرش را به سرقت برده است.
با این ادعاها پلیس وارد صحنه شد، به محض گزارش توزیع غذای نذری مسموم که منجر به سرقت به عنف طلا و جواهرات مادر 57 ساله و دختر جوان در بخش زبرخان نیشابور شده بود، موضوع به صورت ویژه در دستورکار مأموران پلیس قرار گرفت.
سرهنگ حسین بیات مختاری فرمانده انتظامی نیشابور که دستورات لازم را برای رسیدگی فوری و ویژه این پرونده صادر کرد در گفتوگو با خبرنگار خط قرمز به تشریح این پرونده پرداخت و گفت: پس از اطلاع از این حادثه، مأموران پاسگاه انتظامی قدمگاه به سراغ دختر جوان رفتند که حالش از مادر 57 سالهاش مساعدتر بود، دختر جوان به مأموران گفت که شب حادثه با مادرش در خانه تنها بودند که زنی زنگ خانه آنها را زد، زن برای آنها یک پرس غذای نذری آورده بود و التماس دعا داشت. آنها هم غذا را خوردند اما دقایقی بعد مادرش مسموم و بیهوش شد، او مدعی بود که وی هم از هوش رفته و احتمالاً در همین مدت بوده که سارقان با ورود به خانه آنها طلا و جواهرات مادرش را سرقت کردهاند.
کارآگاهان زبده پلیس پس از بررسی اظهارات دختر مالباخته به نقاط ضد و نقیضی برخورد کردند که نشان میداد ماجرا آنگونه نیست که وی برای پلیس شرح داده است. آنها سپس راهی محل سرقت شده و به بررسی دقیق شواهد موجود در محل پرداختند این شواهد شک و تردید آنها را تقویت کرد و به ساختگی بودن و صحنه سازی سرقت پی بردند.
آنها در عین حال برای تکمیل ظن و تردید خود دستور یک آزمایش خون از مالباخته و دخترش را صادر کردند تا متوجه شوند آیا دختر مالباخته هم مانند مادرش بیهوش و بیاطلاع از شیوه سرقت بوده یا موضوع چیز دیگری است، جواب آزمایشگاه نشان داد که شک مأموران بیدلیل نبوده است، در حالیکه دختر مدعی بود او و مادرش تقریباً به یک اندازه از غذای نذری خورده بودند، اما جواب آزمایش چیز دیگری نشان میداد، در حالیکه مسمومیت مادر صد درصد تأیید میشد اما در خون دختر اثری از مسمومیت دیده نمیشد و این مسئله تمام اظهارات دختر را زیر سؤال میبرد.
مادر 57 ساله سرانجام پس از سه روز بیهوشی و دست و پنجه نرم کردن با مرگ به هوش آمد و به شرح ماجرا پرداخت، اما داستانی که او بیان میکرد با آنچه دخترش تابحال به مأموران گفته بود تفاوتهای فاحشی داشت.
مأموران دوباره دختر جوان را به پاسگاه فراخواندند و او را مورد بازجویی قرار دادند. دختر جوان که در مقابل ادله و مستندات کشف شده از سوی مأموران پلیس قرار گرفته بود و راه گریزی برای خود تصور نمیکرد ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: چندی قبل با مرد جوانی آشنا شدم، او نیاز به پول داشت و من هم پولی نداشتم که در اختیارش قرار دهم، چند بار از مادرم درخواست پول کردم که او هم به من چیزی نداد، به نظرم رسید مادرم چه نیازی به این همه طلا و جواهر دارد، پس با همکاری این مرد جوان نقشه سرقت طلاهای مادرم را کشیدم، آنروز مسئله غذای نذری را طرح کردم تا مادرم شکی نکند و شب هنگام مرد جوان ظرف غذای آلوده به مواد بیهوش کننده را دم در خانه آورد و تحویلم داد غذا را جلوی مادرم گذاشتم و خودم چیزی از آن نخوردم تا اینکه مادرم بیهوش شد و طلاهای او را برداشته و تحویل مرد جوان دادم تا بفروشد و از پولش استفاده کند.
پس از اعترافات دختر جوان مأموران اقدام به شناسایی و ردیابی همدست وی کردند و مرد جوان در مدت کوتاهی بازداشت شد، مرد جوان هم ناچار لب به اعتراف گشود و اظهارات دختر را تأیید کرد، او گفت که طلا و جواهرات را فروخته و نشانی مالخر را به مأموران داد تا او نیز دستگیر شده و هر سه متهم همراه پرونده راهی دادگاه شوند.
نظر شما