آنها در عالم هنر، این تمدن کنونی را خیال کردهاند. مثلاً در ادبیات قرن ۱۸ و 19 و مخصوصاً در کارهای ژول ورن و در ژانر علمی تخیلی «دور دنیا در هشتاد روز» را میبینید. «سفر به اعماق زمین» و «سفر به کره ماه» را میبینید. الان همانقدر که در مورد صنعت هستهای صحبت میکنیم باید به همان اندازه در حوزه سینما هم نظریه پردازی کنیم. سینما یک آش هفت جوش است که از همه هنرها داخلش هست. هم داستان است، هم ادبیات است، هم شعر است و هم صنعت. هم هنر است و هم رسانه. معجون هفت جوشی است که کشوری که بتواند در این حوزه رشد کند، میتواند در سطح تراز تمدنی بدرخشد. اهمیت سینما از صنعت هستهای نه تنها کمتر نیست که بیشتر هم هست. آمریکا با هالیوودش خودش را نگه داشته است. هژمونی آمریکا بیشتر فرهنگی است تا سیاسی.
■ سینما و ماهیت مردمی انقلاب اسلامی
امسال ما رشد خوبی را در وضعیت سینمای انقلاب به لحاظ توجه مخاطب میبینیم. این یک رشد کاریکاتوری نیست و در همه حوزهها و ژانرها دیده میشود؛ هم پویانمایی داریم، هم سینمای اجتماعی داریم، هم سینمای طنز و هم سینمای جنگ، بسته تقریباً متعادلی داریم. یکی از دلایل رشد سینمای انقلاب اسلامی، ماهیت خود انقلاب است. انقلاب اسلامی و مردم ما ماهیتی دارند که به سینمای واقعی توجه میکنند. در سالهای دهه ۶۰ یا ۷۰ جریان روشنفکری جلوی مردمی شدن سینما را گرفته بود. در حـالی که انقلاب ما انقلاب مردمی است. انقلاب ما یک ماهیـت مردمی داشتــه و سینما هم چنین ماهیتی دارد. شما نگاه کنید مشارکت سیاسی در کشور ما خیلی بالاست یعنی از تراز جهانی بالاتر است. از انگلیس از آمریکا از خیلی از کشورهایی که ادعای دموکراسی دارند، مشارکت سیاسی در کشور ما بالاتر است؛ آنقدری که بعضی مواقع به درجه التهاب میرسد. مردم ما خیلی اهل مشارکت اجتماعی و سیاسی هستند. از دهه ۷۰ به بعد مردم وارد مشارکت فرهنگی هم شدند. یک جریان مستضعفی داشتیم که اصلاً کتاب نمیتوانست بخواند. سطح سواد عمومی خیلی پایین بود. در واقع فرهنگ و هنر از آن دخمهها و فضاهای روشنفکری دارد در میآید. در دهه ۶۰ آمار مطالعه بالا بوده، ولی بیشتر در فضاهای دانشجویی. اگر بازتر نگاه کنیم، الان فضای فرهنگ و هنر مردمی شده و خانم خانه دار هم کتاب میخواند.
■ تولید مصرف کننده
دلیل بعدی ماهیت تمدنی و جغرافیای فرهنگی ماست که در شعر و قصه گویی ما متجلی است. شاهنامه تاریخ ادبی هزار ساله ماست. در آن زمان اصلا آمریکایی نبوده است. اروپاییها هنوز به این تمدن نرسیده بودند. ما قصهگو بودیم. ما شعر داشتیم، هنر حماسی داشتیم.
ما در جغرافیایی هستیم که به لحاظ تمدنی همه نژادها را داریم. سیاه پوست، سفید پوست، چشم آبی و... از طرفی کشوری ثروتمند هستیم و نفت داریم. ما به لحاظ تولید جزو ده سینمای اول دنیا هستیم. ما ادبیات سینمایی داریم. تئوری داریم برای سینمای انقلاب. دستمان خالی نیست. سینمای مستند ما جزء تاپهای دنیاست؛ به خاطر انقلابمان و به خاطر فشار تمدنی که روی ما بوده و هست.
نکته بعد زیرساختهایی است که انقلاب آماده کرده است. شما نیروی خلاق آماده کردید، در تکنیک پیشرفت کردید، در بحث تماشاگر و اکران توانستیم برای تولید فرهنگی داخلی خودمان مصرفکننده خلق کنیم.
دلیل این بار عامی را که مردم به سینما دادهاند حتی باید در نهضت سواد آموزی دنبالش باشیم یا در برنامههایی که مثلاً معلمین پرورشی در دهه ۶۰ و دهه ۷۰ اجرا میکردنــــد. اینها باعث شده که ما مخـاطبی داشــته باشیـم که از طبــقه متوسـط فرهنگی است و بیشتر از طبقه پایین آمده است. دلیل دیگر ماهیت خود سینماست. سینما به نظر من ماهیتی دارد که خیلی کمک میکند به انقلاب اسلامی. شهید آوینی یکی از کسانی بوده که به این حوزه خیلی توجه کرده است. مجموعه مباحث سینماییاش در کتاب آیینه جادو باید در دانشگاه هنر ما تدریس شود.
جریان متحجر و جریان روشنفکری با همدیگر دست به دست هم داده بودند و یک سینمای معناگرای دست چندم اروپا را ترویج میکردند. آوینی با هر دوی اینها مبارزه میکرد. ایشان میگوید ماهیت سینما به نفع انقلاب اسلامی است.
