قدس آنلاین- برای دومین بار است که به کرمانشاه میآیم. دفعه پیش ۲۲ آبان و حالا ۱۵ آذر و با جمعی از دوستان هنرمند خراسانی و مشخصاً دوستان فعال در واحد نمایش حوزه هنری خراسان رضوی. دوستانم قرار است با اجرای تئاتر حال و احوال بچههای زلزله زده را عوض کنند و من هم تعدادی کتاب برای بچهها آوردهام و در کنار این همراهی قرار است تصویری از وضعیت منطقه در قالب گزارش بدهم.
نیاز فوری مردم کانکس حمام و دستشویی
شانزدهم آذر و در صبحی نمناک در سرپل ذهابیم. در ورودی شهر در جایی که تعداد زیادی چادر برپا شده است توقف میکنیم. همان ابتدا پسرکی ۱۲ یا ۱۳ ساله، میپرسد: کمکهای مردمی آوردهاید و این شروع گفتوگوی من با اوست که از نداشتن لباس گرم برایم میگوید و سختی روزهای سرد.
مادر پسر هم به جمع ما اضافه میشود و همان اول چادرشان را نشان میدهد که خیس شده است.
او میگوید باردار است و باید در این شرایط سخت بماند و این برایش سخت است.
چادری که در آن زندگی میکنند آرم و نشان هلال احمر دارد اما زن میگوید: این چادر را به ۲۵۰ هزار تومان خریدهاند.
زن میگوید: اکنون نیاز فوری ما کانکس است، اما هنوز به ما ندادهاند. پس از اجرای برنامههای هنری توسط دوستانم که با استقبال خوب بچهها در هوای سرد روبهرو شده است، سر پل ذهاب را ترک میکنیم تا سری به روستاها بزنیم. روستای اولی که میرویم روستای «بازگیر» است.
در مسیر رفتن تا روستا میتوان تریلی هایی را دید که مشغول حمل کانکس هستند، اما وقتی تعداد تریلیها را با چادرها مقایسه میکنی، متوجه میشوی تا جای همه چادرها را کانکس بگیرد، زمان زیادی لازم است. در روستا هم آنچه میشنوم درباره کانکس است.
شکایت از سرما
هوا نم نم میبارد و سرد است، یاد یک ساعت قبل میافتم که در سرپل بودیم و تگرگ هم بارید.
جلوی چادری زن و مرد میانسالی ایستادهاند تا من را میبینند صدایم میزنند و بعد از حال و احوال میگویند: وضع زندگی ما را ببینید.
آنها هم از سرما شکایت دارند و از اینکه نمیدانند تا کی باید در این چادرها منتظر رسیدن کانکس بمانند.
روستای «کولین» مقصد بعدی ما میشود. در آنجا زنی صدایم میکند و از من میخواهد تا وضعیت زندگی آنها را ببینم. اول چادری خالی را نشانم میدهد که شب قبل حسابی در باران و باد شدید خیس شده است. او میگوید: پدر شوهرم که پدر یک شهید است، اینجا زندگی میکرد. این را میگوید و من را به دیدن پدر شهید در چادر کناری میبرد. پیرمرد نمیتواند از جایش تکان بخورد و نمیتواند فارسی حرف بزند.
همه حرف آنها این است که چرا پیرمرد که پدر یک شهید است و حتی باید از پوشک استفاده کند، مجبور است در این وضعیت غم انگیز و سرد به سر ببرد.
اظهار امیدواری میکنم که زودتر مشکل آنها برطرف شود، اما چند چادر در آن طرفتر مرا به دیدن پیرزنی میبرند که او هم وضعیت بدی دارد.
پیرزن عکس بزرگی را بغل کرده است؛ عکسی از پسر شهیدش که یک طرف آن تصویری از رهبر انقلاب دارد.
پیرزن دراز کشیده است و چون نمیتواند فارسی صحبت کند، دخترش به جای او حرف میزند. پیرزن با همه وضعیت بد جسمی، لحظه خارج شدنم از چادر دستش را دراز میکند و ابراز لطف و محبت زیادی میکند. میمانم که باید در مقابل این همه مهربانی و افتادگی مادر یک شهید چه کاری انجام بدهم؟ به شکل بسیار بدی از آن وضعیت شرمنده میشوم و از چادر بیرون میآیم.
هوا گاهی ابری است، دلش میخواهد ببارد، گاهی هم کمی آفتاب پیدا میشود اما زود ناپدید میشود.
در کمتر از یک ماه چند سال پیر شدیم
روز دوم را با رفتن به قره بلاغ شیخمراد آغاز میکنیم و بعد روستای بانی هوان که سه کشته داده است. روستای کفرو بابا با ۱۵۰ نفر، روستای دیگری است که برای بچه هایش نمایش اجرا میشود. وقتی دوستانم در حال اجرای برنامه هستند. به میان مردم میروم. مرد جوانی میگوید: مردم به ما خیلی کمک کردند، خدا از آنها راضی باشد. اما اکنون این جا حمام و دستشویی و کانکس نیاز دارد.
روستای پیر میکاییل، مقصد بعدی است با ۷۰ نفر جمعیت. جایی در دامنه کوههای دالاهو با چشماندازی زیبا.
«الیاس احمد»؛ مقصد بعدی ماست که ۶ کشته داده است. پیرمردی درباره وضعیت مردم به ما میگوید: اکنون نیاز فوری ما بازسازی است و رساندن کانکس. هر جایی میرویم مشکل اصلی کانکس است و البته مردم حق دارند؛ چون زندگی در چادر با داشتن افراد پیر در خانوادهها و بچههای کوچک، واقعاً طاقت فرساست؛ درست همان طور که زنی در روستای الیاس محمود میگفت در این کمتر از یک ماه اندازه چند سال پیر شدیم، چون همه زندگی ما نابود شده است.
زن درباره کشتههای روستایشان میگوید:۲۶ کشته داشتهایم و تعداد زیادی مجروح.
زمانمان در روز دوم تمام میشود. حالا تصویر روشنتری از ماجرا دارم، حرف همه مردم این بود کانکسها زودتر به منطقه برسد؛ چون چادر اصلاً وسیله مناسبی برای گذران زمستان و سرما نیست.
امیدوارم همان طور که در موج اول کمکها همه دست به دست هم دادند و در کنار مردم کرمانشاه و سرپل ذهاب بودند، همه تلاش کنند تا بخصوص در روستاها مشکل کانکس-حمام و توالتهای پیش ساخته حل شود.
نظر شما