پس از پیروزی در هشت سال دفاع مقدس، سینما بهتبع شرایط موجود پس از جنگ و با ورود به عرصه سازندگی، بخش عمدهای از فیلمهای خود را با نگاه تزریق امید و انگیزه به جامعه تولید کرد و فیلمهای بسیاری را در حوزه جنگ، رشادتهای رزمندگان و شهیدان ساخت و تقریباً از همانسالها تاکنون، داستانهای بسیاری از دوران هشتساله جنگ روایت شده است. به فراخور سالهای نخستین پس از جنگ، رویکرد سینماگران هم قهرمانسازی و روایت پیروزی بود. اما چندسال بعد، موضوع مهم دیگری به میان آمد که جای خالیاش از همان ابتدای جنگ و سالهای پیروزی احساس میشد.
مرداد ۱۳۶۹ اولین گروه آزادگان ایرانی پس از سالها اسارت در زندانهای رژیم بعث عراق با ورود به کشور به جمع خانوادههای خود بازگشتند و چهارسال بعد اولین فیلم در ژانر دفاع مقدس و با محوریت اسرای جنگی ساخته شد. گرچه درطول این چهار دهه فیلمهای زیادی در این حوزه تولید نشده و همواره انتقاداتی هم ازسوی مسئولان فرهنگی و سینماداران، چه در حوزه ساخت و چه در حوزه حمایت از تولید این آثار وجود داشته، اما با اینحال نباید از حق گذشت که اگرچه اندک، اما در عینحال فیلمهای شاخص و ماندگاری با این سوژه تولید شدند که در سینمای ایران جاودانهاند.
چه فیلمهایی ساخته شدند؟
«پرواز از اردوگاه»، «کیمیا»، «پاتک»، «بوی پیراهن یوسف»، «قاصدک»، «مردی شبیه باران»، «معصوم»، «یکقدم تا مرگ»، «دستهای خالی»، «رنجر»، «نفوذی»، «اتوبوس شب»، «دوئل»، «بیداری رؤیاها»، «خرس» و «ایستاده در غبار» ازجمله آثار سینمایی ساختهشده با محوریت اسراء و آزادگان هستند.
«پرواز از اردوگاه» به کارگردانی حسن کاربخش که سال ۱۳۷۲ جلوی دوربین رفت را میتوان نخستین روایت از زندگی اسرای جنگی قلمداد کرد که بخش عمدهای از داستانش در خاک دشمن و بازداشتگاه عراقیها میگذرد. «کیمیا» به کارگردانی احمدرضا درویش یکسال بعد ساخته شد و از فضای جنگ فاصله گرفت و به زندگی نزدیک شد. این فیلم، داستان زندگی رضا با بازی خسرو شکیبایی از آزادگان جنگ را روایت میکند که پس از آزادی بهدنبال خانوادهاش میگردد، اما با چالشهایی مواجه میشود. «کیمیا» را میتوان یکی از آثار قابلتوجه کارنامه درویش و البته سینمای دفاع مقدس قلمداد کرد.
تصویری زیبا از انتظار
سال ۷۴ دو فیلم «بوی پیراهن یوسف» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و فیلم «پاتک» به کارگردانی علیاصغر شادروان ساخته شد. «پاتک» فیلمی شبیه «پرواز از اردوگاه»، داستان افسری را روایت میکرد که در زندانهای رژیم بعث به اسارت گرفته شده بود و فضایی اکشن و جنگی داشت. اما شاید ادامه موفق «کیمیا» را بتوان در «بوی پیراهن یوسف» جستوجو کرد که از فضایی عاطفی و انسانی برخوردار بود و بهجرئت میتوان این فیلم را یکی از تأثیرگذارترین آثار زمانه خودش و البته جزء آثار ماندگار سینمای دفاع مقدس دانست؛ چراکه بهخوبی توانست مقوله انتظار را که با زندگی اسراء و آزادگان گره خورده به تصویر بکشد.
«مردی شبیه باران» به کارگردانی سعید سهیلی سال ۱۳۷۵ ساخته شد و روایت زندگی مردی به نام منصور با بازی ابوالفضل پورعرب است که به اسارت دشمن درمیآید. او موجی است و چیزی از گذشته خود به یاد نمیآورد. قتلی در میان اسرا اتفاق میافتد و همه به او مظنون هستند، اما او توان دفاع از خود را ندارد. «قاصدک» به کارگردانی قاسم جعفری در سال ۷۶ ساخته شد و از دیگر آثاری است که به تبعات اسارت میپردازد. یکسال بعد داود توحیدپرست فیلم سینمایی «معصوم» را جلوی دوربین برد که داستانی اجتماعی را روایت میکند که در خلال آن زندگی یکی از اسیران جنگی به تصویر کشیده میشود. «یکقدم تا مرگ» به کارگردانی بهروز فرجی در سال ۷۸ و «رنجر» به کارگردانی احمدمرادپور در سال ۷۹ دو فیلم دیگر درباره زندگی اسرا هستند که بهلحاظ محتوای داستانی و تولید، بیشباهت به فیلم «پرواز از اردوگاه» نیستند.