الان در 40 سالگی نسل نوی سینمای انقلاب انگار این مسئله را فهمیدهاند. فهمیدهاند که باید برویم سمت مردم گرایی و دنبال معمولیهای قهرمان خودمان باشیم.
■ مردمنگاری به نفع سینمای انقلاب
مسئله «دیگری» هم خیلی مهم است؛ اصلاً «دیگریِ» هر تمدنی آن را میسازد. «دیگری» ما گنده لات دنیاست. این باعث میشود که سینمای انقلاب رشد کند. ادبیات ما رشد کند. ما یک مورد عجیب هستیم که واقعیت تمدنی ما از خیالمان بلندتر است. همین مردم ما مثلاً «دختر شینا» را بیشتر میخوانند تا «چراغها را من خاموش میکنم». آن هم زنانه است، اما این را بیشتر میخوانند. پس نکته چهارم مسیر درست است. ما به لحاظ نظری انبار داریم. برای همین کتابهای مستند نگاری ما از داستان قدش بلندتر است. حالا ما داستان مان باید به این نزدیک بشود. الان دارد این اتفاقها میافتد. ما هرچه مردم نگاری کنیم به نفع سینمای انقلاب است.
یعنی آوینی، به نظرم این راهبرد را فهمید. فهمید این جنگ آن قدر عظمت دارد و این مردم آن قدر بزرگند که هر چقدر مستندنگاری کنیم، میتوانیم به تاریخ بسپاریمش. بعداً یک «ماجرای نیمروز» ساخته خواهد شد، بعداً یک جوانی پیدا میشود که این را دراماتیکش کند. وگرنه بعدها میگویند اصلاً نبود. آن قدر این مردم اسطورهایاند و اینقدر خیال انگیزند که اگر قهرمانهایش را جلوی هر کسی بگذاری از فهمیده تا همت تا بابانظر تا شهید برونسی باور نکردنی هستند، بخصوص برای ذهن بشر غربی.
■ اسب تروای جریان روشنفکری
نکته بعدی هم اینکه در این مسیر رشد آزمون و خطاهایمان را کردهایم. یعنی یک بار فارابی را به جریان روشنفکری دادهایم و اینها آمدهاند سینمای درپیت اروپای شرقی را برای ما بلغور کردهاند. من اعتقاد دارم جریان روشنفکری ما یک جریان آخور و توبره است.
یعنی هم از بودجه جمهوری اسلامی میگیرد، هم از بودجه سفارتخانههای خارجی. هم جایزه جشنواره فجر را میخواهد، هم جایزه جشنواره کَن را. ما یک جریان نفوذی و یک اسب تروایی در مدیران فرهنگیمان داریم که بودجه میدهد به جریان روشنفکری و اینها علیه انقلاب کار میسازند.
حالا بچههای انقلاب در تهیهکنندگی قوی شدهاند و این دارد فشار میآورد به آنها. ما باید از« اوج» حمایت کنیم. این یک پدیده بزرگی است که ما به تهیهکنندگی رسیدهایم. تهیهکننده کسی است که بین سیاست، اقتصـاد و فرهنگ جمع میکنـــــد. در سینـمای هالیوود میدانید که فیلم مال تهیهکننده است و متعلق به کارگردان نیست.
■ عمار؛ نسل نوی سینمای انقلاب
مسئله بعدی تنوع ژانرهای سینمای انقلاب است. الان مجید مجیدی در هند فیلم میسازد. ابراهیم حاتمی کیا در شام. یعنی شما یک سبک هندی مجیدی را دارید و یک سبک خراسانی حاتمیکیا را. خود سینمای ایران ژانرهای متعدد دارد. یک سینمای بالیوود نیست که فقط بزن و برقص است، نه؛ توش حرف دارد. یک سینمای آلمان شرقی نیست. حتی انگلیسی نیست.
ما خودمان حرف برای گفتن داریم. این به خاطر غنای تمدنیمان است. اگر «اوج» با «عمار» بتوانند همکاری کنند، عمار به نظر من نسل نوی سینمای انقلاب است. اتفاقاً اگر از کسی باید قدردانی شود آن جریان عمار است. یعنی جشنواره فجر مدیون جشنواره عمار است. عمار در اکران و تولید مصرف کننده یک اتفاق بزرگی را رقم زده است. به برکت جشنواره عمار است که مردم فهمیدهاند باید بروند مانور بدهند در سینما. هر روز در گیشههای سینما دارد انتخابات برگزار میشود، یعنی همان مشارکت سیاسی دارد به حوزه فرهنگ میآید.
■ صنعتی که صدها شغل میسازد
سینما مدرنترین و پیچیدهترین هنر معاصر است. صنعتی است که صدها شغل را رقم میزند. از این جنبه شما نگاه کنید. این فشاری که روشنفکرها روی حاتمی کیا آوردند، باعث شد حرف قشنگی بزند؛ گفت من 6 ماه واسطه رزق بدنه سینمای ایران شدم، چرا این را نمیبینیم؟ تهیه کننده که همه پول را توی جیب خودش نمیگذارد، قسمت عمدهاش را در بدنه سینما هزینه میکند. بدنه سینمای ایران مدیون حاتمیکیاست. روشنفکرهای گلخانهای اصلاً نمیدانند سینما چیست، چون اگر میدانستند، میفهمیدند که وقتی یکی مثل حاتمی کیا یک فیلم میسازد، برق شادی توی چشم آن چیپس فروش و پفک فروش سینما هم روشن میشود. یادم هست برای اخراجیهای 1 و 2 که سینما رفتم، شادی را بین بچههای سینمادار میدیدم یعنی همه خوشحال بودند که مردم معمولی به سینما میآیند.
نظر شما