قدس آنلاین-در خانواده، ما یک عروس آلمانی داریم، شوهرش دکتر جراح ایرانی محترم و معتبری است. هر سال فرزندانش (برادرزادههای عیال) سفری به ایران میکنند و وقتی میآیند در آپارتمانی که آقای دکتر خویشاوند ما به علت عشق سفر به ایران در تهران خریداری کرده، اقامت میکنند و گاهی به ناهار یا شام دعوتشان میکنیم، دختر و پسر این خویشاوند ما هر زمان به ایران میآیند همسفری آلمانی با خود میآورند؛ زیرا آلمانیها عاشق سیر و سفرند.
همه، اولین خواستشان سفر به اصفهان و اگر وقت شد، شیراز است. چهار قرن پیش شاه عباس، وزارت تبلیغات و سازمان ایرانگردی و جلب و سیاحان و جهانگردی نداشت، اما نمیدانم او و سایر صفویان چه کردهاند که اروپاییها دلشان برای اصفهان غش و ریسه میرود. صفویان آن قدر مهربانی به مسافران خارجی کرده و مسافران را سر سفره امام رضا(ع) و شیخ صفی الدین اردبیلی نشاندهاند که هنوز تحسینشان میکنند.
از جمله مسافرانی که به ایران آمدهاند میتوانیم به پیر لوتی (۱۹۲۳-۱۸۵۰ میلادی) نویسنده و جهانگرد فرانسوی که در ایران بیشتر به خاطر کتاب به سوی اصفهان مشهور است، اشاره کنیم.
خانم مارسلین دبرالمور؛ شاعره فرانسوی و سراینده شعر گلهای عطرآگین سعدی شیراز و نیز کلودآنه فرانسوی روزنامه نگاری که در اوایل قرن بیستم با اتومبیل از اروپا به تهران آمد و تا قم بیشتر نتوانست با اتومبیل برود (فنر اتومبیلش شکست) و همه سیاحان اروپایی نقش مهمی در معرفی اصفهان و شیراز دارند.
«اورس» جوان لیسانسیه آلمانی که کارش سفر به اقصی نقاط جهان و فروش دوربینهای عکاسی و فیلمبرداری و هر نوع دوربین فوق مدرن است، امسال همراه قوم و خویش ما آمده که کاخ گلستان و کاخ نیاوران را دیدند و دارند میروند اصفهان. از سفر با هواپیما و اتوبوس منعشان کردم و قرار شد با قطار آهنی بروند. هنوز نرفتهاند و گویا با قطار سفر کردن زیاد راحت نیست و با نگرانی اجازه دادم با اتوبوس بروند و برایشان دعا کردم.
در تمام دنیا و در همین ترکیه توریسم سازمان مفصلی دارد که سفر را برای جهانگردان تسهیل و مطبوع میکند.
در ایران سازمان توریسم را (مثل واگن اضافه) پشت قطار میراث فرهنگی و صنایع دستی قرار دادهاند و نامش را هم گردشگری گذاشتهاند. هتلداران ترکیه امسال ابراز خشنودی کردهاند که چند میلیون ایرانی به ترکیه سفر کردهاند. مقامهای ایرانی به جای اینکه کاری کنند سفر در ایران راحت و ارزان شود، میخواهند با بستن عوارض خروجی ۲۲۰ هزار تومانی و نیز پیشنهاد دریافت مالیات از مسافران به ترکیه نقره داغشان کنند.
امسال عید خواستیم چند روزی را در هتلی در شمال بگذرانیم، بسیار خسته و فرسودهام. به شبی ۶۸۰ و ۸۸۰ هزار تومان رسیدیم، بی انصافها فکر میکنند مردم بابک زنجانی و امثالهم هستند. شب عید یک دفعه کرایه هر اتاق را دو برابر میکنند و جالب است میگویند به ما ابلاغ شده که این طوری مردم را تیغ بزنیم.
