سرور هادیان:شادی غفوریان، متولد ۱۳۶۲ مشهد است. اوفعالیت در حوزه تئاتررا از سال ۱۳۸۱ در زمینه بازیگری، نویسندگی و کارگردانی آغاز کرد. او بتازگی توانست با نمایش «هفت دست و یک انگشت» عنوان برگزیده دومین جشنواره نمایشنامهنویسی «استعدادهای تازه» حوزه هنری را به دست آورد. گفت و گو با این هنرمند شهرمان را باهم میخوانیم:
کمی از آخرین کارتان برایمان بگویید. خلاصهای از اثرتان و علت درخشش آن را توضیح دهید
این متن که بتازگی در مسابقه نمایشنامه نویسی استعدادهای تازه حوزه هنری تهران منتخب شده است، متنی با رویکرد موزیکال است که طیف مخاطب آن کودک تا بزرگسال را دربرمیگیرد. به گمان خودم چیزی شبیه «شازده کوچولو»ایرانی است که دامنه موضوعی و مفهمومی آن، مخاطبان گستردهای دارد. این اثر با تأکید بر نشانهشناسی و نمادهای ایرانی، با شیوه قصهگویی و نقالی پیش میرود.
قهرمان داستان، پسر بچهای است که در روستایی یخ زده و تهی از مهر و دوستی، با نام «هفت دست» زندگی میکند؛ روستایی که تعداد ساکنان آن هیچگاه از انگشتان دستان هفت نفر تجاوز نمیکند. حال پس از تولد این پسر بچه، تعداد ساکنان این روستا از آنچه بوده بیشتر میشود و گویی نظم و عادتهای حاکم برآن را با آمدنش برهم میزند. همین اتفاق، رخدادهای بعدی و ماجرای داستان را رقم میزند.
در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید و کمی از برنامههای آینده برایمان بگویید؟
اخیراً متنی با نام «تختهای روان» نوشتهام که نقدی اجتماعی است و قرار است یکی از کارگردانان جوان تئاتر آن را برای جشنواره استانی تئاتر در شهریور ماه امسال آماده کند. متن در مورد آسیبهای اجتماعی دختران دانشجو است که از شهرها و شهرستانهای کوچک به تهران میروند.
تئاتر امروز مشهد را چگونه میبینید و برای حفظ و ارتقای آن چه پیشنهادی دارید؟
جایگاه بالای تئاتر مشهد بر هیچ کس پوشیده نیست، فهرست نامآوران این عرصه نیز حاکی از این امر است. تئاتر مشهد با وجود تمام محدودیتهای ساختاری، راه خود را از سالنهای دورافتاده این شهر، که تماشاچیانش صرفاً خود تئاتریها بودند، به سالنهایی در مرکز شهر ورود پیدا کرده است. اما بازهم این امکانات جوابگوی نیاز این قطب تئاتر کشور نیست. هنرمندان مستقل، نمیتوانند یا به سختی میتوانند از پس هزینهها و فراهم آوری ملزومات اجرایی مناسب بر بیایند. ارگانها و سازمانها صرفاً از کارهای خاص و سفارشی حمایت میکنند و حتی امکان نصب بنر شهری را از کاری ارزشمند اما مستقل دریغ میکنند. این است که کارهای مستقل، پس از صرف انرژی و هزینه تولید بالا، اجرا میشود اما جز فرسودگی و دلسردی چیزی برای گروه اجراکننده باقی نمیگذارد. علاوه بر نبود حمایتهای مالی، نبود حمایت معنوی از هنرمندان نیز شایان ذکر است. مواردی که سبب میشود هنرمندان موفق این شهر، رفتن به پایتخت را به ماندن در شهر خودشان ترجیح دهند. بخصوص هنرمندان متخصصی که ازاین طریق امرار و معاش میکنند و شغل دیگری ندارند. آنچه از مسئولان دغدغهمند هنر مشهد انتظار میرود این است که به تئاتر صرفاً به عنوان کالایی لوکس یا هنری تزئینی نگاه نکنند. تئاتر چیزی فراتر از اینهاست، خوراک جانِ آدمیان است که در سبد کالای خانوادههای مشهدی تقریباً جایی ندارد. این موضوع نوعی فقر فرهنگی است و فقرزدایی برعهده مسئولان امر است.
توصیه برای نویسندگان؟
برای هر نویسندهای مهم این است که اجرای اثرش را ببیند و حمایت شود تا اثر فقط روی کاغذ باقی نماند. در واقع نمایشنامه نوشته میشود تا اجرا و دیده شود. نمایشنامه با نفس بازیگر روح میگیرد و با چشمان تماشاگر نبضش میزند. نمایشنامه نویس از طریق اجرای اثر خود، رشد و پیشرفت میکند و نقایص کار خود را صرفاً به واسطه اجرا میتواند برطرف کند. درغیر این صورت حتی خلاقترین نمایشنامه نویسان نیز با انبوهی از آثار منتخب اجرانشده خود میمانند که بعد از گذر زمان، این آثار تفاوتی با رمانهای چاپ شده ندارد. امیدوارم جشنوارهها و مسابقات نمایشنامه نویسی، و صد البته انجمن نمایش استان و مشهد این مهم را در سیاستگذاریهای خود لحاظ کنند و علاوه بر چاپ نمایشنامه، اجرای آن را با شرایطی درخور تضمین کنند.
نظر شما