این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
احمد عبداللهزاده مهنه
بسم الله الرحمن الرحیم. السلام علیک یا اباعبدالله.
روز یازدهمه. دیروز همۀ عاشقان اباعبدالله(علیه السلام) خودشون رو کشتند برای ارباب. هرکی زرنگ بود، توشۀ یک سالش، بلکه توشۀ همۀ عمرش رو برداشت. هم نفسِ منِ روضهخون خستهست، هم تن و بدن تویِ عزادار. میسپرمت دست محتشم که روضهخونیش مُهر تأیید گرفته از اهلبیت(علیهم السلام) :
بر حربگاه، چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور و واهمه را در گمان فتاد...
کاروان اسرا رو دارن از کربلا میبرن. اهلبیت(علیهم السلام) خواهش کردند: «ما رو از کنار میدان جنگ ببرید. میخواهیم با عزیزانمون وداع کنیم. »
شد وحشتی که شور قیامت ز یاد رفت
چون چشم اهلبیت بر آن کشتگان فتاد...
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بیاختیار نعرهٔ «هذا حسین» از او
سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد
پس با زبان پُرگله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول:
این بیتها رو همه بلدید. زمزمه کنید:
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
واین صید دستوپازده در خون حسین توست
این نخلتر کز آتش جانسوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهیِ فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست...
حالا میخواد با مادر درددل کنه:
کای مونس شکستهدلان حال ما ببین
ما را غریب و بیکس و بیآشنا ببین...
آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام
یک نیزهاش ز دوش مخالف جدا ببین
آن تن که بود پرورشش در کنار تو
غلتان به خاک معرکهٔ کربلا ببین...
همه صدا بزنید: حسین...
نظر شما