یک حمام قدیمی بود کنار خانه ما. آب این حمام میریخت توی رودخانه و با آب رودخانه قاطی میشد. آنزمان محیطزیست چیز شناختهشدهای نبود!
اوایل بهار زیاد به چشم نمیآمد. ما داخل همان آب گاهی شنا میکردیم و برای خودمان استخر درست میکردیم و از گرمای تابستان به آن پناه میبردیم. بعد کمکم آب رودخانه کم میشد و کم میشد و دیگر خبری از آب رودخانه نبود. اما فاضلاب حمام عمومی کماکان مهمان رودخانه بود. غیر از فاضلاب حمام، گازوئیل و قیری هم که از گلخن حمام وارد رودخانه میشد، باعث میشد آبها جذب زمین شود، ولی قیرها در سطح بماند و استخرهایی را که ما اوایل تابستان برای شنا درست کرده بودیم پر از قیر شود. ما که عقلمان میکشید، اما کبوترها و گنجشکها به هوای آب وارد حوضچهها میشدند و گیر میکردند.
اصلاً قبل از اینکه سازمانی به نام محیطزیست باشد، من میرفتم کنار حوضچهها میایستادم و این حیوانات بیزبان را میگرفتم و نجات میدادم و میبردم با نفت قیرهای اینها را میشستم(چون با چیز دیگری پاک نمیشد) ولی بدون استثنا همه آنها میمردند. بعدها وقتی نفتکشها مقدار زیادی نفت خام را به دریا ریختند و تلویزیون نشان میداد پلیکانها و مرغهای دریایی در آنجا گیر افتادهاند، من تازه فهمیدم علت مرگ پرندگان، آلوده شدن به قیر و شستن با نفت نبوده، بلکه علت مرگ آنها خوردن قیر بوده و کمی وجدانم راحت شد.
حالا اطراف رودخانه ما دیگر هیچ حمام عمومی قدیمی نیست، اما از همه خانهها یک لوله فاضلاب وارد رودخانه میشود. چون حالا همه در خانه حمام دارند! تازه رستورانها هرکدام یک منبع آلودگی و فاضلاب هستند.
نظر شما