اوایل دهه هشتاد شاهد یک فیلم با تولید قابلتوجه هستیم که همان سالها هم سروصدای زیادی بهپا کرد و یکی از پرخرجترین تولیدات سینمایی بهلحاظ پروداکشن و تولید بود. «دوئل» به کارگردانی احمدرضا درویش داستان فردی بهنام زینال است که پس از ۲۰ سال اسارت در عراق آزاد شده و به شهرش بازمیگردد. فیلم فلاشبکهایی به جنگ و ماجراهای آن سالها دارد. «دوئل» علاوهبر اینکه بهلحاظ فرم یک فیلم جنگی تمامعیار است، اشاره مستقیمی به زندگی اسرای جنگی و آزادگان هم دارد.
بازگشت دوباره به فضای اجتماعی
«دستهای خالی» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی سال ۱۳۸۵ تولید شد و حالوهوای انسانی فیلمهای «کیمیا» و «بوی پیراهن یوسف» را تداعی میکرد. ورود دوباره به فضای اجتماعی و خلق فضای معناداری از زندگی روزمره اسرای جنگی، روح تازهای در این ژانر دمید. «دستهای خالی» داستان زندگی پدر رزمندهای با بازی خسرو شکیبایی است که پس از سالها با آزاد شدنش گرفتار ماجراهای تازهای میشود. «اتوبوس شب» به کارگردانی کیومرث پوراحمد در سال ۸۵ تولید شد و اینبار با نگاهی تازه، داستان رزمندهای را روایت کرد که ۳۸ اسیر عراقی را به پشت جبهه منتقل میکرد. «نفوذی» به کارگردانی احمد کاوری نیز جزء معدود فیلمهایی است که داستانش در دل اسارتگاههای جنگی میگذرد و روایت داستانهای متعدد از شرایط اردوها و زندگی اسراء، فیلم را متفاوت و قابلتحسین کرده است. «بیداری رؤیاها» به کارگردانی محمدعلی باشهآهنگر در سال ۸۸ تولید شد و آسیبهای اجتماعی پس از جنگ را روایت کرد. این فیلم، داستان زنی است که پس از به اسارت درآمدن همسرش و خبر شهادتش ازدواج کرده، اما پس از سالها مرد به خانه بازمیگردد. ایجاد یک چالش بزرگ که بهدلیل حساسیتبرانگیز بودن موضوع، کمتر در این ژانر به آن پرداخته شده است؛ اتفاقی که شاید بیمقدمهتر در «خرس» ادامه و نمود پیدا کرد. «خرس» فیلم دیگری با همین حالوهوا، ساخته خسرو معصومی است که تا به امروز اجازه اکران نیافته، اما آن هم داستان زندگی اسیری مفقودالاثر است که به کشور بازمیگردد، اما خانوادهاش را در شرایط تازهای میبیند. «خرس» محصول سال ۸۹، آخرین اثر سینمایی ساختهشده با محوریت اسراست و پس از آن فیلم دیگری با این مضمون ساخته نشد. اما شاید تازهترین فیلمی که نباید عنوان آن را از لیست فیلمهایی با این مضمون خارج کرد، «ایستاده در غبار» باشد. این فیلم به کارگردانی محمدحسین مهدویان با نگاهی مستند، داستان زندگی احمد متوسلیان را تا لحظه اسارت به تصویر میکشد.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که زندگی اسراء، آزادگان و شرایط آنها پس از جنگ، پتانسیل بالقوه و درخشانی برای خلق آثار سینمایی است که متأسفانه طی چندیندهه پس از جنگ، بهقدر کفایت از آنها بهرهبرداری نشده است، اگرچه همانطورکه اشاره شد میتوان در همین لیست کوتاه هم شماری آثار جریانساز و قابلتوجه یافت، اما بهنظر میرسد استفاده از این ظرفیتهای بکر، همت عالی فیلمسازان دغدغهمند و مسئولان فرهنگی را بیش از پیش میطلبد.
نظر شما