قدس آنلاین- جنگیدن و دفاعکردن شاید از منظر شکلی مانند هم باشند. در هر ۲ پدیده با مرگ، سلاح و خرابی روبهرو هستیم و موضوع مهم در هر دوی آنها تقابلی است میان زندهماندن و نماندن. پس در هر ۲ نزاع بر سر بقا اهمیت دارد. اما این پدیدهها از منظر محتوایی با هم متفاوت هستند.
نکته مهم در جنگیدن، بهدستآوردن سرزمین است اما در دفاع آنچه مهم است، این است که آنچه داری را حفظ کنی و دست مهاجم و متجاوز را قطع کنی. ماهیت و معنا در این میان اهمیت مییابد. دفاع از آنچه داری یک امری فطری است. به همین دلیل هر انسانی دفاع در برابر متجاوز را شایسته و مقدس میداند. حرف اصلی نمایش «نذار این خواب تعبیر بشه» تقابل میان همین ۲ پدیده است. گروهی سرباز آماده میشوند تا به خط مقدم بروند. در همین زمان، همسران آنها برای ملاقاتشان به اردوگاه میآیند و هر یک به شکلی میخواهند شوهرانشان را برای بازگشت به خانه مجاب کنند. زنان همگی خواب دیدهاند که شوهرانشان در جنگ کشته خواهند شد. آنان پیامآوران زندگی هستند و آمدهاند تا عزیزانشان را از خطر مرگ و نابودی نجات دهند. آنها مردانی که دوست دارند را در آستانه قدمگذاشتن به دروازه مرگ میبینند و چه انگیزهای از این بالاتر که خود پا پیش نهند و مردان را به زندگی آسوده و خانه گرم خویش دعوت کنند.
اما مردان خواسته زنانشان را رد میکنند. آنان میگویند همانگونه که نمیتوانند دستدرازی دیگران به زندگی خانوادگیشان را بپذیرند، حاضر نیستند دستدرازی دیگران به خانه و کاشانه و میهنشان را تحمل کنند. تقابل زنان و مردان، تقابل ذات زندگی با معنای زندگی است. زنان میگویند که زندگی را باید به هر نحو حفظ کرد زیرا آنچه اصالت دارد، زندگی است و عشقی که میان آنان و همسرانشان وجود دارد. در مقابل، مردان میگویند که زندگی را باید با معنایی که بر آن مترتب میشود، دوست داشت زیرا فقط زندگیکردن مهم نیست بلکه چگونهزندگیکردن هم مهم است؛ اینکه خود صاحب اختیار زندگی باشی یا دیگران برای زندگیات تصمیم بگیرند. البته مردان و زنان بهصورت کامل نمیتوانند یکدیگر را راضی نمایند که حرفشان درست است اما فرصت میکنند تا در برابر چشمان تماشاگران به این پرسشهای اساسی فکر کنند و با یکدیگر وارد گفتوگویی شوند که احتمالاً تا پایان نمایش و حتی پس از آن در ذهن مخاطب ادامه مییابد.
در غیاب دشمن
مهدی نصیری در این نمایش با از بین بردن ساختار خطی نمایش، نظم ذهنی مخاطب را به هم میریزد. این بههمریختگی در ساختار نمایش به درک معنای آن نیز کمک میکند. نمایش بر این اساس استوار است که پیشفرضهای ذهنی مخاطب را تخریب کند. لابد وقتی مخاطب میشنود که قرار است نمایشی با مضمون دفاع مقدس ببیند، انتظار دارد با صحنههایی از جنگ، کشتار و صدای سوت خمپاره روبهرو شود. یا انتظار دارد رزمندگان ایرانی افرادی کاملاً نورانی و معصوم باشند و در برابر، دشمن با چهرهای درهم و دژم دیده شود. اما در این نمایش خبری از اسلحه، توپ و انفجار نیست. دشمن غایب است و به جای او، ۳ زن حضور دارند؛ ۳ زنی که به شوهرانشان اصرار میکنند از سربازی فرار کنند زیرا کسان دیگری هستند که به جبهه بیایند و از کشور دفاع نمایند. رزمندگان نیز انسانهایی با ویژگیهای باورپذیر و ضعف و قوتهای یک فرد عادی به نمایش درآمدهاند؛ انسانهایی که ممکن است عصبی باشند، در زندگی شخصی شکست خورده باشند و...، ولی دفاع از خاک و خانه به زندگیشان معنا داده است. «نذار این خواب تعبیر بشه» روایتی است از این معنایابی و دیدن نمایشی که از چنین معنای بزرگی حرف میزند، در روزگاری که صحنه تئاتر از دلقکبازی و گریز از معنا پر شده است، ارزش بیشتری دارد.
نظر شما