مردم از ناچاری میروند. حالا به این نتیجه رسیدهاند بهتر است بومگردی، یعنی استفاده از خانههای روستایی را ترویج کنند که خارجی جماعت تشویق شود بیاید. دیدم تور یک هفتهای ترکیه با بلیت هواپیمای مطمئن و صبحانه و ناهار و شام و اقامت در این میهمانخانههای عادی کمتر از ۵/۱ میلیون تومان و حتی یک میلیون تومان است. این است که عدهای میگویند آدم چرا باید حدود شبی یک میلیون تومان بدهد و برود در سواحل سوت و کور دریای مازندران (خزر- کاسپی) اقامت اختیار کند آن هم فقط با یک صبحانه؟
بگذریم به هر حال سام و اورست یا اورس آمدند، پسرانی بسیار مؤدب، فرهیخته، چون تعریف بازار تجریش را شنیده بودند نخستین روز به بازار تجریش رفتند و گشت حسابی زدند. وصف بازار تجریش به آمریکا و اروپا کشیده شده است. خانم تیتز یا ناچاواردینی ایتالیایی کلیپی از بازار تجریش و اینکه در آنجا کسی مزاحم اروپاییها نمیشود و ایرانیها بسیار مهربان و میهمان نواز هستند، تهیه کرد. (او هم از دوستان ماست) در فضای مجازی و در تلویزیونهای ایتالیا پخش کرد. حالا هر فرنگی که وارد ایران میشود، سراغ بازار تجریش را میگیرد.
سام و اورس هر کدام ماشاالله قدی حدود یک متر و هشتاد سانتیمتر دارند. پهلوانانی هستند عاشق سیر و سیاحت. از اورس پرسیدم کجاها را دیده، از آمریکا و آمریکای جنوبی شروع کرد و معلوم شد به علت شغلش که معرفی کالاهای عکاسی و فیلمبرداری است جز شوروی سابق و چین اغلب کشورهای جهان را دیده است. پارسال وراآلپین دختر فرهیخته آلمانی با هلن دختر خویشاوند ما به ایران آمده بود که میگفت کوهنورد است و دلش میخواست از کوه دماوند بالا برود. کوله پشتیهایش را هم خودش حمل میکرد.
یک دنیا جوانی و نشاط و امیدواری. دیدم عجب روحیهای دارند. خنده از دهان اورس نمیافتاد. شب میهمان ما بود. شام ایرانی را با لذت خورد و تعریف میکرد. اهل سیگار و دود نیستند. آن قدر مؤدب و خوشرو و علاقهمند به سیر و سیاحت بود که وقتی او و امثالش را با برخی از جوانان خودمان مقایسه کردم، غرق اندوه شدم. قرار است بزودی به کاستاریکا و پاراگوئه و برزیل سفر کند. عشق رفتن به اصفهان بی تابش کرده بود. به صفویه درودی فرستادم که ۴۰۰ سال پیش چقدر به توریسم فعلی کشوری اندیشیدند.
یک دفعه مجسم کردم حدود ۷۰ سال پیش دیوانهای به نام آدولف هیتلر امثال این سام و اورس بلندقامت، قوی جثه خندان و ورزشکار و مسلط به دو زبان آلمانی و انگلیس و حتی فرانسوی را ۱۰۰ هزار، ۱۰۰ هزار به صحاری آفریقا و استپهای روسیه میفرستاد یا در کشورهای اروپایی متفرق میکرد که دشمنان دسته دسته آنان را از هستی به دیار عدم بفرستند و در عنفوان جوانی گل وجود ایشان را پرپر کنند. آن هم روی چه سودایی؟ تصرف جهان و اینکه ما نژاد آریا هستیم و دنیا باید برده ما شود.
من تاریخ جنگ جهانی دوم را خواندهام. شاید حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ فیلم مستند یا داستانی درباره جنگ دوم خواندهام. نیک میدانم چند صدهزار جوان آلمانی سرباز یا اس. اس جنگی (وافز- اس. اس) در خاک روسیه یا در صحاری آفریقا برای هیچ و پوچ قربانی شدند و هرگز به خاک میهن بازنگشتند. آمریکاییها و انگلیسیها برای خوشامد یهودیان در فیلمهایشان نشان میدهند که با چه قساوت قلبی آلمانیها را میکشند. هر فرانسوی، نروژی، دانمارکی، روسی و سایر مللی که نازیها کشورشان را اشغال کرده بودند با بیرحمی جوانان نظام وظیفه آلمانی را قتل عام میکرد.
خوشحالم که امروز نسلی که پدران آنان آن چنان دستخوش مرگ و مصدومیت و بمباران شهرها شدند و نسل بعدی ۴۵ سال مشقت و تحقیر اشغال آلمان شرقی را تحمل کردند، اکنون این سان شاد و سرحال مشغول کار و سازندگی است.
نظر شما