قدس آنلاین- شنیدم نااهلانی چند، کم خرد و کم تجربه در شهر تاریخی مریوان پرچم بارزانی را برافراشته، سرودی در زمره همان سرودهای دوران بعثیها سر داده و با کسانی که در کردستان عراق داعیه استقلال دارند هم آوا شدهاند.
من روابط بسیار دوستانهای با سران کرد عراقی که در سال ۱۳۵۴ پس از شکست قیام کردهای عراق علیه رژیم بعثی به ایران پناهنده شدند داشتهام. شبی در سال ۱۳۵۵ یا ۱۳۵۶ در خانهای که دولت وقت ایران به آقای سردار محمد سعید جاف که به ایرانی بودن خود میبالید، میهمان او و دودمانش بودم و دکتر حسن جاف فرهیخته برجسته کرد در دوران تحصیلم در مقطع فوق لیسانس (۱۳۴۷- ۱۳۴۹) همکلاس من بود. جافها ایرانی بودند آنان به ایرانیگری خود میبالیدند.
ملامصطفی بارزانی در کمال نقاهت ناشی از بیماری سرطان که میگفت نتیجه ۱۲ سال اقامت اجباری در شوروی سابق است حضور داشت، موسیقی در حال ترنم ایرانی، کردی، عربی بود، غذاها غذاهای سه کشور بود اما دختران و پسران و مردان و زنان نامهای ایرانی داشتند مانند سودابه و تهمینه و رودابه. سردار محمد سعید جاف در دوران حکومت عبدالرحمان عارف معاون وزارت آبادانی (اعمار) عراق بود.
پس از روی کارآمدن بعثیها هزاران کرد به ایران پناهنده شدند، پس از پایان جنگهای شمال عراق نیز ۱۵۰ هزار کرد عراقی به ایران آمدند و در اردوگاههایی در نواحی مختلف فارس به آنان اسکان داده شد. سران بارزانی محترمانه در تهران و کرج مورد پذیرایی قرار گرفتند. چهل خانه در کرج برای آنان خریداری شد. کردهای ایرانی میگویند مردم از جوانانی که ضحاک ماردوش میخواست هر روز از مغز آنان برایش خورش برای سیر کردن دو مار روییده بر دو شانهاش طبخ شود، عدهای را گزیدهاند و به کوههای شمال باختری ایران فرستادند و کردها از زادورود همان جوانان ایرانی هستند. گزنفون هم به شجاعت ایرانیها اشاره میکند که به نیروهای یونانی در حال بازگشت به یونان حمله میکردند. خواندهام اردشیر بابکان نیز از کردها بوده است.
ناشری میگفت: وقتی مسعود بارزانی ۱۵-۱۰ سال پیش به ایران آمده بود، روزی به خیابان کریم خان زند رفت و تمام کتابهای مرتبط با تاریخ ایران را خرید و شماری از کتابهای مرا هم خرید و گویا خیلی خوشش آمده بود زیرا دو سال بعد که به ایران آمده بود، پرسید از فلانی (معتضد) کتاب تازهای چاپ نشده است.
مسعود بارزانی لابد میداند که ایران در طول تاریخ چقدر به کردهای عراق کمک کرده است؛ این است که پدرش هم ایران را دوست میداشت و در سال ۱۳۲۵ که گول خورد و به دولت خودمختار مهاباد پیوست سعی کرد با ارتش ایران درگیری نداشته باشد. در همان سال ۱۳۲۵ دولت ایران او را به تهران دعوت کرد.
دو هفته در تهران میهمان ارتش بود؛ حتی با شاه دیدار کرد؛ قرار شد در ایران بماند اما سلاحش را تحویل دهد و در نقطهای به ایران به او و ۶۰۰۰ نفر از ایل بارزانی محلی برای زندگی و کشاورزی و دامپروری داده شود یا به عراق برگردد؛ در هر صورت دولت نخواست او مسلحانه در ایران زندگی کند.
ملا به شوروی پناهنده شد. دوازده سال در آنجا ماند. پس از کودتای ۱۳۳۷ قاسم به عراق بازگشت و از همان زمان اختلافات او و رژیم ژنرال قاسم و سپس عبدالسلام عارف و سپس عبدالرحمن عارف و آنگاه رژیم بعثیها که از ۱۹۶۷ پس از کودتای ۱۷ ژوییه بر سر کار آمدند آغاز شد و ادامه یافت. ایران همیشه از بارزانی حمایت میکرد زیرا او ایران را دوست میداشت. در سالهای دهه ۱۳۵۰ ایران از کردهای بارزانی حمایت میکرد. به آنان اسلحه و مهمات و حتی توپخانه میرساند، مجروحان به ایران آورده و درمان میشدند.
پس از قرارداد ۱۳۵۳ ایران و عراق هم دولت ایران به آنان خیانت نکرد، نمیشد کاری برای آنان بیش از آنچه که انجام شده بود انجام داد. حالا مسعود بارزانی همه اینها را میداند. به سهم خود در کشور فدرالی عراق قانع نیست. میخواهد فرمانروای کردستان شود. او قدر محبتهای ایران را نمیداند؛ اگر قاسم سلیمانی و کمکهای لجستیکی و نظامی ایران نبود داعش بیشتر نواحی کردنشین سوریه و عراق را گرفته بود؛ اربیل را هم میگرفت و اقلیم کردستان را لقمه چپ میکرد.
بارزانی برای کردستان ما هم دندان تیز کرده است. در تلویزیونهای متعددی که راهاندازی کرده شبها آب و هوای سنندج و مهاباد و مریوان اورمیه و سردشت و سقز را میگویند، یعنی اینها هم جزو شهرهای کردستان بزرگ است. باز دیدم سایت خبری که من فکر میکردم فقط برخورد نظری و اختلاف ملکی با دولت ایران دارد هیزم به تنور انداخته و نوشته ۱۶ میلیون کرد ایرانی هم ممکن است خواهان الحاق به تجزیه طلبان عراق باشند. من هیچ فکر نمیکردم این خبرگزاری ستون پنجم بیگانه باشد.
دولت ایران تو دهانی محکمی به دهان اقلیم کردستان زده، ارتش و سپاه مانور بسیار خوبی در غرب و شمال غرب کشور انجام دادند، دوم اینکه هواپیماهای ایرانی پروازهای خود را به سلیمانیه و اربیل قطع کردند، و سوم آنکه ارتباط زمینی نیز با این همسایه کوچک و پررو که از حالا خواب تجزیه کردستان ایران را میبیند قطع شده و جلوی ورود روزانه ۵۰۰ کامیون حامل کالاهای کردستان عراق گرفته شد.
دولت ایران باید با قاطعیت با اقلیم سرکش کردستان عراق روبه رو شود. آنچه برای من مایه تأسف است، سکوت رسانه ملی در بخشهای خبری، سیاسی، تفسیری، درباره سمپاشیهای رژیم بارزانی است. ما در غرب و شمال غرب و جنوب غرب کشور رادیوها و تلویزیونهای متعددی در تبریز و اورمیه و اردبیل و سنندج و مهاباد و کرمانشاهان و همدان داریم، اما دریغ از یک میزگرد، یک تفسیر، یک سخنرانی و گردآوردن بزرگان کرد و بازخوانی تاریخ و بررسی مسائل استراتژیک (راهبردی)!
دولت باید طرحهای سریع و کاملاً جدی برای کردستان تدوین کند و یک استاندار لایق و میهن پرست کرد برای کردستان تعیین کند و کردستان را در مرحله اول سازندگی و آبادانی قرار دهد.
نظر شما