در آیۀ چهارم از سوره«بلد» در قرآن کریم میخوانیم:
«که ما انسان را در رنج آفریدیم»
به راستی تأویل این آیه چیست؟
آیا این رنج جاودان آزمایش الهی است؟ آیا این رنج ابدی باعث ورزیدگی روح و نفس انسانی میشود؟ آیا این رنج موجب تکامل انسان میشود؟ آیا این رنج ناشی از غربی انسان و جدایی از ذات حضرت حق نیست و تا وصال به آن یار جاودانه ادامه نخواهد داشت؟
تأویل ما هرچه باشد به محتوای این سخن برمیگردد ونه به صورت آن. حال آن که شعر «داریوش معمار» به صورت خود معطوف است. آن آیه برچه گفتن تأکید دارد و این شعر برچگونه گفتن.
بی پایانی رنج درون مایه هردو سخن است اما آن آیه شریفه وجهی ارجاعی و خبری دارد حال آنکه شعر «داریوش معمار» وجهی زبانی یا بهتر است بگویم فرازبانی. چرا که توجه مخاطب را به کاربرد زبان حتی فارغ از محتوایش جلب میکند.
و چنین است که ژانر سخن در آن آیه از نوع خطابه است و در این شعر از نوع گفت و گو. آن آیه خطابی است تأویل پذیر اما عمیقاً محتواگرا و این شعر دیالوگی است شاعرانه که با تفکیک و تجزیۀ «رنج بردن» عمیقاً دال گرا مینماید.
• اسطبل/ داریوش معمار/ چشمه/ 1391/ صفحه 19.
نظر شما